Ahmadinejad is not Iran's President - احمدی نژاد رئیس جمهور ایران نیست - Ahmadinejad n'est pas le Président de l'Iran - Ahmadinejad is niet de president van Iran - Ahmadinedschad ist nicht der iranische Präsident - Ahmadinejad non è il Presidente dell'Iran - Ахмадинежад не президент Ирана - وأحمدي نجاد ليس الرئيس الايراني - 内贾德不是伊朗总统 - अहमदीनेजाद ने ईरान के राष्ट्रपति नहीं है - אחמדינג 'אד הוא לא נשיא איראן - Ahmadinejad bukan Presiden Iran - アハマディネジャドイラン大統領されていません - Ahmadinejad ไม่อิหร่านของประธานาธิบดี - Ахмадінежад не президент Ірану - 아마 디 네 자드이란 대통령이되지 않습니다 - Ahmedinejad İran Cumhurbaşkanı değildir - Ahmadinejad is nie Iran se president - Ахмадинеджад не е Иранският президент - Ahmadinejad ay hindi Iran's Pangulo - Ahmedinedžad nije Iran's President - Ahmadinejad ei ole Iranin presidentin - Ahmadineyad non é o presidente do Irán
۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

مراسم بزرگ چهلم شهدای راه آزادی و یاد بازداشت شدگان



در زیر مکانهای تجمع روز 8 مرداد (ساعت 6 بعدازظهر) چهلمین روز شهادت ایرانیان آزادیخواه در شنبه خونین را می بینید .
1- میدان ونک (جایگزین اول میدان سرو - جایگزین دوم پارک وی)
2- میدان محسنی ( جایگزین اول بولوار کاوه - جایگزین دوم میدان هروی )
3- میدان هفت حوض ( جایگزین اول فلکه سوم تهرانپارس - جایگزین دوم فلکه اول تهرانپارس)
4- میدان فاطمی ( جایگزین اول میدان هفت تیر - جایگزین دوم میدان فردوسی )
5- پل گیشا ( جایگزین اول فلکه صادقیه - جایگزین دوم میدان انقلاب )
دایره های آبی ، مکانهای اصلی تجمع می باشد و دایره های قرمز آلترناتیوهای مکانهای مورد اشاره برای تجمع می باشد . مکانها طوری طراحی شده که از تمام نقاط تهران به راحتی بتوان در نقاط مشخص گرد هم آمد و همچنین نیروهای سرکوبگر در سطح شهر پخش شوند . مسیرهایی که به رنگ سبز مشخص شده است ، مسیرهایی است که مردمی که میخواهند به جنبش کمک کنند و به نوعی نمی توانند در تجمع حاضر گردند با سوار شدن بر خودرو خود به ایجاد ترافیک بپردازند . زدن فلاشر و بیرون آوردن دست خود به صورت V برای تقویت روحیه مبارزین تاثیر گذار خواهد بود . قاعدتا کسانی که سوار بر ماشین هستند می توانند با پرتاب کردن میخ های پنج پر زیر موتورسواران سرکوبگر به پنچری موتورهای آنان اقدام کنند .دایره های زرد ، نقطه های حساس ترافیکی شهر هستند ، شما فرض کنید که مثلا مردم منطقه تهرانپارس بدلیل سنگینی نیروهای سرکوبگر نتوانند تحرکی انجام دهند ، نیروهای سرکوبگر نیروهایشان را طبق قاعده مثلا به ونک یا میدان محسنی و ... منتقل خواهند کرد یا اینکه نیروهایی که در نقاط خارج شهر مستقر هستند را بخواهند به منطقه ای اعزام کند ، اگر ما چهار نقطه زرد را بتوانیم ببندیم ، ایجاد چند تصادف صوری ، خرابی ماشین ، کند حرکت کردن و ... مطمئنا موتور حرکتی آنان اگر قفل نشود به کندی پیش خواهد رفت .

برای رویت بهتر نقشه روی آن کلیک کنید


چند توصيه ايمني براي سفر با هواپيما

اگر قصد انتخاب هواپيما به عنوان وسيله نقليه را داريد، بايد به نام شركت سازنده هواپيما دقت كرده و در صورتي كه قسمت پاياني عنوان آن با چيزهايي مانند... «اوف»، «...اوفسكي» يا... «ويچ» تمام شود، حتما موارد زير را رعايت كنيد: - در اولين اقدام، نام شركت هواپيمايي و شماره پرواز خود را با استفاده از تماس تلفني يا خداي نكرده پيامك، به اطلاع دوستان و آشنايان و ساير وابستگان برسانيد. - سعي كنيد از مهرباني و عطوفت بيشتري در برخورد با آشنايانتان استفاده نماييد و ديدن چند فيلم دراماتيك يا حتي تراژيك را نيز مد نظر قرار دهيد. - تا مي‌توانيد عكس‌هاي دسته جمعي بگيريد. - اگر انسان عاقبت‌انديشي بوده‌ايد و در اماكني همچون بهشت زهرا املاكي را خريداري نموده‌ايد، فروش آن را در دستور كار قرار دهيد. چون معمولا در موارد مشابه نيازي به آن املاك نبوده است. - نذورات گذشته را ادا كرده و از نذر دوباره نيز غافل نباشيد. حتي شما مي‌توانيد به نشانه اين نذر از مچ بند سبز استفاده كنيد. - همراه داشتن كتب ادعيه در طول پرواز توصيه مي‌شود. - حتي‌المقدور از همراه داشتن چيزهاي سياه‌رنگ اضافي خودداري نماييد. - روي دست و پايتان، موارد زير را بنويسيد: نام، نام خانوادگي، شماره شناسنامه، نام پدر و در صورت امكان تلفن تماس آشنايان نزديك. - اگر با ديدن پرنده آهني متوجه شديد كه با يك هواپيماي تُپُل مُپُلو روبه‌رو هستيد، آب دهان خويش را به شدت قورت دهيد. - سعي كنيد قبل از بالا رفتن از پله‌هاي هواپيما، همچون قهرمانان سرافراز ورزشي بوسه اي بر زمين زده و سپس سوار شويد. يك توصيه مهم هم براي هواپيما سواران ديگر نقاط جهان و مخصوصا منطقه اتازوني دارم كه در آن نام شركت سازنده مهم نيست: - اگر با سرعت به يك ساختمان بلند نزديك مي‌شويد، به جاي دلهره و نگراني بهتر است از پنجره بيرون را نگاه كرده و براي دوربين‌هاي تلويزيوني دست تكان دهيد.
ميلاد خوشخو
روزنامه اعتماد ملی شماره 972 سیاست صفحه 23
"با تشکر از دولت محمود نهم به دلیل دستاوردهای بی نهایت بزرگش!"
خبرگزاري آريا-يک فروند هواپيماي مسافربري عصر ديروز جمعه در فرودگاه مشهد دچار حادثه شد که بر اثر آن 16 نفر جان باختند و 33 تن زخمي شدند. به گزارش خبرگزاري آريا،اين هواپيما با 153 نفر مسافر با شماره پروازي 1525 ، از مبداء پروازي تهران در ساعت 18 و 20 دقيقه و هنگام فرود روي باند فرودگاه مشهد به علت نقص فني دچار حادثه شد .علت سانحه هواپيماي ايلوشين 64 متعلق به شرکت هواپيمايي آريا تور انحراف اين هواپيما از باند فرودگاه مشهد هنگام نشستن و برخورد دماغه آن با يکي از ديوارهاي فرودگاه بوده است. از 16 نفري که در سانحه هوايي فرودگاه مشهد جان باختند سه نفر مسافر و 13 نفر خدمه و کادر پرواز بوده‌اند.از ميان کشته شدگان خدمه پرواز ، نه نفر با تابعيت قزاقستان و4 نفر ديگر خدمه ايراني هستند. اسامي زخمي هاي اين حادثه عبارتند از :
1- زهرا سالکويي
2- معصومه ده شيري
3- رمضانعلي احساني
4- مجيد طاهري
5- الکساندر بالاچي ( کمک خلبان )
6- پدرام حميد زاده
7- منيژه محمدي
8- معصومه جاويدي
9- آمنه طايفه
10- نفيسه آزاد
11- فاطمه حياتي
12- عبدالرشيد سلطاني
13- محمد علي گل افشان
14- محسن طالب نژاد
15- پيمان حياتي
16- يگانه سعادتي
17- سيما سعادتي
18- سپيده حياتي
19- ايليا شريفي
20- فاطمه حاتمي
21- حسين شريفي
22- محمد صارمي نژاد
23- سعيد رهنما
24- اعظم ممي نسب
25- يزدان عادلي
26- زهرا صالح پور
27- ريحانه رمضاني (مهماندار)
28- الناز عليزاده(مهماندار)
29 - احسان نصيري
30- امين رضا ناطقيان
31- منصور ابري ناراني
32- مهدي احمدي
33- غلامرضا طلايي
۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

آمریکا در عمل، ایران هسته‌ای را پذیرفته است

سرویس بین‌الملل «تابناک»ـ هیلاری کلینتون اعلام کرد: در صورتی که ایران به ساخت سلاح هسته‌ای توانا شود، ایالات متحده برای حمایت از متحدان خود در حوزه خلیج فارس، یک چتر دفاعی ایجاد خواهد کرد.
به گزارش شبکه خبری «فاکس نیوز»، کلینتون همچنین افزود: آمریکا سیستم‌های دفاعی خود را برای حمایت از متحدان عربش به روز رسانی خواهد کرد.
اشاره هیلاری کلینتون به چتر دفاعی بر بالای سر کشور‌های حوزه خلیج فارس، اهمیت ژست دفاع جهانی آمریکا را در دولت اوباما نشان می‌دهد، چرا که آمریکا معمولا پیش از این، از ایجاد چتر هسته‌ای برای حمایت از متحدان آسیایی خود یعنی ژاپن و کره جنوبی سخن به میان می‌آورد، اما این نخستین باری است که یک مقام آمریکایی آشکارا، استفاده از این چتر دفاعی را درباره کشور‌های حوزه خلیج فارس عنوان می‌کند.
تحلیلگران مسائل بین‌الملل، اظهارات کلینتون را در واقع، استراتژی دولت اوباما برای زندگی در جوار یک ایران هسته‌ای می‌دانند. در این استراتژی، آمریکا نه به دنبال تغییر رژیم در ایران است و نه در صدد حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای این کشور، بلکه پذیرفته است که ایران را در درون کلوب اتمی‌های جهان بپذیرد.
نکته آن که اما یکی از دستیاران کلینتون در این باره گفته است: اظهارات کلینتون نه به معنای پذیرش ایران هسته‌ای است و نه آشکار کردن استراتژی دولت اوباما در قبال ایران. وی همچنین اظهار داشته است که چتر دفاعی ایالات متحده برای متحدان آمریکا، ایجاد یک چتر هسته‌ای نیست.
گفتنی است، پیش از این، کلینتون درباره گفت‌وگو با ایران نیز اظهار داشته بود: ما منتظر یک پاسخ مثبت از سوی ایران بودیم که به یکباره انتخابات ایران فرا رسید و حال باید منتظر فضای جدید سیاسی در ایران باشیم.

فتوای آیت الله مکارم علیه تصدی مشایی

آیت‌الله مکارم‌شیرازی در پاسخ استفتاء جمعی از مقلدان خود در خصوص تصدی معاون اولی رئیس جمهور مرقوم نموده‌اند: تصدی چنین کسی مشروعیت ندارد و اگر خطایی در انتصاب مزبور صورت گرفته هر چه سریعتر اصلاح شود.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی از مراجع عظام تقلید، متن استفتاء و پاسخ معظم‌له که در اختیار مرکز خبر حوزه قرار گرفته به شرح ذیل است:
بسمه‌تعالی
حضرت آیت‌الله العظمی مکارم‌شیرازی (مدظله)
سوال: چه می‌فرمایید درباره کسی که خود را از دوستان مردم اسرائیل شمرده تا آنجا که در روزنامه‌های صهیونیستی او را به عنوان دوست خوب صهیونیست‌ها خطاب کرده‌اند و در بعضی از جلسات قرآن را به صورت توهین‌آمیزی وارد مجلس عمومی کرده و عبادت عظیم اسلامی حج را همردیف گردشگری و صنایع دستی شمرده و امور دیگری از این قبیل آیا این چنین کسی صلاحیت تصدی مناصب مهم دولت اسلامی را دارد؟ به خصوص این که قاطبه متدینین و خبرگان نظام با این تصدی مخالفند.
بسم‌الله‌الرحمن الرحیم
جواب: تصدی چنین کسی قطعاً مشروعیت ندارد و اگر خطایی در انتصاب مزبور از سوی بعضی از مسئولین محترم سر زده لازم است هر چه زودتر اصلاح گردد و صد البته اگر مقامات عالی نظام تذکر داده باشند و فراموش نباید کرد که مدیران خوب کسانی هستند که شجاعت اعتراف به اشتباه را دارند و می‌‌دانند مقاماتی که به آنها سپرده شده متعلق به مردم است و آنها باید نهایت امانتداری را رعایت کنند و مصالح اسلامی را در نظر بگیرند.

شایعه بستری شدن هاشمی تکذیب شد

بدنبال لغو برنامه های آیت الله هاشمی رفسنجانی در سفر به مشهد شایعه بستری شدن وی در برخی محافل منتشرشد.
در این حال محسن هاشمی لحظاتی پیش در گفتگو با خبرآنلاین بستری شدن رئیس مجلس خبرگان رهبری را رد کرد وگفت ایشان در سلامت کامل به سر می برد.
طبق شایعه منتشر شده برای عمل جراحی هاشمی رفسنجانی اتاق عمل در یکی از بیمارستانهای شهر مشهد آماده شده است.

واکنش تند مجید انصاری به سخنان یزدی

هاشمی‌رفسنجانی همواره فراتر از جریانات محدود سیاسی در صحنه‌های مختلف ظاهر شده‌ و بحث منافع مردم، انقلاب اسلامی، خط امام (ره) و نظام همیشه برایش در اولویت بوده است.
به گزارش آفتاب، این عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز با اظهار این مطلب و اعتقاد به این که هاشمی در خطبه‌های نمازجمعه این هفته تهران، سخنانی بسیار راهگشا، منصفانه و دلسوزانه ارایه کرد افزود: «اگر حقیقتا افرادی گوش شنوا داشته باشند و بدون غرض و مرض بخواهند به تحلیل مسائل بپردازند و عمل کنند صحبت‌های ایشان می‌تواند مبنای رفتار وحدت‌بخشی در جهت حفظ منافع کشور، نظام و مردم باشد».
وی با اشاره به تاکید هاشمی رفسنجانی بر آزادی زندانیان، دلجویی از آسیب‌دیدگان، حرکت در مدار قانون و ایجاد فضای گفت‌وگوی دوستانه در صدا و سیما برای رفع تردیدها گفت: «اگر به مجموعه این پیشنهادات عمل شود قطعا به تحکیم وحدت در جامعه خواهد انجامید».
این فعال سیاسی با ابراز تاسف از سخنان روز گذشته آیت الله یزدی در مورد سخنان رییس خبرگان رهبری، صبحت‌های وی را منصفانه ندانست و گفت: «البته آقای یزدی در گذشته هم نسبت به آقای هاشمی بی‌مهری‌ها و تند‌روی‌هایی داشته است. جای تعجب است فردی مثل آقای یزدی در جایگاه عضو شورای نگهبان که اقتضا و جایگاه این شورا بی‌طرفی در حوادث سیاسی به ویژه انتخابات است و هم به عنوان رییس شورای مدیریت حوزه علمیه قم که جایگاه معنوی فراتر از جریانات سیاسی دارد و باید همه جامعه و کشور و علاقمندان به دین و روحانیت را پوشش داشته باشد چرا نوعا اظهار نظرهای تند یک سویه جناحی انجام می‌دهد»!؟
انصاری با اعتقاد به اینکه در انتخابات ریاست جمهوری، آقای یزدی بر خلاف اقتضای جایگاهش به عنوان عضو شورای نگهبان و بر خلاف قانون از احمدی نژاد اعلام حمایت کرد اظهار داشت: «ایشان با فشار زیاد جامعه مدرسین را هم پشت سرآقای احمدی نژاد قرار داد و از این رهگذر هم به جایگاه شورای نگهبان و هم به شورای مدیریت حوزه، لطمه وارد کرد».
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اظهارات یزدی در خصوص آیت الله هاشمی رفسنجانی را تیشه به ریشه انقلاب و به یاران امام زدن دانست و گفت: «سخنان ایشان در حقیقت مصداق بر سر شاخ نشستن و بن بریدن است. آیت الله یزدی حتی بر فضای عمومی حوزه و دیدگاه علما و برخی مراجع هم توجه نکردند چرا که بسیاری از علما و مراجع از آنچه در جریان انتخابات گذشت و تخریب‌هایی که نسبت به آیت الله هاشمی در جریان انتخابات انجام شد و باز هم انجام می‌شود نگران و ناراحتنند و بر این اساس خوب بود که آقای یزدی به دیدگاه مراجع، علما توجه بیشتری داشتند».
جهیزیه‌دادن کمیته امداد به دختران دم‌بخت برخى از کشورها نه ‌تنها هزینه نیست بلکه سرمایه‌گذارى براى کشور به‌حساب مى‌آید زیرا با هدف انتقال فرهنگ ‌و الگوى جمهورى اسلامى به این کشورها انجام شده ‌و دیپلماسى رسمى ‌از آن سود مى‌برد.
ایلنا نوشت:
سرپرست کمیته امداد امام خمینى (ره) علت کمک این کمیته به مردم برخى از کشورها را نوعى سرمایه‌گذارى براى نظام جمهورى اسلامى مى‌داد ند و معتقد است این کمک‌ها برخى تهدیدات نسبت به جمهورى اسلامى را خنثى مى‌کند.
حسین انوارى در رابطه با سیاست کمیته امداد براى کمک به کشورهاى خارجى گفت‌: کمکى که کمیته امداد به کشورهاى خارجى مى کند در واقع انتقال الگوهاى حمایتى و امدادى است.
انوارى افزود: کمیته امداد شکم گرسنگان این کشورها را سیر نمى کند بلکه با برپایى کلاس‌هاى آموزشى سعى در توانمندسازى دختران و پسران این کشورها و ایجاد اشتغال براى آنها دارد.
سرپرست کمیته امداد امام خمینى (ره) در واکنش به این سوال که شما مى‌گویید کمیته امداد کمک نقدى به این کشورها نمى‌کند درحالى که خبرها حاکى از این است که این کمیته به دختران دم‌بخت برخى از این کشورها جهیزیه مى‌دهد، گفت:‌‌ کمیته امداد در پى ترویج فرهنگ اسلامى است. هدف کمیته امداد جلوگیرى از ایجاد مفاسد اجتماعى در این کشورها و ترویج فرهنگ ازدواج است، به همین جهت بخشى از جهیزیه دختران آنها را تامین مى‌کنیم.
سرپرست کمیته امداد در پاسخ به این سوال که گمان نمى کنید چراغى که به خانه رواست به مسجد حرام است، چنین پاسخ داد: اگر قرار باشد چنین شعارى سر داده شود باید وزارت امور خارجه، سازمان ارتباطات اسلامى و همه کمیسیون‌هاى مشترکى که ایران در خارج از کشور دارد تعطیل شود، زیرا ‌در بسیارى از دستگاه‌هاى کشور هزینه‌هاى بسیار زیادى صرف سیاست‌هاى جمهورى اسلامى ایران در سطح بین‌المللى مى شود زیرا ایران با بسیارى از کشورها بده بستان دارد.
سرپرست کمیته امداد یادآور شد: براى اینکه تهدیدات نسبت به جمهورى اسلامى کم شود باید یک سرى سرمایه گذارى بر مردم کشورهاى مختلف صورت گیرد و ‌یک سرى سرمایه‌گذارى هم روى مسئولان کشورها؛ ‌بنابر این اگر درست نگاه کنیم اقدامات کمیته امداد در کمک به کشورهاى دیگر براى پرنور نگه داشتن این چراغ است
وبسایت موج سبز : یک گزارش رسیده حاکی از آن است که پیکر پاک صدها شهید اعتراضات مردمی یک ماه اخیر در سردخانه‌ای در جنوب غربی تهران نگهداری می‌شود و صدها تصویر از پیکر این شهدا در یک آلبوم برای شناسایی خانواده‌ها قرار گرفته است.

در حالی که بسیاری از خانواده های زندانیان در بند همچنان نگران عزیزانشان از این نهاد به آن سازمان و از این زندان به آن دادگاه سرگردان و حیران بازی داده می شوند و هیچ مقام مسئول و غیر مسئولی در کشور حاضر به پاسخگویی به این خانواده های نگران نیست، برخی از خانواده ها را به محل نامعلومی دعوت می کنند و بعد از توجیه و تهدید آنها به آسیب دیدن دیگر اعضای خانواده و همچنین گرفتن تعهد مبنی بر عدم اطلاع رسانی در مورد مرگ فرزندانشان و امضاء اوراقی با اینمضمون که تائید می کنند عزیزانشان بر اثر تصادف و یا دیگر حوادث طبیعی جان سپرده اند جنازه های آنها را تحویل خانواده های داغدار می دهند.

یکی از این خانواده ها که نخواست نامش فاش شود، به سایت نوروز گفته که وی را به سردخانه ای در جنوب غربی تهران که مخصوص نگهداری میوه و محصولات لبنی بوده است برده اند و آلبومی در اختیارش گذاشته اند که تصویر صدها کشته در آن بوده است تا جنازه فرزندش را از بین آنها پیدا کند. به گفته وی دیدن تصاویر کشته سدها نزدیک به نیم ساعت به طول انجامیده است.
وی افزود: در زمان خروج از این سردخانه پیکر صدها شهید را دیده است که در آنجا روی هم گذاشته شده بودند. این مادر داغدار می گوید با آنکه جنازه فرزندم را پیدا نکردم اما با دیدن آنهمه جنازه که رو هم دپو شده بود از هوش رفته ام و وقتی به هوش آمدم که در بیرون سرخانه و در ماشین بوده ام.

همه اینها در حالی است که تمامی مقامات نظامی کشور در هفته های اخیر استفاده از سلاح گرم را در درگیری های تهران رد کرده اند و مشخص نیست این همه شهید و کشته که هر روز تنها نام برخی از آنها منتشر می شود به چه صورت کشته و شهید شده اند.

سقوط هواپيماي مسافربري در قزوين

هواپيماي مسافربري شرکت کاسپين که با 168سرنشين و خدمه از تهران عازم ايروان در ارمنستان بود، صبح چهارشنبه در روستاي جنت آباد استان قزوين سقوط کرد.
احمدی نژاد:تحریمها باعث باروری صنعت ما می شود "اما به چه قیمت؟"
به گزارش خبرنگاران اعزامي ايرنا از محل سقوط هواپيما، شدت حادثه به حدي بوده که شعله هاي آتش تا شعاع 500 متري محل حادثه و زمين هاي اطراف را دچار حريق کرده است. براساس اين گزارش، به سبب سقوط مستقيم و برخورد با زمين، تمام سرنشينان اين هواپيما کشته شدند. اين گزارش مي افزايد علت حادثه با حضور کارشناسان سازمان هواپيمايي کشور در حال بررسي است و اکنون نيروهاي امدادي و انتظامي در محل حادثه حضور دارند. يک فروند هواپيماي مسافربري در مسير تهران - ايروان متعلق به شرکت هواپيمايي کاسپين به شماره پرواز 7908 روز چهارشنبه 16 دقيقه پس از پرواز از فرودگاه امام خميني در ساعت 11 و 33 دقيقه دچار سانحه شد و در اراضي کشاورزي روستاي جنت آباد در استان قزوين سقوط کرد. دکتر مجيد شلويري رييس فوريتهاي پزشکي استان قزوين گفت: در پي سقوط هواپيماي مسافربري همه 168 مسافر و خدمه پرواز آن کشته شده اند. جودو کاران تيم نوجوانان ايران به همراه مربيان اين تيم در سقوط هواپيمايي که امروز از تهران عازم ايروان بود، کشته شدند. به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار ورزشي ايرنا،اعضاي تيم نوجوانان جودوي ايران اعزامي به تورنمنت جودو و اردوي مشترک ايروان در سقوط هواپيما کشته شدند. اسامي اين ورزشکاران به شرح زير است: علي بهرامي(سرمربي)، علي اميري(نماينده حراست)، علي محدث(مربي)، وحيد ابراهيمي، ايمان زيني وند، حسين بنا، سعيد رسولي، مصطفي صباغي، عيسي باقرپور، مسيب عزيزالهي و علي رضا لشگري اين تيم خود را براي جام جهاني مجارستان آماده مي کرد.
همسر زیدآبادی خطاب به هاشمی شاهرودی:می خواهم بدانم مراد شما از قانون كدام قانون است؟مهدیه محمدی، همسر احمد زیدآبادی روزنامه نگار و فعال سیاسی که نزدیک به یکماه است در بازداشت به سر می برد، طی نامه ای خطاب به رییس قوه قضاییه به شرح موارد مغایر با قانون که در روند بازداشت همسرش و وقایعی که پس از آن برای او و خانواده اش رخ داد، پرداخته است. محمدی همچنین در نامه خود ضمن اشاره به بخشنامه اخیر رییس قوه قضاییه مبنی بر ممنوعیت مصاحبه با رسانههای خارجی به محدودیت های اطلاع رسانی از طریق مطبوعات و رسانه های داخل کشور اشاره کرده و می گوید: این حق و بلكه تكلیف شرعی من است كه جامعه را از ظلم رفته بر خویش آگاه نمایم و طبیعی است وقتی همه راههای داخلی از رادیو و تلویزیون گرفته تا روزنامه ها و مطبوعات مسدود گشته اند، راهی جز مصاحبه و اطلاع رسانی از طریق رسانه های خارجی باقی نخواهد ماند. وی در ادامه می افزاید: یرای رفع این مشكل پیشنهاد می كنم که صدا و سیما حداقل هفته ای یك ساعت زمان در اختیار ما گذاشته تا امثال من از مصاحبه با رسانه های خارجی بی نیاز شوند. در غیر این صورت مسئولیت این امر بر عهده شما خواهد بود.متن کامل نامه همسر احمد زیدآبادی به رییس قوه قضاییه بدین شرح است:
ریاست محترم قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایرانجناب آقای شاهرودیسلامبا عنایت به مسئولیت خطیر رسانه ها در روزگار فعلی و معرفی مكرر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان رسانه ای ملی كه علی القاعده می بایست آیینه افكار عمومی جامعه باشد و با توجه به بخشنامه اخیر جنابعالی كه هرگونه مصاحبه با رسانههای خارجی را جرم و قابل مجازات دانسته است بر آن شدم تا شرح مختصری از رنجهای رفته بر خویش را در طول این مدت بازگو نمایم.نزدیك به یك ماه از زمانیكه عده ای ناشناس كه خود را پیك موتوری نامیدند همسر اینجانب آقای احمد زید آبادی را شبانه و بدون ارائه هرگونه برگ جلب، در مقابل چشم فرزندان خردسالش ربوده اند می گذرد و هنوز هیچیك از نهادهای مسئول زحمت پاسخگویی درباره وضعیت ایشان را به خود نداده اند. این وضعیت بارها فرزندان مرا در مقابل این سوال بی پاسخ قرار داده كه جرم پدرمان چیست كه اینگونه مورد تهاجم واقع شده است؟ پدری كه دانش آموخته دانشگاههای همین مملكت بوده و دكترای علوم سیاسی خود را با نمره عالی از دانشگاه تهران دریافت نموده و علی القاعده می بایست در زمره نخبگان جامعه تلقی شود؛ به چه اتهامی از درب منزلش ربوده شده و هیچ نهادی خود را ملزم به پاسخگویی نمی داند؟ لازم به ذكر است كه علی رغم مراجعات مكرر اینجانب، برادر همسرم و وكیل آقای زید آبادی به دادگاه انقلاب، تنها پاسخی كه دریافت كرده ایم آن است كه «ما اصلا چنین كسی را نمی شناسیم» و «پرونده ایشان هیچ ارتباطی به ما ندارد»!متاسفانه دامنه بی قانونی تحمیل شده بر خانواده من به اینجا ختم نشده و اینبار حریم خانه ام نیز به دفعات در معرض تجاوز قرار گرفته است. چند روز پس از دستگیری ایشان به شرحی كه گذشت، چهار مرد قوی هیكل و البته ناشناس به درب منزل آمده و خواهان ورود شدند؛ حال آنكه تنها من و فرزندانم در خانه بودیم.علی رغم آنكه متجاوزان موفق به ورود به منزل ما نشدند؛ لیكن كودكانم تا ساعتها از ترس لرزیده و مدام می پرسیدند چرا نباید ما در كشور خودمان احساس امنیت كنیم؟ اینها كیستند كه با مراجعات مكرر لرزه بر اندام فرزندانم انداخته و فرزند دوازده ساله ام را دچار چنان وحشتی كرده اند كه اجازه نمی دهد حتی برای چند ثانیه درب منزل باز بماند؟تمامی حوادث فوق در حالی رخ می دهند كه در سراسر این مدت، مدام موضوع پیگیری اعتراضات از طریق مراجع قاونی بر طبل رسانه ها كوبیده می شود و سوالی كه در این میان بی پاسخ رها شده آن است كه چرا تنها طرح اعتراض است كه باید قانونی صورت گیرد حال آنكه طرف مقابل اجباری برای پاسخگویی قانونی به این اعتراضات احساس نكرده و صریح ترین و بدیهی ترین اصول قانون اساسی و سایر قوانین كشور را به راحتی زیر پا می گذارند؟! آیا از نظر جنابعالی به عنوان ریاست قوه قضائیه این كشور، اصل 32 قانون اساسی كه به موجب آن: «هیچكس را نمی توان دستگیر كرد مگر به حكم و ترتیبی كه قانون معین می كند و در صورت بازداشت موضوع اتهام باید با ذكر دلایل،بلافاصله،كتبا به متهم ابلاغ و تفهیم شودو حداكثر ظرف مدت 24 ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاكمه در اسرع وقت فراهم گردد و در غیر این صورت متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود» قانون تلقی نمی شود؟ و یا اصل 35 قانون اساسی دائر بر اینكه: «در همه دادگاه ها طرفین دعوا حق دارند برای خود وكیل انتخاب نمایند...» قانون رسمی این مملكت نیست؟ آیا همچنان لازم به تكرار است كه نص صریح ماده 24 قانون آیین دادرسی كیفری، ضابطین دادگستری را به رعایت مفاد اصول پیش گفته ملزم ساخته است؟ به اعتقاد شما مواد 119 و 120 قانون آیین دادرسی كیفری مبنی بر لزوم ابلاغ برگ جلب به متهم و ضرورت بازداشت در طول روز، از صراحت كافی برخوردار نیستند؟ آیا غیر از این است كه ماده 127 همان قانون قاضی را مكلف ساخته تا بلافاصله پس از جلب متهم و یا حداكثر ظزف 24 ساعت مبادرت به تحقیق نموده و در غیر ابنصورت بازداشت، غیر قانونی تلقی شده و مرتكب، به مجازات مقرر قانونی محكوم خواهد شد؟ می خواهم بدانم مراد شما از قانون كدام قانون است؟ به استناد كدام قانون شبانه، بدون مجوز، بدون دسترسی به وكیل و بدون كوچكترین خبری از محل نگهداری قریب یك ماه است كه همسر مرا بازداشت و هیچ نهادی خود را مسئول پاسخگویی نمی داند؟ وقتی نه مسئولین قوه قضائیه، نه قاضی پرونده و نه مسئولین زندان، هیچیك خود را دخیل در این جریان نمی دانند؛ چه راهی برای من باقی خواهد ماند؟ از شما می پرسم وقتی رسانه ملی حاضر نیست حتی هفته ای یك ساعت زمان در اختیار جریان مقابل بگذارد؛ چگونه انتظار دارید با رسانه های خارجی مصاحبه نكنم؟ این، حق و بلكه تكلیف شرعی من است كه جامعه را از ظلم رفته بر خویش آگاه نمایم و طبیعی است وقتی همه راههای داخلی از رادیو و تلویزیون گرفته تا روزنامه ها و مطبوعات مسدود گشته اند، راهی جز مصاحبه و اطلاع رسانی از طریق رسانه های خارجی باقی نخواهد ماند. لذا یرای رفع این مشكل پیشنهاد می كنم حداقل هفته ای یك ساعت زمان در اختیار ما گذاشته و امثال مرا از مصاحبه با رسانه های خارجی بی نیاز كنید. در غیر این صورت مسئولیت این امر بر عهده شما خواهد بود.
با احترام
مهدیه محمدی
همسر دکتر احمد زیدآبادی
۲۱ تیرماه ۱۳۸۸
نامه محتشمی پور در ماهگرد بازداشت مصطفی تاج زادهاین کودتا به مذاق خیلی ها سازگار آمده، ولی شاهنامه آخرش خوش استسلام آرامِ جان
فردا درست یک ماه می شود که مأموران مدعیان عدل علوی در شب ولادت مادرت زهرای اطهر (س) به خانه مان ریختند و با نشان دادن حکمی مجعول بازداشتت کردند . فریاد های من در همان نیمه شب موجب بیداری همسایه ها شد تا شهادت بدهند که سالم رفته ای و باید سالم برگردی و مآموران که گفتند معذورند یادآور شدند که مآمور جورند در جمهوری اسلامی !!! چه باید می کردیم ما؟ در این چهل و شش سال عمر هرگز نخواستم و نتوانستم زندگی مرفه و راحت و بدون دغدغه های فرهنگی و احتماعی و سیاسی داشته باشم و تجربه های فراوان داشته ام تاکنون الا خانواده زندانی سیاسی بودن ( گذشته از خاطرات دور کودکی و قصه هایی که مادر برایم گفته و این روزها هم هی تکرار می شود من باب تسلای خاطرمان) حالا یک دوره جدید در زندگی من آغاز شده است و باید از تجربیات دیگران هم خوب استفاده کنم . گام اول : همبستگی . خوشبختانه با خانواده های اکثر مجاهدان راه حق و آزادی از قبل آشنایی و ارتباط داشته ایم و خیلی زود گردهم می آییم و دیگران را هم یا ما پیدا می کنیم و به جمع خود می خوانیم یا آن ها ما را پیدا می کنند و جمعمان جمع می شود . گام دوم : تلاش برای دریافت اطلاعات اولیه . وکیلت بلافاصله درگیر داستان می شود و پیگیری از شاگردش مرتضوی که حتی حرمت استاد نگه نمی دارد و با لودگی پاسخش می گوید و انگار برایش مهم نیست دفاع از پایان نامه دکتری بعد از قصه کردان دیگر چه باک از جعل مدرک! یک گام پیشتر . حضور در دفتر مرتضوی به اتفاق فرزندات و خواهرها که دنبال یک جو انسانیت می گردند تا نرم کنند دل های سخت را تا تو بیایی برای سرسلامتی دادن به تنها برادرت که سخت داغدار المیرایش است و برای یک دیدار کوتاه با پدر و مادر پیر و بیمارت. کاش نرفته بودیم . چقدر خودم را سرزنش می کنم برای تسلیم وکیل شدن برای این حضور اهانت بار که فرجامش را از آغاز می دانستم . لبخند مضحک او و تلاش برای حفظ خونسردی در حین گفتن دروغ هایش و وعده دروغ تلفن تو عصر همان روز که هرگز محقق نشد . گام سوم : برگزاری جلسات دعا و ختم قرآن برای ثبات و استواری قدم شما و آرامش قلب خودمان و بچه هایمان و همه خانواده ها . از جلسات خانگی تا دعای کمیل و روضه ها در حسینیه ها که از آن هم می گذرند و دعای کمیل پنج شنبه ما جمع کثیری از نیروهای چماقدار و تفنگدار را کشید حوالی بیت الزهراء گام چهارم: اطلاع رسانی. حالا که ما در بی خبری محض هستیم دیگران هم باید این را بدانند . رئیس مجلس . رئیس قوه قضائیه و علما و مراجع . نامه های سرگشاده این حسن را دارند که اگر آقایان ما را بی پاسخ می گذارند لااقل مردم با خبر می شوند و شنیده ام بعضی ها از این دست نامه ها هیچ خوششان نمی آید گام پنجم : اطلاع رسانی . دیدارها و ملاقات ها . فراکسیون خط امام مجلس گزینه خوبی است . خانه ملت و نمایندگان ملت و دغدغه های ملت .ابراز تآثر می کنند آقایان می گویند اقداماتی کرده اند و ادامه می دهند تا حصول نتیجه با تشکیل کمیته پیگیری . تعطیلی مجلس مارا از ملاقات با لاریجانی منع می کند و این ملاقات حاشیه هایی دارد که می خواستند سایه بیندازد به روی متن که گفتنش اینجا به درازا می کشد . همین قدر بگویم که شکایت من از خبرگزاری فارس و ایرنا فقط برای انجام تکلیف بود درست مثل شکایت های تو از علی جنتی در نظام عدل جمهوری اسلامی که همه شهروندان فارغ از رتبه های شهروندی به یک چشم نگریسته می شوند!!!برای دیدن آقای هاشمی شاهرودی فوری اقدام می کنیم . از دفترش جوابی نمی شنویم . از آقای جمشیدی کمک می خواهم به حرمت روزهای مدیرکلی که تحویل می گرفتند مقدارکی و ایشان هم می گوید کمیته سه نفره تعیین شده برای پیگیری بگویید آقای محتشمی پور برایتان وقت بگیرد از آقای دری نجف ابادی! دیدار با خاتمی مثل همیشه امیدبخش است . هرچند که او درون حاکمیت منصبی ندارد ولی در دل های مردم که دارد و متانت و نجابتش که هست و این قسم همدلی با مردم . قوه قضائیه را مسئول مستقیم معرفی می کند و می گوید این انقلاب مخملی علیه مردم باید پایان بگیرد . دیدار با هاشمی رفسنجانی هم به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس خبرگان رهبری امید بخش است خصوصا وقتی قول می دهد باز هم پیگیر امور باشد و قرار می شود وقت از آقای دری نجف آبادی را هم دنبال کند . قراری که ده روز می کشد تا قطعی و اعلام شود آن هم فقط برای 5 نفر . فردا ساعت هشت و نیم برویم ببینیم ما باید دلداری بدهیم آقایان را یا آن ها ما خانواده های جریحه دار را !!! دیدار با علما و مراجع را یادم نرود . همان هفته اول رفتیم قم و توانستیم آیة الله صانعی و آیة الله جوادی آملی را ملاقات کنیم و بقیه هم تفقد فرمودند و گفتند تحت فشار امنیتی هستند و نمی توانند مارا ببینند و نامه های سرگشاده را تقدیم کردیم برگشتیم به امید پاسخ . هفته قبل هم من و خانم مجردی رفتیم پیش آیة الله موسوی اردبیلی که در شجاعت شهره است و اولین رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی بوده و کلی متآسف بود از بازداشت شماها که خوب می شناختتان . از عقد حجاریان گفت که خطبه شان را او خوانده و از مصائبی که بر ما می گذرد این روزها و تآکید کرد اعتراف تحت شکنجه و فشار و حتی اکراه وجه شرعی ندارد و این را بچه طلبه ها هم می دانند و ما را دعوت به صبر کرد مثل بقیه آقایان و گفت قول داده اند تعداد زیادی را در هفته آینده آزاد کنند و قرار شد خبر ملاقات را دفتر ایشان تنظیم و منتشر کنند که نکردند متآسفانه . گام ششم : اطلاع رسانی . مصاحبه ها و گفتگوها که متآسفانه در این دوره اختناق و بی تریبونی معترضین و مخالفین قانونی در حوزه محدودی منتشر می شود و در برابر رسانه ای که به حق میلی اش نامیدی هرگز تاب برابری ندارد . و یک خیز هم برداشتیم تا به شما نزدیک شویم با اجتماع جلوی اوین که نمی دانیم شما را کجایش نگه می دارند. شاید گرمای این حضور انرژی مثبت بفرستد داخل و گرم شوید و سبز . صدایمان را هم بلند کردیم به قسمی که به گوش هایتان برسد . شنیده بودیم صدای الله اکبر قوت قلبتان می دهد و الله اکبر گفتیم و یا علی و یا زینب گفتیم تا خودمان هم قوت قلب بگیریم . گل ها را هم دادیم سرگرد یا سرهنگ عبداللهی که می گفت ماهواره شماها را کشیده اینجا و ما گفتیم بچه هایمان روز ولادت حضرت علی و روز پدر ما را کشیده اند اینجا نزد پدرانشان و شما را لابد ماهواره اینور و آنور می کشاند گفت که گل ها را می رساند به دستتان به شرافتش قسم خورد که می رسد. رسید؟ من گفتم هروقت همسرم را ببینم از او می پرسم که رسید یا نه . اما بعد زود گفتم نمی گذارند به او برسد لااقل بدهید به جوانانی که در تظاهرات برای دفاع از حق شان بازداشت شده اند و هی دارد خبر مرگشان می آید مصطفی تو سهراب را می شناسی؟ من هم نمی شناسم . فقط می دانم مادرش مادر صلح است و فرزند 18 ساله اش را دلاور بارآورده و قهرمان . دیروز پیکر پاک فرزندش را تحویل داده اند و قرار بود صبح از بهشت زهرا تشییع شود . مادرش لباس سبز پوشیده و می گوید فرزندم فدایی ایران و اصلاحات است . می گویند همه در و دیوار اتاق سهراب را هم سبز کرده و همه خانه اش پر است از نماد اصلاح طلبی . از دیروز این عقده ای که بامداد بیست و سوم خردادماه درست پس از توهین آشکار به مردم و رأیشان در این گلو جاخوش کرده بیشتر اذیتم می کند . وقتی آقای کروبی زنگ زد که می خواهد بیاید دیدنمان فکر کردم خوب است دیدن آن مادر داغدار برود هرچند که من خود را داغدار همه جوانان شهید راه آزادی وطنم می دانم . کروبی آمد و مادر تو از همه تلاش های خالصانه ات برایش گفت و او گفت خاطرات آیة الله فاضل هرندی برایم زنده شد با دیدار همشیره مکرمش و من اشک هایم روان شد وقتی مادرت شکوه کرد از آن سپاهی خودفروخته غافل که مخالفان را اموی خوانده بود . می بینی این ها امام حسیند ولی قدرت دارند . و ما یزیدی هستیم و دربند . اینها امام علی هستند و برسرحکومتند و ما لابد اهل سقیفه اما گوشه نشین . عجب حکایتی است حکایت قداران روزگار ما که دین را لجن مال کرده اند و فریاد علما و مراجع و فقها و بزرگان را هم درآورده اند . جنتی همچنان در آرزوی اعتراف گیری است و این را در نمازجمعه می گوید. انگار این کودتا به مذاق خیلی ها سازگار آمده ولی شاهنامه آخرش خوش است . باید بگوییم حداد عادل برایشان کلاس تاریخ بگذارد تا یادشان بیاید پایان استبداد را و بگوییم کسی برایشان تفسیر بگوید تا یادشان بیاید سرنوشت فرعون ونمرود و همه جباران تاریخ را . قرآن زبان حال است اما و معنی صم بکم عمی را تازه داریم می فهمیم با رؤیت احوال آقایان در این روزها . گام های بعدی ما آغاز می شود دلبندم . شما در سلول های انفرادی خود با فراغ بال به عبادت و تهجد بپردازید . ما تا وقتی جانی هست و توفیقی وظیفه پیام رسانی را زینب وار ایفا می کنیم . ولی یک توصیه . مبادا اگر این پست فطرت ها به آزار جسمی تان پرداختند بگویید حسرت شنیدن یک آخ را بر دل هاتان می گذاریم . من شنیده ام فریاد در حین شکنجه درد را تسکین می دهد و از آن مهم تر اعصاب شکنجه گر را به هم می ریزد هرچند این ها سعی می کنند ادای سفاکان اسرائیلی را درآورند ولی در شناسنامه شان نوشته مسلمان و همین مسئله عذاب الیمی است برای خودشان که خواب برایشان حرام و زندگی عادی حرام و لذت از حیات اهل و عیال حرام و همه چیز حرام این حرامیان است . فریاد بزن عزیزِدل بگذار فریاد یا زهرای تو با فریاد یا زینب من پیوند بخورد . من به چشم دل ترک ها را بر ایوان مدائن که قرار بود بود مظهر عدل علی باشد دیده ام . نه تنها من بلکه همه روشن دلان دیده اندو همه آنان که دینشان را به دنیای قدرت طلبان نفروخته اند. الیس صبح بقریب
عبدالکریم سروش، روشنفکر و نظریه پرداز ایرانی این روزها از آمریکا به لندن آمده است.
آقای سروش پس از آنکه در اواخر دهه هفتاد خورشيدی گروههای افراطی، موسوم به گروه فشار، چندين بار در جريان سخنرانی های او در ايران اخلال ايجاد کردند، بيشتر وقت خود را به تدريس در دانشگاه های خارج از ايران گذرانده و اگر به سمیناری در ایران دعوت شده، مقاله فرستاده است.
دکتر عبدالکریم سروش را می توان مناقشه برانگیزترین "روشنفکر دینی" و یکی از تاثیرگذارترین متالهان شیعی نزدیک به سه دهه اخیر ایران دانست. شاید به علت سابقه زندگی آقای سروش در لندن، که به واسطه درس و مطالعه دوره دانشجویی بود، این شهر را بتوان پس از زادگاهش تهران، خانه دیگر او دانست.
برای همین است که هر روزش در لندن به کاری و بحثی و سخنرانی ای می گذرد. یک روز در کانون توحید لندن و سخنرانی درباره عدالت حاکمان از دیدگاه امام اول شیعیان و روز دیگر مقابل دوربین تلویزیون بی بی سی در شرح و تامل در آنچه که این روزها در ایران می گذرد.
در حالی که آقای سروش این روزها را در لندن سپری می کند، گویی روح کارل پوپر، فیلسوف علم و معلمی که سروش به آرای او دلبستگی دارد، ناظر اتفاقاتی است که پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری درایران در حال رخ دادن است.
آقای سروش درباره اعتراض های مردمی به نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران به بی بی سی گفت "این اتفاقی که در ایران افتاد و خیلی هم جالب بود یک معنای ویژه ای را نیز از دمکراسی نشان داد. همانطور که می دانید بر اساس رای پوپر در دمکراسی مهم این نیست که شما بتوانید کسی را نصب کنید بلکه مهم آن است که بتوانید او را عزل کنید. مردم عزمشان را جزم کرده بودند که آقای احمدی نژاد را عزل کنند و این یکی از نماد های بارز دمکراسی و جمهوریت در کشور ما بود که موانعی آمد و آن را سد کرد."
به این ترتیب در شرایطی که عبدالکریم سروش در لندن نگران مسائل ایران است، گویی روح پوپر، استاد نادیده سروش، بر فضای تهران و دیگر شهرهای ایران است که شهروندانش رای خود را طلب می کنند.
نابهنگامی تاریخی جمهوری اسلامی
عبدالکریم سروش درباره وقایع اخیر ایران می گوید که "متاسفانه قصه قدرت همه جا قصه یکسانی است مخصوصا قدرت مطلقه. قدرت مطلقه هر کجا باشد فساد می آورد چه دینی باشد چه غیر دینی."
آقای سروش معتقد است که می توان درباره تئوری حکومت دینی بحث کرد و نظر داد و او خود مخالفتی با این نظریه ندارد اما از نظر او مشکل در اجرای این تئوری است.
او به بی بی سی گفت "شاید بتوان گفت حکومت دینی به دو دلیل نمی تواند بنا شود. یکی اینکه با قدرت نمی توانید ایمان و عشق بسازید و دوم اینکه اساس حکومت دینی بر تکلیف بنا شده در حالی که روزگار ما روزگار حق مداری است. این نکته خیلی مهمی است."
به گفته آقای سروش، حکومت جمهوری اسلامی قدری نابهنگامی تاریخی دارد. در دورانی پدید آمده و بر مفاهیمی تکیه می کند که این مفاهیم دیری است مورد سئوال و تشکیک قرار گرفته اند.
او می گوید "بشر جدید بشری است حقوق مدار یعنی به دنبال حقوق خویشتن است. اصلا بیانیه حقوق بشر در این دوران نوشته شده و چشم ها به آن باز شده و یک ایده محوری است که همه قانون اساسی ها حول آن نوشته می شود در حالی که اندیشه دینی علی الاصول در همه ادیان و علی الخصوص در اسلام بر تکلیف مبتنی است."
آقای سروش می گوید "من نمی گویم که تکلیف را باید فرو نهاد و یا امری بی معنی است. اما گاهی حقوق را در سایه تکلیف معنا می کنیم گاهی تکالیف را در سایه حقوق. گاهی تقدم با تکلیف است گاهی با حقوق. در حکومت دینی تقدم با تکلیف است."
به اعتقاد عبدالکریم سورش، در گذشته مردم تکلیف اندیش بودند و حکومت های دینی می توانستند رضایت مردم را به دنبال داشته باشند، چون همفکر بودند، اما ولایت فقیه و حکومت دینی چون حکومت تکلیف اندیش است با اندیشه جدید که حق مداری است در عمل تناقض پیدا می کند.
"من این را در جامعه خودمان به خوبی می بینیم. اصلا انتخابات یک عمل حق طلبانه است به معنای سیاسی جدید کلمه. حق بنده است که رای بدهم و کسی را به ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس بگمارم. وقتی این حق را از من سلب کنند صدای من درمی آید."

"حاکمان ما دیگر مشروعیت از مردم نمی خواهند"
آقای سروش می گوید که هر حاکمیتی دست کم دو رکن دارد: یکی کفایت و دیگری مشروعیت. "شما وقتی حکومتی و قدرت سیاسی را بر سر کار می آورید اولا از او انتظار دارید که با کفایت کشور را مدیریت کند، خصوصا در مسائل اقتصادی، نظم معیشتی و آموزشی. دوم این که مشروع و مقبولِ مردم باشد. این هم به اندازه کفایت مهم است. ممکن است حکومت دیکتاتوری هم با یک راهی به امور سامان بدهد اما مقبول مردم و مشروع نباشد."
به اعتقاد آقای سروش، جمهوری اسلامی معنایش دست کم در نظر بانیان اولیه آن این بود که مشروعیت خود را از جمهور مردم می گیرد. "سخنان بسیاری آیت الله خمینی گفتند که بر همین معنا قابل حمل است. اما رفته رفته خصوصا پس از آیت الله خمینی این رای رو به ضعف رفت و کسانی دست بالا را در درون و بیرون حکومت گرفتند که مشروعیت را از مردم و جمهور سلب کردند و دادند به دست خداوند و امام زمان و از طریق امام زمان به نایب امام زمان که قرار بود مجلس خبرگان آن را کشف و به مردم معرفی کند."
سروش می گوید "این تنش در دوران آیت الله خمینی همیشه وجود داشت اما الان کاملا رو شده که حاکمان ما برای مشروعیت به دنبال جمهور مردم نمی گردند و معتقدند تکیه به جای محکم تری داده اند که عبارت باشد از قوانین الهی و فقه اسلامی و از آن طریق می خواهند یک جامعه دینی و ایمانی به پا کنند."

"با قدرت می شود نفرت تولید کرد نه ایمان"
عبدالکریم سروش می گوید امثال محمد تقی مصباح، روحانی بنیادگرایی که محمود احمدی نژاد و نزدیکانش در دولت ایران از نظر فکری خود را وابسته به او می دانند، به دنبال بنا کردن یک جامعه دینی و ایمانی اند و قدرت را می خواهند به استخدام بگیرند تا یک چنین جامعه "پاک و ایمانی" را که مومنان در آن زندگی کنند، فراهم آورند. اما سروش معتقد است اینکه چنین تئوری ای شدنی است یا نه مسئله ای است که از ذهن این افراد غائب است.
"من در تئوری با حکومت دینی مشکل ندارم اما آنچه که در حقیقت مشکل پیش می آورد، عمل کردن به آن است. بالاخره کمونیست ها و فاشیست ها و لیبرالیست ها هم قدرت را می خواستد برای پیاده کردن کمونیسم و فاشیسم و لیبرالیسم. مشکل این است که آیا راه و کارش را پیدا کردید یا نه، به تناقض های عملی اش اندیشیده اید یا نه؟"
سروش می گوید "به نظر من ممکن است شما که یک حکومت فاشیستی بنا کنید، ممکن است یک حکومت دیکتاتوری بنا کنید، اما یک حکومت دینی نمی توانید بنا کنید، نه اینکه در تئوری نمی توانید فکرش را بکنید، در عمل نمی توانید آن را اجرایش کنید. به دلیل اینکه در عمل با آن در تناقض رو به رو می شوید از جنس همان تناقض هایی که سعدی به آن علاقمند بود. گفته بودم چو بیایی غم دل به تو بگویم/ چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی."
به گفته این شارح فلسفه اسلام سیاسی، حکومت اسلامی در تئوری خیلی خوب است اما در عمل ناشدنی است. "شما با قدرت نمی توانید ایمان بسازید مشکل این است. شما با قدرت می توانید خیلی چیزهای دیگر بسازید اما با قدرت نمی توانید ایمان بسازید."
آقای سروش می گوید " آنچه که حضرات در پی آن هستند همین حکومت فقهی است. با زور و با استبداد می توان حکومت فقهی بنا کرد ولی ارزشی ندارد چون تبدیل می شود به زد و خورد. همین بستن و گرفتن و سنگسار کردن و بستن مطبوعات و امثال آن. با زور می توان بی ایمانی و بی دینی تولید کرد تا دینداری و ایمان. این همان تناقضی است که در عمل وجود دارد و آقایان از آن غافل اند."
به گفته آقای سروش تجربه حکومت دینی در جامعه ایران "خیلی خوب این را نشان داده که آقایان هرچه بر اجرای احکام فقهی به خصوص احکام جزایی پافشاری بیشتری می کنند و شیپور را از سر گشادش می زنند، از آن طرف فرار مردم از دینداری و ایمان بیشتر می شود."
عبدالکریم سروش وقتی می خواهد کلام را خلاصه کند، چنین می گوید: " آقایان وقتی از حکومت دینی حرف می زنند، منظورشان حکومت فقهی است. این می شود و با زور هم می شود، اما هیچ بهایی ندارد."

به نقل از وبسایت بی بی سی فارسی
جنایات تکان دهنده علیه نسل جوان

سعيد کمالی دهقان
آنها نيمه شب آمدند، درست وقتی که خوابگاه در سکوت شب فرو رفته بود. بيرون از خوابگاه هنوز شهر در اضطراب بود، خشم و غضبی که دو روز پس از «سرقت انتخاباتی»، دامن شهر را فرا گرفته بود. در داخل خوابگاه اميرآباد، دانشجويان سعی می کردند بخوابند، اما در دلشان غوغا بود. همين چند ساعت پيش بود که عده زيادی آنها در جلوی در دانشگاه تهران، مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند.
آنچه در اين مکان رخ داد، يکی از رويدادهای اصلی ناآرامی های پس از انتخابات ايران بود: نيروهای انتظامی اول قفل های خوابگاه راشکستند و سپس استخوان ها راً...! به ده ها دانشجو حمله کردند، بيش از 100 نفر را دريدند و پنج نفر را کشتند. مسؤولان کشور هنوز آنچه را اتفاق افتاده، کتمان می کنند. اما کنار هم گذاشتن مصاحبه هائی که با پنج نفر از شاهدان اين ماجرا به عمل آمده، داستان متفاوتی را جلوی ديدگان می گذارد.
يکی از 133 دانشجوئی که آن شب دستگير شدند، می گويد: «داشتيم آماده خوابيدن می شديم که ناگهان صدای شکستن قفل ها و وارد شدن به اتاق های خوابگاه را شنيديم. قبلاً آنها را موقع کتک زدن دانشجويان ديده بودم، اما فکر نمی کردم به داخل اتاق ها بيايند. اين کار حتی بر خلاف قوانين ايران است.»
چهل و شش نفر از دانشجويان يکی از خوابگاه ها دستگير و به زيرزمين وزارت کشور در خيابان فاطمی منتقل شدند. در طبقه های بالائی همان ساختمان بود که به شمارش آرا مشغول بودند و تقلب ها بر اساس آنچه معترضان ادعا می کنند، در جريان بود. 87 نفر ديگر از دانشجويان را به يک ساختمان امنيتی در خيابان حافظ بردند. دانشجويان از شکنجه و بدرفتاری حکايت می کنند.
پنج نفر کشته شدند: فاطمه براتی، کسری شرفی، مبينا احترامی، کامبيز شعائی و محسن ایمانی. آنها را فردای همان روز در گورستان معروف بهشت زهرای تهران وآّنچنان که گزارش می شود، بدون اطلاع خانواده هايشان، دفن کردند. اسامی کشته شدگان از سوی نهاد دانشجوئی تحکيم وحدت تأييد شده است.
شاهدان می گويند به سر دو زن و سه مرد، مرتباً باتوم الکتريکی می زدند. از خانواده های آنها خواسته شده بود درباره فرزندانشان سخنی نگويند و برای آنها مراسمی نگيرند. اين نظير همان اتفاقی است که برای ندا سلطان اتفاق افتاد. دختری که پس از ثبت مرگ وی در اثر اصابت گلوله در خيابان بر روی نوار ويدئو، چهره اش نماد جنبش معترضان شد.
مطابق قوانين ايران، نيروی انتظامی، سپاه پاسداران وساير شبه نظاميان اجازۀ ورود به دانشگاه های کشور را ندارند. اين قانون، ميراث شورش دانشجوئی سال 1378 بود.
اما درحاليکه کشور در هاله ای از اعتراضات پس از انتخابات 22 خرداد فرو رفته بود، هيچ مانعی بر سر راه وقايع يکشنبه شب وجود نداشت. يکی از دانشجويان به خاطر می آورد: «پليس گاز اشک آور به داخل خوابگاه شليک کرد، ما را کتک زد، پنجره ها را شکست و ما را مجبور کرد روی زمين دراز بکشيم. من حتی در بين معترضان هم نبودم اما يکی از آنها پريد روی پشت من و شروع به کتک زدن کرد. بعد درحاليکه وانمود می کرد مشغول بازرسی بدنی من برای يافتن اسلحه است، از من سوء استفاده جنسی کرد. تهديد می کردند ما را اعدام می کنند و به ما تجاوز می کنند.»
دانشجوی ديگر، صحنه را اينگونه توصيف می کند: «پليس ضد شورش در دو صف ايستادند و يک تونل تشکيل دادند که سقف آن، از سپرهايشان تشکيل شده بود. آنها ما را مجبور کردند از داخل تونل عبور کنيم، درحاليکه ما را کتک می زدند و با سپرهايشان به سرمان می کوبيدند. پای يکی از همکلاسی هايم شکسته بود، اما او را هم مجبور کردند از تونل رد شود.»
دانشجوهای ديگر هم تجربه مشابهی را با حضور بسيجی ها نقل می کنند. يکی از آنها گفت: «يک بسیجی روی پشتم نشسته بود و به من گفت: من در هفت سال گذشته با هيچکس کار جنسی نکرده ام، تو پسر خوشگلی هستی! بهت نشان می دهم چه کارهائی می توانم با تو بکنم. آنها ما را می ترساندند و می گفتند ما آنها و رهبری را تحقير کرده ايم.»
قبل از آنکه دانشجويان را با اتوبوس از آنجا ببرند، آنها را درحاليکه کيسه های پلاستيکی به سرشان کرده بودند، و دستبندهای پلاستیکی بر مچشان زده بودند (معروف به دستبندهای اسرائيلی)، در جلوی خوابگاه به صف کرده بودند.
يکی از دانشجوهای ديگر درحالی که اشک می ريخت، گفت: «برای چند لحظه فرصت داشتم ببينم جلوی ساختمان اصلی وزارت کشور در خيابان فاطمی هستيم. باورم نمی شد. سياستمداران ارشد، اعضای مجلس و بازرسان در طبقه های بالائی همين ساختمان بودند و ما را در زيرزمين ساختمان نگه داشته بودند. شکی نداشتم که آن بالا مشغول تقلب در آرا هستند.»
يکی از دانشجوها که کنترل ادرارش را از دست داده بود، مورد سوء استفاده نيروهای امنيتی قرار گرفت. چندين ساعت بعد به بازداشت شدگان هشدار دادند اگر نان و پنيرهائی که روی زمين کثيف ريخته است نخورند، آنها را کتک می زنند. يکی از بسيجی ها که نامش علی بود، درحاليکه به بازداشت شده ها دستور می داد بگويند «من خر هستم» از آنها با تلفن همراهش فيلمبرداری می کرد.
به جراحت ها توجهی نمی کردند. به يکی از دانشجوها که در اثر اصابت گلوله پلاستيکی چشمش را از دست داده بود، هيچ کمک پزشکی نمی شد. يکی از شاهدان گفت: «ما به آنها التماس می کرديم اين دو نفر را که بيش از ديگران جراحت ديده اند به بيمارستان منتقل کنند، اما آنها گفتند: بگذاريد بميرند.»
درساختمان امنيتی که دانشجوها را نگه داشته بودند، به داخل سلول ها گاز آزاد کردند. کابوس طاقت فرسای آنها 24 ساعت بعد، هنگاميکه فرهاد رهبر رئيس دانشگاه تهران و عليرضا ذکائی نماينده مجلس به گفتگو با دستگيرشدگان پرداختند، پايان گرفت. فرهاد رهبر به آنها گفت، او بوده که برای کنترل اوضاع، اجازه ورود نيروی انتظامی به داخل خوابگاه را داده است. البته وی بعداً اين سخنان را انکار کرد.
دانشجويان را قبل از آزاد کردن مجبور به پوشيدن لباس های تر و تازه ای کردند که توسط پليس آماده شده بود. يکی از دانشجوها گفت: «نمی خواستند هيچ مدرکی از آنچه اتفاق افتاده، به جا بماند. اما چه چيزی قوی تر از 133 دانشجوئی است که انجا بودند، همه چيز را ديدند و آن را تحمل کردند.»

منبع: گاردين- 12 ژوئيه
عده ای شب گذشته با ورود به منزل مسکوني خاله سارا، مجري محبوب برنامه کودک، همسر وي را با دستگير کرده و به مکان نامعلومي منتقل کردند.
گرچه هنوز هیچ منبع مستقلی این خبر را تایید نکرده اما به گزارش منتشره در صفحه سارا ، افراد ی که خود را مامور معرفی کردند در بدو حمله که در ساعات نيمه شب انجام شد، برخي از وسايل منزل خاله سارا را شکسته و وي را تهديد کردند که در صورت اعتراض، ممنوع التصوير خواهد شد.
مجيد سعيدي، عکاس روزنامه خبر و همسر سارا روستاپور، از برجسته ترين عکاسان خبري جهان است که شش دوره جايزه عکس خبري سال را به خود اختصاص داده و جايزه هاي متعددي را در عرصه بين المللي از آن خود کرده است. وي پيش از اين به مدت چهار سال مديريت موفق سرويس عکس خبرگزاري فارس را بر عهده داشت که به علت مشکلات متعدد با مديريت جديد اين خبرگزاري، از ادامه همکاري با آن باز ماند

موج سبز آزادی به راه افتاد


در شرایطی که بسیاری از رسانه های اصلاح طلبان و حتی وبسایت های نزدیک به آنها در طول دو ماه اخیر با مشکل فیلترینگ مواجه و در موارد بسیاری مسدود شده است، پایگاه اینترنتی «موج سبز آزادی» برای پوشش اخبار و اتفاقات روی داده در کشور آغاز به کار کرد.
دست اندرکاران این پایگاه اینترنتی که در نشانی اینترنتی؛ www.mowjcamp.com قابل رویت است در مقاله ای با عنوان «بازگشت موج به ساحل امید» ، درباره راه اندازی این وبسایت اینترنتی نوشته اند :« ما بنا داریم در این سایت آخرین اخبار تحولات سیاسی و اجتماعی مربوط به جنبش سبز را پوشش دهیم و جدیدترین فعالیت‌های سبزپوشان و سبزاندیشان را به اطلاع علاقه‌مندان این حرکت صلح‌آمیز و مدنی برسانیم.»
مسولان این پایگاه اینترنتی دلیل راه اندازی این وبسایت اینترنتی را تاکید میرحسین موسوی در دوبیانیه اخیر و همچنین سخنانش در دیدار با استادان دانشگاه مبنی بر « پیدا کردن راههای جدید، ابتکاری و خلاقانه، بی‌خشونت و کم‌خطر برای ابراز اعتراض به وضع موجود و دولت غیرقانونی حاکم» معرفی کرده اند.
دست اندرکاران این وبسایت اینترنتی همچنین نوشته اند : «بنای موج سبز آزادی بر این است که به قانون پایبند باشد؛ قانونی که عادلانه است و آزادی را نقض نمی‌کند. بنای ما بر این است که به مقام‌های قانونی نظام احترام بگذاریم و آنها را منصفانه نقد کنیم. البته بی‌شک آنها هم باید به حد و حدود قانونی خود پایبند باشند و حقوق ملت را مراعات کنند.»
پایگاه موج سبز آزادی همچنین با درخواست همکاری از همه فعالان اینترنتی خارج و داخل کشور نوشته :«ما محور فعالیت خود را در فضای مجازی تعریف کرده‌ایم و بدین ترتیب تفاوتی بین فعالان داخل و خارج از کشور قائل نیستیم؛ جز در این باره که تلاش می‌کنیم اکثر ایده‌ها و طرح‌هایی که در این سایت مطرح می‌شوند، در فضای داخل کشور قابل بحث و اجرا باشند.»
آغاز به کار وبسایت اینترنتی موج سبز آزادی در حالی است که در روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری و پس از آن بسیاری از وبسایت های اینترنتی اصلاح طلبان که تنها راه ارتباطی آنها با مخاطبان بود از سوی دادستانی تهران و بدون ارایه هیچ دلیلی مسدود شدند.
فشار فیلترینگ بر وبسایت های اصلاح طلب و محدود سازی اطلاعات و اخبار در کشور همچنان ادامه دارد و در روزهای اخیر وبسایت نوروز، ارگان رسمی جبهه مشارکت ایران اسلامی نیز برای چندمین بار پیاپی مسدود شد.گردانندگان این سایت نشانی اینترنتی خود را تغییر داده اند.
بهرام رفیعی

يک فروند هواپيماي مسافربري در قزوين سقوط کرد

مدير عامل سازمان آتش نشاني و خدمات ايمني شهرداري قزوين با تاييد اين خبر به خبرنگار ايرنا گفت: نيروهاي امدادي اين سازمان در حال عمليات اطفاي حريق هستند. "حسين بهزادپور" افزود: هنوز از جزييات اين حادثه خبر دقيقي دريافت نشده است. در همين حال سرهنگ "مسعود جعفري نسب" نيز در گفت و گو با خبرنگار اجتماعي ايرنا گفت: شواهد نشان مي دهد اين هواپيماي مسافربري کاملا منهدم و تکه تکه شده است. وي تاکيد کرد: به احتمال زياد همه سرنشينان اين هواپيما در اين سانحه هوايي کشته شده اند. فرمانده انتظامي استان قزوين گفت: محدوده سقوط اين هواپيما، زمين هاي کشاورزي حوالي روستاي جنت آباد شهرستان قزوين بوده است.
شامگاه سه شنبه (حدود ۹ و سی دقیقه شب) ميرحسين موسوي به همراه همسرش زهرا رهنورد در منزل سهراب اعرابي كه در جريان اعتراضات به نتيجه انتخابات و در حوالي ميدان آزادي ظاهرا بر اثر تيراندازي نيروهاي بسيج كشته شد، حاضر شدند و با خانواده اين جوان ۱۹ ساله ابراز همدردي كردند.
متاسفانه بستگان خانواده اعرابي مانع حضور خبرنگار اعزامي شدند و يكي از بستگان سهراب با بي‌احترامي خبرنگار يك روزنامه معتبر در تهران را از منزل خانواده اعرابي بيرون كرد. اين در حالي اتفاق افتاد كه بيشتر حضار و اشخاص عادي آزادانه امكان فيلم برداري و عكسبرداري از طريق گوشي‌هاي همراه خود را داشتند.
ظاهرا بستگان خانواده اعرابي به دليل اشتباه و عدم آگاهي، خبرنگار-عكاس مذكور را به دليل شباهت اسمي روزنامه‌اش با يكي از روزنامه هاي وابسته به جناح دولت از فعاليت و تصويربرداري منع كردند.
نهایتا تلاش این خبرنگار براي متقاعد كردن بستگان و تفهيم اشتباه‌شان بي‌نتيجه ماند و از منزل خانواده اعرابي اخراج شد.
لرای مطالعه روی عنوان پایین کلیک فرمائید
فرمانده نيروی انتظامی کشور، بازداشت پسر سعيد حجاريان را توسط اين نيرو تکذيب کرد. به گزارش خبرنگار ايلنا، سردار اسماعيل احمدی مقدم، فرمانده نيروی انتظامی در حاشيه حضور در فرماندهی انتظامی استان تهران در جمع خبرنگاران در خصوص علت بازداشت محسن حجاريان، پسر سعيد حجاريان گفت: بازداشت پسر آقای حجاريان توسط پليس انجام نشده است که علت آن را بدانيم. وی به صدور حکم اعدام گروهک تروريستی جندالله اشاره و تصريح کرد: متاسفانه گروهک های تروريستی همچون جندالله فکر می‌کنند با ايجاد تفرقه و آشوب بين شيعيان و اهل تسنن می توانند به اهداف شوم خود دست يابند، اين در حالی است که با هوشياری مردم فهيم به خصوص در مرزها شاهد شکست نيرنگ ها و توطئه های خصمانه آنها هستيم.
گروهی از خانواده های زندانيان سياسی که پس از اتفاقات انتخابات بازداشت شده بودند و در بی خبری کامل به سر می بردند، ديروز توانستند با عزيزان خود در محل زندان اوين ملاقات کنند.
ديروز خانواده های عماد بهاور، محمد قوچانی، عبدالرضا تاجيک و عبدالفتاح سلطانی با مراجعه به زندان اوين موفق شدند با اين زندانيان ملاقات کنند.
مريم شفيعی همسر عماد بهاور در گفتگو با اعتماد از سلامت کامل همسرش خبر داد و گفت؛ «ديروز به همراه مادر عماد به زندان اوين مراجعه کرديم و توانستيم به مدت ۲۰ دقيقه به صورت کابينی ملاقات کنيم.» وی گفت؛ «بازجويی ها تمام شده است و عماد همچنان در سلول انفرادی نگهداری می شود.»
شفيعی افزود؛ «عماد دسترسی به تلويزيون، کتاب و روزنامه ندارد.» مريم شفيعی با مساعد توصيف کردن حال همسرش اضافه کرد؛ «حال روحی عماد خيلی خوب بود اما کمی لاغر شده بود ولی عماد در کل می خنديد و سفارش می کرد ما در بيرون مواظب خودمان باشيم.»
در ادامه ملاقات ها مريم باقی همسر محمد قوچانی نيز ديروز موفق شد با اين روزنامه نگار ملاقات کند. مريم باقی در توضيح وضعيت همسرش گفت؛ آقای قوچانی از نظر روحی وضعيت خوبی داشت.
وی همچنين به نقل از قوچانی گفت؛ «من به زمان فکر نمی کنم و نمی دانم کی آزاد می شوم.» باقی افزود؛ فکر می کنم با گفتن اين جمله خيال ما را راحت کند. باقی اضافه کرد؛ «وی از نظر جسمی لاغر و ريش و موهای سرش هم بلندتر شده بود.»
مريم باقی خاطرنشان کرد؛ در زمان بازجويی ها در انفرادی نگهداری می شدند اما از زمانی که بازجويی ها تمام شده است به اتاق های چندنفره بند ۲۰۹ منتقل شده و در کنار چند متهم مواد مخدر و متهمان مالی نگهداری می شود.

خبر نامه گویا - بنا بر گزارش های رسيده، شب گذشته، ساکنان محله آپادانای تهران؛ محل زندگی خانواده سهراب اعرابی، جوان ۱۹ ساله ای که در وقايع اخير کشته و ديروز به خاک سپرده شد؛ مردم برای سهراب "شام غريبان" گرفتند و در يک اقدام بی سابقه از ورودی شهرک آپادانا تا مقابل در خانه خانواده اعرابی، شمع روشن چيدند.
جمعيت از ساعت ۲۲ تا حدود ساعت ۲۳ شروع به شعار دادن کردند. مردم شعار می دادند: "الله اکبر" و "مرگ بر ديکتاتور". آن ها همچنين فرياد می زدند: "سهراب ما نمرده - ولايت است که مرده". پروين فهيمی، مادر سهراب از مردم تشکر می کرد. مردم می آمدند دست او را می بوسيدند و او نيز در پاسخ روی مردم گل می پاشيد.سهراب اعرابی در راهپيمايی ميليونی مردم مورد اصابت گلوله قرار گرفت و معلوم نيست که همان روز و يا در بيمارستان جان باخته است. خانواده وی مدت ۲۶ روز از او هيچ خبری نداشتند تا اين که روز شنبه ۲۰ تير ماه مسئولين قضايی خبر کشته شدن وی را به خانواده اش ابلاغ کردند. در مراسم خاکسپاری سهراب صدها تن که بيشتر آن ها را مردم همدرد خانواده وی تشکيل می دادند شرکت داشتند. نيروهای نظامی در مراسم حضور نداشتند اما لباس شخصی ها ديده می شدند.

سلام به همه ی مردم ایران و هموطنان خارج از کشور
در یکماه اخیر به دقت اخبار و رویدادهای ایران را تعقیب کرده و می کنم. با دیدن تصاویر مردمی که زخمی و کشته می شدند، گریستم و می گریم. همچون همه ی ایرانیان مقیم خارج، دل من در شهرهای ایران است. در تمامی لحظات کوشش می کنم تا در عالم خیال به سلول های انفرادی زندانها بروم و از نزدیک شاهد آنچه بر آنها می رود باشم. این تجربه ی دردناکی است که از سر می گذرانم. با خود می اندیشم وقتی تجربه ی خیالین سلول های انفرادی این همه دردناک است، فرزندان دلیر ایران چگونه این تجربه ی عینی را از سر می گذرانند. یک سو زندانیان چشم بسته و بی خبر از دنیا قرار دارند، و در سوی دیگر،بازجویانی که از هر وسیله ای برای خورد کردن فرزندان دلیر ایران زمین استفاده می کنند. باید برای آزادی آنها کاری کرد.
من ضمن اعلام حمایت از اعتصاب غذای اکبر گنجی و دیگر روشنفکران ایران در برابر مقر سازمان ملل در نیویورک،از همه ی ایرانیان مقیم آمریکا دعوت می کنم تا در این تحصن شرکت کنند و صدای اعتراض مردم ایران را به گوش جهانیان برسانید. من هم به عنوان یک ایرانی ، که دل در گرو آبادی و آزادی و سربلندی ایران دارد،در اولین روز این برنامه (31 تیر- 22 جولای) در کنار شما در این تحصن شرکت خواهم کرد تا بتوانیم برای آزادی کلیه ی زندانیان سیاسی- عقیدتی گامی به پیش برداریم.
دوستدار همه ی شماگوگوش
برگرفته از وبلاگ گوگوش: www.googoosh.com/blog
مدبر مسئول روزنامه ايران گفت:تاکنون 6 شکايت از طرف ستاد انتخاباتي آقاي ميرحسين موسوي به امضاي"قربان بهزاديان نژاد" عليه روزنامه ايران به شعبه دوم دادسراي کارکنان دولت ارجاع شده ضمن آنکه آقاي محمد خاتمي هم در شکايت ديگري به طرح دعوا عليه روزنامه ايران پرداخته است.
کاوه اشتهاردي مديرمسئول روزنامه ايران که در گفت وگو با ايرنا سخن مي گفت ضمن اعلام اين مطلب افزود:براي تمام مطالب منتشر شده در روزنامه ايران مستندات دقيقي در اختيار داريم که قطعا به دادگاه ارايه خواهد شد.
مديرمسئول روزنامه ايران قضاياي پس از انتخابات را عامل نمايان شدن روحيه شبه ديکتاتوري و اثبات التزام نداشتن و عدم پايبندي و احترام اين کانديدا به قانون و جريان آزاد اطلاعات ارزيابي کرد و گفت : با اغتشاشات صورت گرفته و نپذيرفتن راي و اراده مردم توسط جريان مزبور ، ماهيت واقعي اين عناصر افراطي افشا شده و با بي اعتبار شدن چهره آنها در نزد افکارعمومي ؛ اگر هر فرد ديگري جاي ايشان بود لااقل پس از اطلاع از اعترافات تکان دهنده همفکران خود ، تا بيست سال سکوت کرده و ديگر از خانه بيرون نمي آمد. وي افزود : بدون شک در دادگاه فقط به پاسخگويي به ادعاهاي شاکيان بسنده نکرده و درباره ايشان حرفهاي بسياري را که بنا به ملاحظاتي تاکنون از انتشار آنها خودداري شده ، بازگو خواهيم کرد.
مديرعامل موسسه فرهنگي - مطبوعاتي ايران در پايان گفت : آقاي موسوي بهتر است در همين مرحله تکليف خود را با دادگاه نيز مشخص کند ؛ نکند مانند رفتاري که در انتخابات بروز داد ، اگر بعد از صدور راي دادگاه ، نظر بازپرس و قاضي مورد رضايت او نبود ، قوه قضائيه را هم زير سئوال برده و متهم به تقلب کند!
منبع:www.irna.ir

هاشمی : روحانیون نباید از وقایع عقب بمانند!

رئيس مجلس خبرگان رهبري گفت: طلبه‌ها بايد با حفظ روحيه آزادگي و استقلال فكري پاسخگوي توقعات موجود در جامعه باشند. آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني در ديدار با جمعي از طلاب مركز مشاوره حوزه علميه خراسان اظهار داشت: طلاب پس از دستيابي به سطح مناسب از تحصيل و تجربه بايد از طريق مساجد و مراكز تربيت‌ديني با حفظ روحيه آزادگي و استقلال فكري پاسخگوي توقعات موجود در جامعه باشند. رئيس مجلس خبرگان رهبري با توجه به شرايط به وجود آمده در جامعه افزود: در حوزه‌ها بايد افكار و راهكارهاي جديدي براي حل مشكلات مردم شكل بگيرد و طلاب خلاء موجود در بسياري از مساجد در سراسر كشور را پر كنند. رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام از حوزه‌هاي علميه به عنوان يكي از تاثيرگذارترين مراكز فرهنگي- تربيتي و مشاوره‌اي در جامعه به ويژه خانواده‌ها نام برد و تاكيد كرد: روحانيت همواره در مقاطع حساس كشور جلودار و پيشتاز بوده است و بايد براي پاسخگويي نيازهاي كشور برنامه داشته باشند و نبايد از وقايع عقب بمانند. وي گفت: طلاب بايد با حفظ اصالت و سنت‌هاي حوزه، مطابق با نيازهاي روز جامعه پيشگام تحول در حوزه‌ها و حتي جامعه باشند. فعلا جمع زيادي از نيروهاي كارآمد حوزوي در حوزه‌ها مي‌مانند ولي گرچه تحصيل و تحقيق هميشه ارزشمند است اما نياز جامعه به مربيان شايسته بيش از آن است كه بشود با حضور بخشي از نيروهاي علمي صالح تامين شود. آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني با توجه به اهميت مشاوره در جامعه، اين اقدام حوزه علميه خراسان را نوآوري قابل توجهي دانست كه مي‌تواند خدمات ارزشمندي را به جامعه به ويژه خانواده‌ها و جوانان ارائه دهد. در ابتداي اين ديدار حجت‌الاسلام والمسلمين سبزيان رئيس مركز مشاوره حوزه علميه خراسان گزارش مبسوطي از فعاليت‌هاي فرهنگي- اجتماعي، تربيتي و مشاوره‌اي حوزه علميه خراسان ارائه داد.
۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه

روش های مبارزه مسالمت آمیز

این کتاب به مبانی ابتدایی شکل های مسالمت آمیز مبارزه و نحوه ی بکار بستن آ نها در یک کمپین می پردازد. برای دانلود کتاب از لینک ذیل استفاده کنید.


یک جوان دیگر قربانی خشونت رژیم سرکوبگر

آرمان استخری پور جوان 18 ساله شیرازی در درگیری های چند روز اخیر شیراز در محله ابیوردی مورد اصابت باتوم قرار گرفته و به کما رفته بود. او که به منزل پیرزنی در حوالی درگیریها پناه برده بود امروز جان باخت و پیکر این عزیز جان باخته قرار است امروز در دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شود. گفتنی است که پزشک آرمان علت مرگ وی را مرگ مغزی اعلام کردند

احتمال شرکت موسوی و کروبی در نماز جمعه این هفته

یکی از نزدیکان به میر حسین موسوی و عضو ارشد ستاد انتخاباتی این کاندیدای سابق انتخابات ریاست جمهوری با بیان این مطلب به خبرنگار شفاف تاکید کرد: موضع گیری رسمی میر حسین موسوی در زمینه شرکت در نماز جمعه این هفته تهران در چند روز آینده منتشر خواهد شد.موضع رسمی میر حسین موسوی و مهدی کروبی در قبال شرکت در نماز جمعه این هفته تهران که قرار است به امامت هاشمی رفسنجانی اقامه شود، طی روز های آینده اعلام می شود.
محمد رضا تاجیک یکی از نزدیکان به میر حسین موسوی و عضو ارشد ستاد انتخاباتی این کاندیدای سابق انتخابات ریاست جمهوری با بیان این مطلب به خبرنگار شفاف تاکید کرد: موضع گیری رسمی میر حسین موسوی در زمینه شرکت در نماز جمعه این هفته تهران در چند روز آینده منتشر خواهد شد. وی در این زمینه توضیح بیشتری نداد.
همچنین اسماعیل گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی نیز در زمینه احتمال شرکت مهدی کروبی در نماز جمعه این هفته تهران گفت: اگر قرار باشد ایشان شرکت کنند به صورت رسمی در سایت خبری حزب اعتماد ملی (سحام نیوز) به عموم مردم اعلام می شود.
لازم به ذکر است پس از اعلام این خبر که نماز جمعه این هفته به امامت هاشمی رفسنجانی اقامه می شود، خبر هایی مبنی بر احتمال شرکت کاندیداهای سابق انتخابات و طرفداران آنان در این نماز جمعه در محافل سیاسی و سایت های خبری منتشر شده است.
اين در حالي است كه نزديكان اين افراد هنوز اين اخبار را تأييد يا تكذيب نكرده اند .
۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

بزرگترین تظاهرات ایران در راه است!

در بزرگترين اعتراض مدنی ميليونی، قانونی و شبانه در ايران و در سه شنبه شب 30 تير ماه 1388(به ياد جان باختگان روز 30 خرداد که در حکومت نظامی کشته شدند از جمله ندا آقا سلطان) از مردم ايران درخواست مي گردد دقيقاً در ساعت 9:00 شب و با آغاز اخبار ساعت 9 همگی يک وسيله برقی پر مصرف ( ترجيحاً اتو يي که روی درجه آخر هست و يا جاروبرقی، سشوار، هيتر و ...) را برای 240 ثانيه( 4 دقيقه) به برق متصل کنيد( اگر مي خواهيد بيشتر تأثير گذار باشيد همزمان 2 يا سه وسيله را با هم به برق بزنيد). توجه کنيد که زمان بسيار و بسيار مهم است. در صورتی که حتی 10 ثانيه تأخير داشته باشيد از قافله عقب خواهيد ماند.
با همکاری 3 ميليون خانواده در ايران دقيقاً در ساعت 9 شب که خود را با دينگ دينگ کردن آغازی شروع اخبار ساعت 9 شب شبکه اول هماهنگ کرده و با دينگ آخر و شروع اخبار،اتوی خود ( يا سه شوار و يا هر وسيله پر مصرف از قبيل هيتر و ...) را به برق می زنند، شوکی به شبکه نيروگاهی ايران وارد آمده و شبکه برق کشور ناچار به قطع بارها و خاموشی مطلق خواهد شد.
توصيه ايمنی: پس از قطع برق فوراً وسيله برقی و يخچال خود را از برق بيرون بکشيد تا در هنگام وصل مجدد برق که حدود 2 ساعت طول مي کشد ضمن اينکه يخچال شما آسيب نمی بيند، هم وطنان ما در اداره مرکزی ديسپاچينگ ملی برق نيز سريعتر بتوانند شبکه برق را بازيابی و برق شما را وصل کنند.
نکته مهم : بعيد نيست که در روز 30 تير ماه حکومت زمان اخبار ساعت 9 را عوض کند و يا در شهرهای مختلف اخبار را با تأخيرهای جداگانه پخش کنند . مثلاً اخبار را ساعت9:01 دقيقه پخش کنند. مهم نيست. ما با شروع اخبار وسيله های برقی را به برق متصل مي کنيم. اين کار حکومت چون به تفکيک هر شهر انجام مي شود تأثيری ندارد. و اگر آن شب اخبار ساعت 9 را پخش نکردند، با اخبار ساعت 10 شبکه سه اين کار را انجام مي دهيم. اگر اخبار ساعت 10 شبکه سه نيز پخش نشد با اخبار ساعت 10:30 شبکه 2 اين کار را مي کنيم.
اين کار و تحمل ماکزيمم 2 ساعت بی برقی نتايج ذيل را به همراه دارد.

1. وحدت ملی را به رخ حکومت ديکتاتوری مي رسانيم
ا2. ين خبر مانند بمب در تمامی دنيا صدا مي کندو غير قابل کتمان مي باشد( ديگر نمي توانند بگويند اينها خارجی هستند و وجود مردم را کتمان کنند)
3. حکومتگرانی که هنوز در خوابند يآ خود را به خواب زده اند با قطع برق کل ايران، برق آنها نيز قطع شده و می فهمند که رفتنی هستند (شايد به راه راست برگردند).
4. ديگر با استفاده ابزاری از انگ منافق، بسيج و سپاه قادر به مقابله و سرکوب با مردم عادی نيستند.
5. حکومت ديکتاتور از قدرت اتحاد ملت به ترس و وحشت خواهد افتاد
6. ملت ايران خود را باور خواهند کرد و برای حرکتهای بعدی آماده خواهند شد.
7. بدون اينکه حتی خون يک نفر هم ريخته شود و يا کسی شناخته شده و به زندان بيفتد يک راه پيمايي ميليونی شبانه کرده ايم.
8. پس از خاموشی مطلق ( توضيح اينکه در 30 تير ماه ، ماه در ساعت 9 شب در آسمان نبوده و همه جا تاريک و بدون هيچگونه نوری مي گردد) می توانيم بدون ترس از نفوذيان رژيم کودتا فرياد آزادی و الله اکبر سر دهيم.
9. با توجه به اينکه قطع سراسری برق يک کشور جزء حوادث تاريخی آن کشور مي باشد، اتحاد ايرانيان ظلم ستيز و شب 30 تير ماه به تاريخ مي پيوندد.
پس همراه شو هم وطن و اين مطلب را حداقل به 10 نفر از بستگان خود که دسترسی به اينترنت ندارند با توضيح کافی در خصوص اهميت هماهنگی در زمان اتصال وسيله برقی دقيقاً در ساعت 9 شب و قطع وسيله های برقی پس از خاموشی بگو.
مطلب ذيل را برای مهندسان برق قدرت دارای تخصص مطالعات سيستم مينويسم که آنها نيز با قدرت مضاعف همراه شوند.
1) شبکه برق ايران در ساعت 9 شب حدود 3000 مگاوات توليد رزو آبی در 25 واحد نيروگاهی دز، کارون، مسجد سليمان، کرخه و ... دارد که اين واحدها به دليل خصوصيت واحدهای آبی به سرعت وارد مدار شده و پاسخ گاورنر آنها بسيار سريع مي باشد.. ولی مطمئناً حکومت با اطلاع از قصد ملت به اين کار، واحدهای نيروگاهی را به حالت Stand Byروشن در مدار قرار خواهد داد. ولی در صورتيکه 3 ميليون خانواده با هم و به فاصله 10 ثانيه ماکزيمم اتوهای خود را به برق بزنند، توان اکتيوی حداقل برابر با 3،000،000 ضربدر 1000 وات ( متوسط) که برابر با 3000 مگاوات مي شود از شبکه درخواست مي شود که فرکانس را با افت بيش از 5 هرتز مواجهه مي کند. با توجه به افزايش توان واحدهای آبی متوسط 10 مگاوات بر ثانيه تا رسيدن به شرايط Stable جهت جبران توان اکتيو لازم ( تلفات 17 درصدی را در اينجا صرفنظر کرديم) بيش از 14 ثانيه زمان لازم است. پس واحدهای نيروگاهی قادر به جبران توان اکتيو درخواستی نخواهند بود و رله های Under Frequency و رله های نرخ کاهش فرکانسی ( dF/dt ) عمل نموده و شبکه ايران Black outمي گردد.
2) با توجه به اينکه حکومت ممکن است قبل از ساعت 9 خاموشی بدهد و بارهای شبکه را از مدار خارج کنند( که به احتمال بسيار زياد اين کار را خواهند کرد) تنها 2 راه وجود دارد. اول اينکه مردم دقيقتر و با سرعت عمل بيشتر و دقيقاً راس ساعت 9 اتوی خود را به برق بزنند (كه احتياج به فرهنگ سازي و كمك همه سطوح تحصيل كرده به مردم دارد) و در کمتر از 5 ثانيه 3 هزار مگاوات درخواست بار ايجاد کنند. دوم اينکه تعداد مردمی که اين کار را مي کنند 2 برابر شود یعنی 6 ميليون خانواده اين کار را بکنند.
3) همچنين در صورتيکه( به احتمال 1 درصد) شوک اول را نيروگاه ها بتوانند تحمل کنند( كه نمي توانند) به دليل اينکه اتوها دارای ترموستات هستند، نوسانات بعدی قطع و وصل اتوها کار را يکسره مي کند.
پس به ياری سبز همه ايرانيان با غيرت و وطن دوست نيازمنديم
مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمي زنجاني پس از عرض سلام شرايط كارمندان دولت با توجه به غير شرعي بودن دولت آتي به چه ترتيب خواهد بود؟آيا ترك كار دولتي جايز است؟در صورت حرج مالي چه بايد كرد؟
با تشكر - 21/04/1388جواب: با توضیح اینکه فرض ناصالح بودن و یا فاقد شرایط شرعی و قانونی بودن رئیس یک دولت، نامشروع بودن اصل دولت را موجب نمی شود؛ در فرض سئوال در چنین شرایطی افراد باید تلاش کنند فرد نامشروع و متقلب را از طرق مسالمت آمیز، تغییر دهند و فردی که واجد شرایط است را روی کار آورند. این تلاش و فعالیت، اگر موجب اصلاح امر شود و نتیجتاً فرد واجد صلاحیت را روی کار آورد، از باب امر به معروف تکلیف است و باید این عمل را انجام دهند و اگر چنین توان و قدرتی ندارند و ماندنشان در این مقام دولتی، صرفاً باعث تقویت مدیریت نا مشروع می شود، از باب نهی از منکر نمی توانند در آن محل مانده و باعث این تقویت شوند و نیز موظفند از هر راه ممکن، در بیان مسئله و توضیح زیانهای این نوع مدیریت و تبعات سوء آن بکوشند چراکه رعایت مراحل امر به معروف و نهی از منکر از امور عقلائی و عرفی است و شریعت حقه، آن را مورد تایید قرار داده است. ولی اگر احتمال داده شود که ماندن در آن جایگاه دولتی، جلو برخی از اعمال غیر قانونی را گرفته و در جهت تنویر افکار دیگران اثر گذار است، باید در آنجا مانده و در مواردی ممکن است مشکلی از انسان گرفتاری برطرف کنند که در این موارد ماندن در آن محل کار، تکلیف است.

يک شهيد ديگر!


جنبش اعتراضی مردم ايران در ابتدای تابستان سال ۱۳۸۸ شهيدی دیگر را يافت جوانی نوزده ساله در حالی که مادرش در پشت در زندان اوين زاری می کرد و از وی خبری می خواست کشته شد. در اخباری که در اين باره به سرعت در دنيای مجازی به چرخش افتاد نوشته شده که او زير شکنچه کشته شده است.

خبر مرگ سهراب اعرابی ظهر ديروز به گوش مادرش رسيد و وی که قبلا فيلمی از سرگردانيش در يوتيوب گذاشته شده بود با ناباوری با اين خبر روبرو شد. خبرنگارانی که هنوز دستگير نشده و آزادند به سرعت در صدد برآمدند که خبر را به گوش عالم برسانند. ساعتی بعد از جمله حماسه هائی که در اينترنت به نام سهراب منعکس شده يکی هم شعری بود از زبان ندا آق سلطان که به سهراب می گفت خوش آمدی.

سهراب اعرابی ۱۹ سال و هم در فعاليت های انتخاباتی اين دوره فعال بود و هم در تظاهرات اعتراضی ۲۵ خرداد فعال بود. وی که سال آخر دبيرستان را می گذراند و برای امتحان کنکور آماده می شد از روز سی ام خرداد دستگير شد و به مکان نامعلومی انتقال يافت.
بعد از پيگيريهای پی در پی سه روز بعد خانواده بخصوص مادرش متوجه می شوند که وی در زندان اوين است. مادر اين جوان در روز سه شنبه ۱۶ تير با گذاشتن ضمانت در دادگاه انقلاب هر روز بعد از ظهر منتظر آزادی فرزند ش بود. با وجود اين که اين می دانست که فرزندش در زندان اوين است ولی خيلی نگران بود و می گفت می ترسم بچه ام را بکشند. اين مادر عکسی از فرزندش تهيه کرده بود و به هر زندانی که آزاد می شد عکس عزيزش را نشان می داد و از آنها می پرسيد که آيا او را می شناسند و يا در زندان ديده اند؟ او می گفت به هر کجا و هر کسی مراجعه می کنم جواب نمی دهند و ميگويند صبر کن آزاد می شود. اين مادر کارش از صبح تا شب جلو زندان ماندن شده بود تا اينکه يک دفعه از طرف قاضی مر تضوی خبر آمد که سهراب اعرابی در زندان درگذشته است، خانواده اش را خبر کنيد تا جنازه فرزندشان را تحويل بگيرند.


* گزارش های رسیده از زندان اوین حاکی است شکنجه گران در سکوت و بی خبری به انجام جنایات وحشیانه ای مشغول هستند و احتمال قتل های بیشتری که هنوز افشا نشده است، وجود دارد.
چکیده سخنرانی مشروح آیت الله محسن کدیور در مجلس ختم شهدای کودتای ۲۲ خرداد که در امریکا برپا شده بود:
در مجلس ختم شهدای جنبش سبز مردم ایران دور هم جمع شده ایم. ما میگوییم مقام محترم رهبری دامه ظله به واسطه حمایت زودهنگام از رئیس جمهور بدنام قبل از طی مراحل قانونی، بی طرفی و انصاف لازم جهت داوری در این غائله را از دست داده، متاسفانه در مقابل مردم قرار گرفته اند.
سرکوب سبوعانه تظاهرات مسالمت آمیز مردم، مردم معترض توسط نیروی انتظامی، بسیج و ماموران لباس شخصی کاری کاملا غیر قانونی بوده است. وزارت کشور، قوه قضاییه و مقام محترم رهبری در تجاوز به حقوق قانونی مردم مقصرند و نسبت به خونهای به ناحق ریخته شده و تخریب اموال عمومی و خصوصی و ضرب و جرح مردم بیدفاع باید پاسخگو باشند. این سخن که گفته میشود هر کسی که مردم را به خیابان فرا خوانده مسئول خون آنهاست مثل این است که بگوییم مرحوم آیت الله خمینی مسئول خون شهدای انقلاب اسلامی است نه شاه معدوم. مثل اینکه بگوییم رسول الله مسئول خون شهدای بدر و اُحد بوده است نه مشرکان بخاطر اینکه پیغمبر مردم را دعوت کرده است به احد و بدر.
دستگیری بی سابقه سران احزاب مخالف دولت و آغار شوهای تلویزیونی اقرارهای تحت فشار بر خلاف قانون و من صریحا بگویم نوعی اعلام حکومت نظامی در ایران است. حکومت نظامی که شاخ و دم ندارد.
سانسور شدید مطبوعات، کاهش سرعت اینترنت وگاهی قطع آن، قطع تلفن همراه، قطع پیامک علائم کامل حکومت کودتا و برخلاف نص قانون اساسی است.
آن وقت گستاخانه دم از قانون گرای میزنند.
اگر قرار است قانون رعایت شود اول از همه باید قانون آحاد مردم رعایت شود. مردم به شکل مسالمت آمیز اعتراض دارند. بدون هیچ شعاری به خیابانهای تهران آمده اند. می گویند رای ما کو؟ به جای اینکه آدرس رای آنها را به آنها نشان بدهیم سرکوبشان می کنید؟ به خاک و خونشان می غلطانید؟
این فیلمهایی که در دنیا پخش شده، آیا اینها وهن اسلام نیست؟ آیا کسی باور میکند اگر شما در خیابان با مردم اینگون وحشیانه رفتار میکنید با دشمنانتان چگونه رفتار خواهید کرد؟
امروز وقتی این فیلم ها در دنبا پخش میشود که مردم بیگناه را در خیابان به خاک و خون میکشند باور کنید که این بالاترین ضربه ای بود که شما به اسلام و تشیع در دنیا وارد کردید. ماموران شما بنام دین باتوم بر سر مردم میکوبند. بعد آدرس غلط میدهید. فرافکنی میکنید. میگویید مردم میخواهند دیکتاتوری برپا کنند. در قاموس سیاسی دیکتاتوری معنای دیگری دارد. دیکتاتوری معنایش این است که یکنفر به جای همه تصمیم بگیرد. معنایش این است یکنفر مادام العمر حکومت کند. معنایش این است که مقام پاسخگو نباشد. معنایش این است که هیچ نهاد رسمی بر او نظارت نداشته باشد. آیا این صفات در ما جمع است یا در شماها؟ الآن تلقی حاکمیت و مردم متضاد شده است. ۱۸۰ درجه مقابل هم قرار گرفته است. حاکمیت پشتگرم به قوه قهریه، به پول نفت، به رادیو تلویزیون انحصاری. مردم جز خودشان و خدایشان هیچ چیز ندارند.
ولایت فقیه اکنون سه راه حل بیشتر ندارد.
۱- به سرکوب مردم ادامه دهد.استبداد دینی را در ایران مسلط کند. به سلطنت مشروعه یا حکومت اسلامی یا خلافت اسلامی اقدام کند .جمهوریتش را حذف کند و بر قبر جمهوریت پایکوبی کند.
۲ - ولایت فقیه آنچنانکه در قانون اساسی آمده است باقی بماند اما به عنوان نماد ملی و سمبل وحدت اسلامی تبدیل شود. از منازعات داخلی ارتفاع بگیرد و به مقام عالی و تشریفاتی تبدیل شود. مانندامپراطور ژاپن – پادشاه هلند و یا ملکه انگلستان که آنها قانونا اختیارات فراوان دارند اما هرگز مجاز به استفاده از آنها نیستند. آنها سمبل کشورند. ولکن اراده ملی در دست نخست وزیر یا رئیس جمهوری مطابق قانون اساسی هست. اینهم راه حل دوم یعنی اینکه بماند اما سلطنت کند، نه حکومت.
۳- بطورکلی از قانون اساسی حذف شود. به پیش نویس قانون اساسی رجوع شود و جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه (تشویق حضار) آغاز شود.
و حکومت و جامعه به روشهای اسلامی اداره شود یعنی تا وقتی که مردم بخواهند و شورای نگهبانی منتخب نمایندگان مردم انتخاب شود. این هم ممکن هست .
متاسفانه شاهد این هستیم که راه اول پیش گرفته شده است اما بنظر می رسد اگر دوست دارند به راه حل سوم دچار نشوند چاره ای جز راه حل دوم نخواهند داشت..
مردم می فهمند . مردم شعور دارند . مردم تهران و ایران با این راه پیمائی های مسالمت آمیز خود نشان دادند بسیار رشیدند و مسائل را بشدت متوجهند. به منسوبان و منصوبان رهبری بنگریم و میانگینی از تدبیر، عدالت، اخلاق و بیطرفی آنان را بگیریم و آنوقت به مقامات معظم و عالیرتبه خود نمره عدالت و تدبیر بدهیم.
امروز تدبیر دکتر محمود احمدی نژاد - بی طرفی آیت الله جنتی - عدالت عالی جناب قاضی سعید مرتضوی - اخلاق برادر حسین شریعتمداری نمایانگر عدالت و تدبیر حاکمیت درجامعه ما هست ..
انتظار ملی از مجلس خبرگان بررسی شرایط لازم تدبیر و عدالت هست.
راستی اگر در زمان شاه معدوم، قبل از انقلاب اسلامی مردم چنین اعتراض می کردند، شاه با آنان چه رفتاری میکرد؟ می پرسم رفتار ولی فقیه مدبر عادل با شاه ظالم سرسپرده اجنبی چه تفاوتی داشته است.
آیا شاه معدوم مخالفان خود را نوکر و بازیخورده اجنبی و مخل امنیت و نظم عمومی معرفی نکرد؟ آیا شاه بواسطه پخش اعلامیه های رهائی بخش مرحوم ایت ا لله خمینی از صدای بی بی سی، ما انقلابیون را انگلیسی نخواند؟
آیا شاه برای بدنام کردن معترضان و منتقدانش چماقداران و ماموران لباس شخصی را به تخریب اموال عمومی و تعرض به جان و مال مردم وانداشت و آنگاه آنها را به راهپیمایان و معترضان نسبت دهد؟ آیا شاه مطبوعات و رسانه ها را به محاق سانسور و تعطیلی نکشاند؟
با احترام می پرسم نحوه مقابله شما با اعتراض مسالمت آمیز مردم چه فرقی با سرکوب شاهنشاهی داشته است ؟
به کرات در خطبه ها از واژه دیکتاتوری در سخنانتان استفاده کردید، معنی دیکتاتوری این نیست . دیکتاتوری این است که مطبوعات را تعطیل کنید . مامور می فرستید که تیتری بفرستید که تیتری مقابل میل ما نزنند. دیکتاتوری این است که مقام مادام العمر داشته باشید . مقابل مردم پاسخگو نباشیم . انصا ف بدهید کدام دیکتاتوری است؟
ما انقلاب نکردیم تا استبداد سکولار به استبداد دینی تبدیل شود. ما انقلاب نکردیم که استبداد شاهنشاهی تبدیل به استبداد دیگر شود. ما انقلاب کردیم تا هرنوع استبدادی چه با تاج، چه با عمامه از میان برود .

این جمله را توجه کنید: "مردم اگر متوجه باشند و هوشیار باشند، اگر نشانه های کبر و غرور و خودخواهی را در زمامداران فورا ببینند و بشناسند و خیرخواهانه اعتراض کنند و اگر احساس کردند که زمامدار در صدد رفع این بیماری نیست در مقابل او تعرض کنند یقتینا آن بیماری علاج خواهد کرد
۳۰ خرداد ۱۳۶۳ روزنامه جمهوری اسلامی – آیت الله خامنه ای

من خدمت مقام معظم رهبری متواضعانه و مودبانه عرض می کنیم که ما احساس کردیم رهبرمان متوجه بیماری نیست و به او تعرض کرده ایم. آیا ممکن است که این بیماری علاج شود (تشویق حضار)
ما دو فاتحه داریم. فاتحه شهیدان ما که نه قبرشان را می دانیم نه گذاشتند که عزیزانشان برایشان بگریند. آنها را از کمترین حقوق شرعی محرومشان کردند و امروزدر غربت به یاد آنا ن جمع شده ایم. امروز مجلس ترحیم دیگری هم در ایران برقرار هست. ما فاتحه شهیدان را داریم و دیگران فاتحه جمهوریت نظامشان را. راستی کدامیک پیروز می شویم؟

اکبر گنجی:چه بايد کرد؟ چه نبايد کرد؟

تأملاتی پيرامون سياست های کارآمد و ناکارآمد
اعتصاب غذای گروهی از روشنفکران ايران در برابر مقر سازمان ملل متحد، يکی، فقط يکی، از مصاديق عمل جمعی مسالمت آميز است. همين که گروهی از روشنفکران با شکستن ديوارهای بتونی مذهبی- غير مذهبی ، ليبرال- مارکسيست، و غيره، بتواند در يک اقدام جمعی مشترک مشارکت کنند،يک گام به پيش است. البته اين اقدام، فقط و فقط،، معطوف به: "اعتراض به سرکوب سيستماتيک" و "درخواست آزادی زندانيان سياسی- عقيدتی" است
۱-يک ميليتاريسم و فاندامنتاليسم: جرج بوش با سياست های نظامی گرايانه ی خود باعث رشد بنيادگرايی در منطقه ی خاورميانه شد. هدف اصلی او عملی کردن طرح خاورميانه ی بزرگ از راه حمله ی نظامی به عراق و افغانستان، و حمايت يکجانبه از دولت اسرائيل بود. برگزاری انتخابات آزاد در کشورهای منطقه هم بخشی از اين طرح بود. فشار به دولت های سکولار منطقه برای برگزاری انتخابات آزاد به سرعت تغيير کرد و کنار گذارده شد. برای اينکه برگزاری انتخابات آزاد به پيروزی بنيادگرايان منتهی می شد. دليل اين امر تا حدودی روشن است. دولت های مستبد و فاسد و سکولار منطقه مورد حمايت آمريکا و برخی دولت های غربی بوده و هستند. در اين شرايط،، بنيادگرايی تنها بديل (آلترناتيو) سکولاريسم است، و ضديت با آمريکا و جهان غرب هم بخشی از واکنش به دولت های دست نشانده ی آمريکايی است. مردمی که تحت سلطه ی دولت های فاسد قرار دارند، راه نجات و رهايی را در ضديت با واقعيت جست و جو می کنند. اين چنين بود که حماس در فلسطين به پيروزی رسيد. اگر حسنی مبارک هم انتخابات آزاد برگزار می کرد، به احتمال زياد، اخوان المسلمين پيروز انتخابات می شد. همين داستان در عربستان دارای حکومت مرتجع مورد حمايت آمريکا قابل تصور است. هرگونه تحليلی پيرامون رشد بنيادگرايی در خاورميانه، بدون در نظر گرفتن سياست های نظامی گرايانه و معيارهای دوگانه(dabble standard) دولت آمريکا،تحليلی غير منطبق با واقع خواهد بود.
۲- بهشت خاورميانه، جهنم ايران: شايد برای مردم خاورميانه وعده های رهايی بخش بنيادگرايی ايده آل و آرزو باشد. اما، آنچه برای آنان آرزو و بهشت آفرين است، برای مردم ايران جهنم آفريد و همه ی را در شعله های آتش خود سوزانده است. دولت جرج بوش شرايط جهانی ای به سود بنيادگرايان حاکم بر ايران، و به زيان جنبش دموکراسی خواهی مردم ايران پديد آورده بود. آن سياست نه تنها به زيان مردم ايران بود،بلکه به شدت به اعتبار و مشروعيت بين المللی آمريکا آسيب وارد آورد . غروب و افول جرج بوش، غروب و افول سياست های نظامی گرايانه بود. بوش و همفکران او، مسأله ی غنی سازی اورانيوم را به مسأله ی اصلی روابط ايران و جهان غرب تبديل کرده بودند. هيچ ايرانی ای خواهان حمله ی نظامی هيچ دولتی به ايران نبوده و نخواهد بود. وقتی احتمال حمله ی نظامی به ايران افزايش يافت، دموکراسی خواهی و دفاع از حقوق بشر به محاق رفت. بوش و همفکران او بزرگترين خدمت را به بينادگريان حاکم بر ايران کردند. بنيادگرايان خواهان آن بودند و هستند که هميشه ابرهای تيره و تار حمله ی نظامی بر فضای ايران حاکم باشد تا آنها بتوانند تحت پوشش دفاع از کشور و امنيت ملی، فضايی امنيتی بر جامعه حاکم سازند. از سوی ديگر، شعار "انرژی هسته ای حق مسلم ماست"، توانايی آن را دارد که از طريق فريب مردم، اجماع ملی پديد آورد.
۳- افول نظامی گری، امکان پذيری دموکراسی خواهی: آمدن اوباما، پيروزی بزرگی برای مردم ايران و جنبش دموکراسی خواهی آنان بود. يعنی، همين که سياست های نظامی گرايانه کنار گذاشته شد، همين که طرح های ابلهانه ی حمله ی نظامی به ايران به محاق رفت، بزرگترين کمک به جنبش دموکراسی خواهی مردم ايران بود و هست. اينکه دولت اوباما و ديگر دول غربی به صراحت گفته اند که مسائل داخلی ايران به ما مربوط نيست،برای دولت خودکامه ی ايران که تمامی مشکلات و مسائل جامعه را به گردن آمريکا می اندازد، بدترين سياست است. آنچه در سال های گذشته بارها و بارها بر آن تأکيد شد،اما متأسفانه به آن توجه نگرديد، اين بود و هست که "مسأله ی نقض سيستماتيک و گسترده ی حقوق بشر در ايران بايد به مسأله اصلی ايران و روابط کل جهان با دولت ايران تبديل شود"، بهترين سياست برای شکست دادن نظام سلطانی حاکم بر ايران بود و هست. اين رژيم نمی تواند مردم را سرکوب کند، جوان های آنها را به گلوله ببندد، فعالان سياسی را بازداشت کند، بازداشت شدگان را در سلول های انفرادی شکنجه کند،اعترافات استالينيستی درست کند؛ و در عين حال اجماعی ملی حول محور "سرکوب" برسازد. اگر سياست های نظامی گرايانه ی دولت آمريکا ادامه می يافت، سرکوبگری های نظام سلطانی اعتراض چندانی بر نمی انگيخت، يا اگر هم بر می انگيخت، گوش شنوايی نمی يافت. از تذکار اين نکته ی مهم نبايد غافل شد که تهديدات نظامی گرايانه ی دولت اسرائيل نيز به سود رژيم بنيادگرای حاکم بر ايران است، کما اينکه بقا و دوام دولت احمدی نژاد هم به سود دولت اسرائيل تمام شده و می شود. دولت اسرائيل با وجود احمدی نژاد و خامنه ای نياز چندانی به فعاليت برای هم جبهه کردن ديگران با خود ندارد.
۴- تثبيت مسأله ی اصلی: انتخابات ۲۲ خرداد و حوادث پس از آن، دستاوردهای زيادی داشته و بايد از زوايای گوناگون مورد ارزيابی قرار گيرد. نظام دموکراتيک نظامی است که در آن می توان زمامداران را به روش های مسالمت آميز(يعنی از طريق صندوق های رأی گيری) تغيير داد. سلطان خواست مسالمت آميز مردم را ناديده گرفت و مانع تغيير و اصلاح شد. يکی از مهمترين دستاوردهای اين رويداد،تثبيت اين نظر بود که حقوق بشر و دموکراسی مسأله اصلی است. مسأله ی اصلی مردم ايران گذار مسالمت آميز از نظام خودکامه ی سلطانی به نظام دموکراتيک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. حتی اگر اثبات شود که رژيم حاکم بر ايران به بمب اتمی دست يافته است، اين امر مشکل چندانی برای آن پديد نخواهد آورد. برای اينکه در منطقه ای که ايرانيان زندگی می کنند، دولت های اسرائيل، هند، پاکستان، روسيه ، قزاقستان و... دارای بمب اتمی هستند. بهترين سياست، سياست خلع سلاح اتمی و شيميايی کل منطقه است، نه سياست های دوگانه معيار که چهره ای برحق از نظام سلطانی ايران می سازد. آن دارويی که از هر سمی برای اين رژيم مهلک تر است،داروی حقوق بشر است. تظاهرات مسالمت آميز تهران، کشته شدن جوان های رشيد ايران زمين، و عکس های ندا آقا سلطان؛ دنيا را تکان داد. وضعيت زندانيان اين رژيم هم قادر به تکان دادن مردم جهان است.
۵- سياست تهاجمی، سياست تدافعی: رژيم سلطانی حاکم بر ايران، در مسأله ی انرژی هسته ای تهاجمی عمل کرد و می کند. سياست های دبل استاندارد غرب در اين زمينه را به چالش می کشد. اما همين رژيم در مسأله ی حقوق بشر، تدافعی است. مجبور است دروغ بگويد، کشته ها را انکار کند، قتل ناجوانمردانه ی ندا آقا سلطان را به گردن توطئه های غربيان بيندازد،بازداشت هزاران تن تظاهر کننده را بسيار کمتر نشان دهد، تخريب های گسترده ی اراذل و اوباش سازماندهی شده ی خود را به گردن مخالفان بيندازد،سر و ته انتخابات متقلبانه و بی آبرويش را به سرعت جمع و جور کند تا بوی گند آن بيش از اين مشکل تنفسی برای خود و ديگران ايجاد نکند. شعار و مدعای استقلال ملت ايران، وقتی مردم از حق تعيين سرنوشت محروم باشند، از محتوا و مضمون خالی خواهد بود.
۶- نقطه ی ضعف رژيم،نقطه ی قوت رژيم: مسأله ی اصلی، مسأله ی حقوق بشر است. مگر حق تعيين سرنوشت(نظام دموکراتيک) يکی از حقوق اساسی انسان ها نيست(ماده ی ۲۱ اعلاميه ی جهانی حقوق بشر). سياست درست، سياستی است که حقوق بشر را به اصلی ترين چالش داخلی و بين المللی رژيم سلطانی حاکم بر ايران تبديل کند. مهمترين نقطه ضعف اين رژيم،مهمترين نقطه ی قوت آن است. رژيم دارای يکی از سازمان يافته ترين نهادهای سرکوب گر است. اين ابزار که نقطه ای اتکای اوست، نقطه ی فروپاشی او خواهد بود. هيچ رژيمی قادر نيست که صرفاً بر اساس ابعاد سرکوبگرانه- يعنی مناسبات حاکی از اجبار و زور مستقيم و عريان- که ارتش، پليس، زندان نمادهای آنند، به بقا ادامه دهد. رژيم ها مجبور به درونی ساختن باورها و نظام های مفهومی ای هستند که مناسبات اجتماعی سرکوبگرانه مقبول می سازند. ابعاد ايدئولوژيک دولت – يعنی نهادهای اجتماعی ای چون مدرسه،دين اصناف، انجمن های سياسی، رسانه های همگانی – بايد توجيه را درونی سازی کنند.سه دهه مصرف دين توسط دولت،باعث فرسايش باورنکردنی دين شده است. رسانه های دولتی فاقد اعتبارند. پاکسازی مداوم دانشگاه همچنان ادامه دارد و سلطان همچنان از وضعيت دانشگاه ها می نالد و نگران است. سرکوب عريان،سرشت رژيم را به نمايش گذارده است. نقطه ی قوت رژيم را بايد به جهانيان نشان داد. فقط صحنه های تکان دهنده ی خيابانها نيستند که نقطه ی قوت رژيم را نشان می دهند، زندان، سلول های انفرادی، اعترافات تلويزيونی ، بازداشت شدگان، اينها هم نقطه ی قوت سلطان را برملا می کنند. راستی سعيد حجاريان برای چه در سلول های انفرادی رژيم محبوس است؟ مهسا امرآبادی را که در انتظار زاده شدن نوزادش هست، به زندان اوين برده اند که در آنجا وضع حمل کند. نگران نباشيد، همسرش(مسعود باستانی) را هم به اوين برده اند تا دور از همسر و نوزادشان نباشد. اينجا آن جايی است که تمامی برج و باروی آرمان خواهی و عدالت طلبی به يک باره فرو می ريزد. رژيمی که از ارتباط قلبی مردم و رهبر سخن می گويد، فرزندان مردم را می کشد و حتی اجازه نمی دهد تا پدران و مادران و فرزندان برای عزيزشان مجلس ترحيم برگزار کنند.آنها که به دنبال تغيير سياست دولت های غربی با دولت ايرانند، بهترين کاری که بايد صورت دهند آن است که مسأله ی جنايات و سرکوب های رژيم را به يکی از مسائل حوزه ی عمومی جوامع غربی تبديل کنند. اگر اين خواست محقق گردد، نتايج بسياری پديد خواهد آورد.
۷- سياست معطوف به عمل جمعی:برابری، بنياد مشترک دموکراسی و حقوق بشر است. آزادی يکی از اصلی ترين حقوق آدميان و از لوازم نظام های دموکراتيک است. اما، اولويت دادن به حقوق بشر،به معنای فروکاستن حقوق بشر به صدور بيانيه نيست. دهها نهاد حقوق بشری ايرانی و بين المللی به خوبی نقض سيستماتيک حقوق بشر در ايران را گزارش می کنند. اين ميزان از فعاليت کارکردهايی داشته و دارد که تاکنون ديده ايم. فعاليت حقوق بشری بايد از مقام نظرورزی و صدور بيانيه، به "عمل جمعی" منتهی شود. رژيم سلطانی ايران ياد گرفته است که چگونه از پس بيانيه های نقض حقوق بشر برآيد. تاکنون مدافعان حقوق بشر رژيم را به دليل نقض حقوق بشر محکوم کرده اند، اما اينک نوبت عمل(عمل جمعی مسالمت آميز) است. اعمالی که بتوانند "مسأله ی ايران" را جهانی سازند.اعتصاب غذای گروهی از روشنفکران ايران در برابر مقر سازمان ملل متحد، يکی، فقط يکی، از مصاديق عمل جمعی مسالمت آميز است. همين که گروهی از روشنفکران با شکستن ديوارهای بتونی مذهبی- غير مذهبی ، ليبرال- مارکسيست، و غيره، بتواند در يک اقدام جمعی مشترک مشارکت کنند،يک گام به پيش است. البته اين اقدام، فقط و فقط،، معطوف به:"اعتراض به سرکوب سيستماتيک" و "درخواست آزادی زندانيان سياسی- عقيدتی" است. هيچ پرچم و بيرقی بالا نخواهد رفت، هيچ شعاری که به معنای تائيد يا نفی گروهی خاص باشد، سر داده نخواهد شد. شرکت کنندگان در اين عمل جمعی، در اين خصوص که گامی عملی در اعتراض به بازداشت های سرکوبگرانه ی اخير بردارند، توافق دارند. در اين خصوص هم که کليه ی زندانيان سياسی- عقيدتی بايد آزاد شوند، اجماع دارند. مشارکت در اين عمل جمعی،به روی همگان گشوده است. عملی که می خواهد "مسأله ی ايران" را در حوزه ی عمومی نگاه دارد.

نظام رانت خوار در ایران

نوشته "پرفسور ورنر روف"(یونگه ولت- آلمان)
برگردان فارسی: رضا نافعی
ایران یک کشور رانت خوار است. معنای این عنوان به اختصار این است:
1- منبع عمده در آمد دولت از صدور منابع مواد خام تامین می شود که منبعی تقریبا غیر تولیدی است. گرچه این صادرات برای کشور منابع ارزی تامین می کنند ولی ارزش افزوده ای ببار نمی آورند. مثال بارز آن استخراج و صدور نفت و گاز است.
2- در اختیار داشتن این منبع از یک سو و فقدان پیشرفت اقتصادی ضروری کشور را ملزم به واردات موادخوراکی و مصرفی می سازد که سرچشمه اصلی انباشت ثروت در دست گروه حاکم (طبقه دولتی) است که به تقسیم بخشی از آن در میان شبکه هواداران خود می پردازد و این شبکه پایه قدرت حکام است.
3- از آنجا که دولت با در اختیار داشتن این منابع قادر به تامین حداقلی از تامین اجتماعی است، علاقه ای به ایجاد و توسعه تولیدات کشاورزی و صنعتی که اقتصاد کشور را از وابستگی به خارج بی نیاز می سازد ندارد. حاصل اقتصاد رانت خواری تثبیت عقب ماندگی است.
این مدل که قابل انطباق بر تقریبا تمام کشور های صادر کننده نفت و گاز(وهمچنین دیگر کشورهائی که اقتصاد یک پایه دارند) است، تاثیراتی عمیق برساختار اجتماعی و سیاسی این نوع کشورهای رانت خوار می گذارد. به این معنی که این مدل و حفظ آن از یک سو پایه و اساس مشترک برای حیات نیروهای حاکم بر جامعه است و از سوی دیگر رقابت شدیدی میان خود آنها برای کنترل منابع درآمدهایشان وافزایش آن بر قرار است.(1) تا زمانی که در آمد ها نسبتا سرشار است در گیری های رقیبانه، اغلب حائز اهمیت نیستند. اما وقتی که در آمد کاهش یابد در گیری ها می توانند تا حد جنگ داخلی شدت گیرند( نمونه: الجزائر). ویژگی این نوع کشورهای رانت خوار این است که ساختار قدرت واقعی را بسختی می توان باز شناخت، زیرا شکل بیرونی ساختار این حکومت ها اغلب تقلیدی است از کشورهای غربی که دارای هیئت وزراء و پارلمان و غیره هستند. انتخابات هم بخشی از شکل بیرونی این گونه نظام هاست که معمولا بشدت کنترل می شوند .
یکی ازویژگی جوامع شرقی در خاور میانه و نزدیک آنست که خاندان ها هنوز هم مطمئن ترین ساختار قابل اعتماد اجتماعی و سیاسی را دارا هستند. این ساختارها معمولا در طول زمان های دراز بوجود آمده اند. اعتبار آنها اکثرا ناشی از تسلط آنها بر سطح بالائی از فرهنگ است و بر دو پایه استوار است زمینداری کلان یا داشتن موقعیت برجسته در بازار. و در عین حال داشتن هاله ای از هواداران. اعتبار شخصیت هائی که در رأس قومی (یا خاندانی) قرار دارند ناشی از حمایت آنان ازاعضای آن خاندان یا قوم و حمایت از افرادی است که تعلق به محلی یا منطقه ای یا یک مجمع مذهبی دارند. سران این خاندان ها تضمین کننده ایمنی اجتماعی این افراد هستند.
طبیعی است که تشخیص ساختار خویشاوندی در نظام قدرت در یک دولت متکی بر رانت خواری و شناخت شاخه ها و شعبات آن کاری است دشوار و از حیطه دانش و تشخیص اقتصاد دانانی که بر اساس معیار های غربی آموزش دیده اند، خارج. اقتصاد ایران در سالهای نخستین سده جاری رشد کرد ولی دلیل این رشد افزایش بهای نفت و گاز بود که 80 تا 90 در صد از در آمد دولتی را تشکیل می دهد. پالایشگاه های ایران در چنان وضع بدی هستند که ایران مجبور است 40 درصد از بنزین مورد نیاز را از خارج وارد کند. دادن پروانه واردات در اختیار دولت است و اغلب جنبه انحصاری دارد. در نتیجه صاحب امتیاز می تواند قیمت فروش در بازار را تعیین کند. از این رو برای گرفتن این امتیاز باید " حق العمل " پرداخت. این اصل تقریبا تمام عرصه های واردات بویژه واردات مواد غذائی، داروئی و مصرفی را در بر می گیرد. دولت برای حفظ ثبات سیاسی در کشور برای این اقلام از اجناس، مثلا بهای بنزین که بسیارحساس است یارانه می پردازد. به این ترتیب همه ایرانیان از یارانه ها بهره ور می گردند و نه فقط نیازمندان. در حدود 10 درصد از ایرانیان نوعی کمک هزینه اجتماعی دریافت می دارند. بهداشت رایگان گسترش یافته ، تحصیلات رایگان است و با پرداخت کمک هزینه های تحصیلی مورد حمایت قرار می گیرد. دلیل این که 60 در صد از دانشجویان زن هستند نیز همین است.
پایه کمک های اجتماعی بنیاد ها هستند. بنیاد ها در آغاز موسسات خیریه بودند ولی امروز شکلی حقوقی یافته اند و در تمام عرصه های اقتصاد، بویژه بازرگانی خارجی حضور دارند( و از امتیازات ویژه ای برخوردارند مانند: معافیت از پرداخت مالیات، برخوداری از تسهیلات برای دریافت اعتبار و ارز). بر اساس تخمین های کنونی 33 تا 40 درصد از تولید ناخالص ملی در اختیار این بنیادهاست. رویهم رفته حدود 120 موسسه از این نوع در ایران فعالند .
مهمترین این موسسات بنیاد مستضعفان است که دربرگیرنده حدود 400 موسسه در عرصه واردات و صادرات مواد خوراکی و نوشابه، مصالح ساختمانی، صنایع پتروشیمی، هتل داری و جهانگردی است. در راس این بنیاد محمد فروزنده قرار دارد که در آغاز دهده 80 میلادی وزیر سپاه و در پایان آن دهه وزیر دفاع بود(و اکنون رئیس ستاد کل نیروهای نظامی). این بنیاد حدودا به 12000هزار خانواده های جانبازان و شهداء ( در جنگ 8 ساله با عراق ) کمک می کند.
یکی دیگر از موسسات مهم آستان قدس رضوی است. بخشی از در آمد این بنیاد از صدقات تقریبا 8 میلیون نفر زائری تامین می گردد که به زیارت می روند.ارزش زمین هائی که در مالکیت آستان قدس قرار دارد به 20 میلیارد دلار آمریکا تخمین زده می شود.
دو دانشگاه خصوصی، کوکاکولای ایران و موسسات صنعتی کوچک دیگر نیز به آستان قدس تعلق دارند. در راس بنیاد آستان قدس رضوی آیت الله عباس واعظ طوسی، عضو شورای نگهبان قرار دارد که ریاست آن با علی اکبر رفسنجانی رئیس جمهور سابق ایران است. ثروت او به یک میلیارد دلار تخمین زده می شود. یکی از پسران او شرکت هواپیمائی ماهان را تاسیس کرد، یکی دیگر از پسران او مترو تهران را بنا می کند، سومین پسرش در عرصه معاملات نفت فعال است. پسر دیگر در رأس املاک غول آسای خانوادگی قرار دارد. پسر واعظ طبسی با دختر خامنه ای ازدواج کرده است.
یک موسسه دیگر بنیاد نور است که واردات شکر، تولیدات داروئی و مصالح ساختمانی را در اختیار دارد و صاحب املاک فراوانی است. در راس این بنیاد محسن رفیق دوست قرار داشت. او نخستین وزیر پاسداران بود که بعد رئیس بنیاد مستضعفان شد. پاسداران، نیروی ویژه رژیم نیز در زمینه اقتصاد نقشی با اهمیت ایفا می کند که پیوسته مهمتر نیز می گردد. کمک مالی به فرماندهان سپاه را میتوان بعنوان گسترش پایه قدرت احمدی نژاد دانست. سپاه پاسداران برنده پروژه ای با سرمایه گذاری 2.3 میلیارد دلار برای یک حوزه بزرگ اکتشاف گاز در جنوب شد.
استراتژی سیاسی احمدی نژاد با این امر در ارتباط مستقیم است: او در انتخابات قبل با توسل به قول های مردم فریب اعلام کرد که می خواهد "پول نفت را بر سر سفره مردم بیاورد". او از ایجاد آنگونه موسسات دولتی حمایت کرد که برای مستضعان کار ایجاد کند، افزون براین به مردم تهیدست کمک های مالی کرد. پروژه ای برای پرداخت وام های ویژه به کشاورزان کوچک ایجاد کرد. سازمانی برای پرداخت به جوانانی که تازه ازدواج می کنند تاسیس کرد. نزدیکی او با "موسساتی" که پاسداران در آن نقش مرکزی ایفا می کنند دست او را برای انجام اقداماتی در زمینه های اجتماعی باز کرد تا به پایه های اجتماعی خود، یعنی قشرهای تهیدست و در رأس آنها ساکنان روستاها کمک کند.
آنچه در بالا گفتیم فقط اشاراتی است به ساختار شبکه جیره خواری در ایران .برای ترسیم تابلو دقیق تری از ساختار بافت سیاسی ایران، شاخه بندی ها، ارتباطات، رقابت ها وهمدستی ها در آن باید پژوهش های دقیق تر و ظریفتری صورت گیرد.
معهذا همین اشاراتی که ما بر ویژگی های برجسته ساختار شبکه جیره خواری در ایران افکندیم به قدر کافی گویای رقابت ها و هم پیمانی ها هستند که گام بگام با هم پیش می روند و می توانند به در گیری های بسیار جدی تبدیل گردند .اگر نگاهی به منبع مرکزی رانت ها و پایه مادی مهمترین بازیگران نیفکنیم تحلیل سیاست ایران ناقص و نامفهموم خواهد ماند.
در نتیجه برای شناخت این سیاست به تفسیر مباحثات مداحانه مذهبی بسنده خواهیم کرد بی آن که علائق بازیگران را حتی اندکی شناخته باشی بخش مواد سوختی مهمترین منبع در آمد دولتی است و از این رو صحنه اصلی نبرد در نظام سیاسی ایران. تقریبا ده درصد از منابع نفت جهان که تا کنون شناخته شده متعلق به ایران است، منابع گاز ایران از این هم بیشتر و با اهمیت تر است و بعد از روسیه که مقام اول را در جهان دارد در مرتبه دوم است. آنچه بعد از انقلاب در مرکز توجه قرار گرفت بهره برداری حد اکثر مالی از منابع نفتی بود. در بیست سال اول بعد از انقلاب درعرصه انرژی سرمایه گذاری نشد .
در نتیجه تولید نفت که در زمان شاه (1974) روزی 6 میلیون بشکه بود پس از انقلاب به روزی 3،9میلیون بشکه در روز کاهش یافت که 2،4 میلیون بشکه آن صادر می شد . همانطور که در بالا اشاره کردیم پالایشگاه های ایران در حال حاضر در چنان وضع اسفناکی قرار دارند که دولت مجبور است نیمی از بنزین مورد نیاز را از خارج وارد کند که خود این منبع سود و بهره برداری برای وارد کنندگان است.
در اواخر دهه 90 دولت تصمیم گرفته شد دستگاه های رو به ویرانی را تعمیر یا نو کنند. استخراج گاز نیز بشدت افزایش یافت. برای انجام این کار نیاز به سرمایه گذاری سنگین خارجی بود. در زمینه استخراج نفت و گاز ایران نه تنها با کشورهای صنعتی غرب بلکه با سرسخت ترین رقیب غرب هم وارد معامله شد. مبلغ قرار دادهائی که ایرن برای بیست و پنج سال آینده تنها با چین منعقد کرده به صد میلیارد دلار بالغ می گردد. رهبری ایران در اثر همکاری با کشورهای خارجی با تناقضی جدی روبرو می گردد. طبق دکترین سیاسی ایران سرمایه گذاری های خارجی هیچگاه نباید منبع خطری برای استقلال ایران گردد. راهی که برای خروج از این بن بست یافت شده "بازپرداخت از طریق فروش تولیدات" نام داردpay-back- Arrangements : به این معنی که موسسات خارجی کلیه مخارج را متقبل می شوند و می پردازند ولی بعدا پول هائی را که پرداخته اند با چند در صد ربح به تدریج پس از فروش تولیدات نفتی پس می گیرند.اما اتخاذ تصمیم سیاسی برای این که قرار داد با کدام شرکت منعقد گردد همیشه همراه با دریافت مبلغ قابل توجهی " حق العمل " برای کسی است که اجازه تصمیم گیری دارد و این یک از منابع مهم در آمد است.
میان سال های 1996 و 2005 برای استخراج نفت و گاز ایران حد اقل 15 میلیارد دلار سرمایه گذاری شده است.
مقامات رهبری در ایران توجه استراتژیک ویژه ای به صدور گاز دارند. لوله حمل گاز از جنوب ایران به تبریز، ارمنستان، از آنجا به ارض روم در ترکیه کشیده می شود تا از آنجا به بندر نفتی سیهان منتقل گردد. این لوله می تواند در ارض روم به لوله نابوکو متصل گردد که قرار است از سوی اتحادیه اروپا برای حمل نفت و گاز از حوزه خزر و گذشتن از مسیر باکو، تفلیس و دوری از خاک روسیه و رد شدن از کنار صربستان به اتریش و چک کشیده شود . خطری که در حال حاضر این برنامه را تهدید می کند، رقابت روسیه است که لوله ای بنام “ South Stream “میکشد که قرار است آن هم از باکو، تفلیس بگذرد و پس از عبور از خاک روسیه از طریق دریای سیاه و بلگراد به وین و پراگ برسد. در حال حاضر اینطور بنظر می رسد که امکان تحقق پروژه روسیه بیشتر است زیرا روسیه هم اکنون با ایتالیا قراردادی نیز امضاء کرده است. طبق این قرارداد باید از "وارنا" لوله ای منشعب گردد و از طریق شمال یونان پس از عبور از دریای آدریا به دماغه جنوبی ایتالیا برسد. این پروژه های غول آسا برای تامین انرژی در عین حال نمایانگر مناسبات استراتژیک نیز هستند و اهمیت گرجستان را در برخورد ناتو با روسیه روشن می سازد.
و سرانجام نباید از نظر دور داشت که دو پنجم نفتی که در جهان استخراج می گردد باید از تنگه هرمز بگذرد. این واقعیت می تواند آن دلیلی باشد که دستگاه حکومتی بوش را از جنگ با ایران باز داشت و اسرائیل را بر آن داشت که کوتاه بیاید، زیرا ایران تهدید کرده بود که اگر به تاسیسات اتمی آن حمله ای صورت گیرد گذرگاه هرمز را غیر قابل عبور خواهد کرد.
افزون براین ایران با روسیه قراردادی منعقد ساخته است برای صدور نفت به هند وچین. ایران با هر دو کشور قرار داد فروش نفت و گاز منعقد ساخته است. علاوه براین، ایران در ایجاد اتحادیه کشور های صادر کننده گاز - طبق نمونه اپک – نیز سهیم است. در این باره ایران در حال حاضر مشغول مذاکره با بزرگترین تولید کنندگان گاز است که عبارتند از: روسیه، ایران، قطر، الجزائر و ونزوئلا . شرکت مصر و نیجریه در این کارتل هنوز روشن نیست. البته اعلام مناقصه برای ایجاد لوله ای از نیجریه به سواحل الجزائر در دریای مدیترانه را نیز که در حال حاضر در دست اقدام است باید از همین مجموعه دانست که گاز الجزائر را از طریق لوله به اروپا و بصورت مایع به آمریکا خواهد رساند. موسسه روسی گاسپروم هم اکنون لوله کشی از دلتای نیجر به مرز شمالی کشور را آغاز کرده است. ایران هم بدلیل موقعیت جغرافیائی خود و هم داشتن منابع عظیم نفت و گاز در مرکزعلائق کشورهای قدرتمند قرار دارد. در پس صحنه سازی اختلافات اتمی و جنجال رسانه ای بر سر آن، سیاست پر تناقضی قرار دارد. باین معنی که با وجود تصمیم کنگره آمریکا مبنی بر تحریم تجارت با ایران (Iran-Libya-Sanctions- act) نه دردوران کلینتون ونه دوران جورج بوش موسسات آمریکائی بدلیل سرمایه گذاری در ایران مجازات نشدند. ولی دولت بوش از طرح مشترک با گاسپروم برای لوله کشی به چین و هند ابراز " نگرانی شدید " کرد: از قرار معلوم صدور نفت ایران به آمریکا خطرناک نیست ولی صدور گاز به چین و روسیه و همکاری ایران با قدرتهای بزرگ آینده خطرناک است.
به این ترتیب رانت بلائی است که گریبان همه کشور های رانت خوار را گرفته است:زیرا مانع رشد اقتصادی و اجتماعی آنها می گردد. در عین حال پدید آورنده یک نظام سیاسی هم هست که فی نفسه نه اصلاح پذیر است ونه خواستار اصلاح و از سوی دیگر همین " بلا " حفظ نظام جیره خواری، آرام نگه داشتن نسبی توده ها و در نتیجه حفظ قدرت را ممکن می سازد. وجه دیگر آن این است که قدرت سیاسی و اقتصادی طبقه متوسط کاهش می یابد، نکته ای که در آخرین انتخابات ایران و تظاهرات متعاقب آن در شهر های بزرگ ایران بوضوح تمام مشاهده شد و نظام سیاسی مختل گردید. ولی ایران برخلاف دیگر کشور های رانت خوار دارای یک طبقه متوسط قابل توجه و رشد یابنده است. این که آیا این طبقه با همکاری و همپیمانی با طبقه کارگر، در یک اقدام انقلابی، موفق به ساقط کردن این رژیم بشود یا نه پرسشی است که فعلا پاسخی ندارد. سران رژیم در ارتباط تنگاتنگ با بافت اقتصاد رانت خواری هستند، بویژه سپاه پاسداران انقلاب که خود جیره خوار و پرورده این نظام است، دست کم تا زمانی که از طریق جیره خواری حداقل زندگی مادی توده ها قابل تامین است مانع تغییر سیاسی رژیم خواهد شد.
سپاه در عین حال بخاطر ادامه منافع بلاواسطه خود حفظ و تداوم نظام رانت خواری را با تمام عواقبی که در زمینه عقب ماندگی و فساد و جیره خواری دارد تضمین می کند.
توجهی که از سوی رسانه های عمومی غرب به ایران معطوف می گردد در نگاه نخست ناشی از آنست که پس از اوباما، احمدی نژاد، دست کم در غرب، مشهورترین رئیس جمهور است. حتی این ادعا که ایران در تلاش دست یافتن به سلاح اتمی است نیز توجیه کننده این توجه عظیم رسانه ای به انتخابات ایران و تظاهرات متعاقب آن نیست، زیرا" جامعه بین المللی " که هسته مرکزی آن پیمان ناتو است، به دور از هر مسئله ایبا سلاح اتمی هند، پاکستان و اسرائیل و در این اواخر حتی با کره شمالی کنار آمد. آنچه حائز اهمیت و تعیین کننده است دو واقعیت است : یکی این است که ایران تن به کنترل غرب نمی دهد، دیگر آن که موقعیت جغرافیائی آن برای آینده سیاست انرژی جهانی ، در عصری که عصر نفت است پیوسته حساس تر می شود.
تصادفی نیست که در آخرین تحلیل استراتژیک امنیت ملی آمریکا گفته شده "چالش هیچ کشوری با امریکا به بزرگی چالش ایران با آمریکا نیست". حتی اگر فرض کنیم که ایران قصد " تولید بمب " هم دارد، ادعائی که تمام سازمان های اطلاعاتی آمریکا یک سال و چند ماه پیش، در یک اقدام بی سابقه، مشترکا اعلام کردند که اطلاعی مبنی بر درستی این ادعا ندارند، تازه ایران سیستم های حمل و نقل این سلاح ها را ندارد (بر خلاف اسرائیل که دارای زیر دریائی های اتمی دریافتی از آلمان است). با توجه به این نکات دلیل این صحنه سازی هول انگیز فقط منابع و ذخائر نفتی ایران، موقعیت استراتژیک آن و تنوع صادرات سوختی آنست.
کسی که واقعا خواهان تغییر در ایران است باید از دخالت در امور ایران و تبلیغات صرفنظر کند و حل مسئله ایران را به زنان و مردان ایران واگذارد. در غیر اینصورت خواست های دموکراتیک و اعلام آنها که در مباحثات مشاجرات اخیر نیز دیدیم حتی ذره ای بخت پیروزی ندارند. ولی این احتمال هم هست که در پس این شعارها هدف دیگری خفته باشد. یعنی: نخست سلب مشروعیت و بعد حذف رژیمی که تنها کشور در این منطقه است که سیاست مستقل خارجی و نفتی دارد و پس از حذف عراق بعنوان یک دولت اینک ایران به یک قدرت منطقه ای تبدیل شده است.
1 Dazu Rachid Ouaissa: Staatsklasse als Entscheidungsakteur in den Ländern der Dritten Welt. Struktur, Entwicklung und Aufbau der Staatsklasse am Beispiel Algerien, Münster 2005
2 Aseri stammen ursprünglich aus Aserbaidschan. Im Iran leben etwa 18 Millionen Aseri, das entspricht 24 Prozent der iranischen Bevölkerung
3 Die hier angeführten Daten stützen sich vor allem auf den Congressional Research Service des US-State Departments. Dort werden auch die Hearings mit Experten dokumentiert. Zu diesem Beitrag siehe insbesondere die folgenden Berichte: CRS Report RS20871, CRS Report RS21592, CRS Report RS21548, CRS Report RS22323
* Werner Ruf ist emeritierter Professor für Internationale Politik an der Universität Marburg
ارسال به بالاترین Balatarin ارسال به دنباله Donbaleh ارسال به فیس بوک

سایر اخبار را در اینجا بخوانید