Ahmadinejad is not Iran's President - احمدی نژاد رئیس جمهور ایران نیست - Ahmadinejad n'est pas le Président de l'Iran - Ahmadinejad is niet de president van Iran - Ahmadinedschad ist nicht der iranische Präsident - Ahmadinejad non è il Presidente dell'Iran - Ахмадинежад не президент Ирана - وأحمدي نجاد ليس الرئيس الايراني - 内贾德不是伊朗总统 - अहमदीनेजाद ने ईरान के राष्ट्रपति नहीं है - אחמדינג 'אד הוא לא נשיא איראן - Ahmadinejad bukan Presiden Iran - アハマディネジャドイラン大統領されていません - Ahmadinejad ไม่อิหร่านของประธานาธิบดี - Ахмадінежад не президент Ірану - 아마 디 네 자드이란 대통령이되지 않습니다 - Ahmedinejad İran Cumhurbaşkanı değildir - Ahmadinejad is nie Iran se president - Ахмадинеджад не е Иранският президент - Ahmadinejad ay hindi Iran's Pangulo - Ahmedinedžad nije Iran's President - Ahmadinejad ei ole Iranin presidentin - Ahmadineyad non é o presidente do Irán
۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

نظام رانت خوار در ایران

نوشته "پرفسور ورنر روف"(یونگه ولت- آلمان)
برگردان فارسی: رضا نافعی
ایران یک کشور رانت خوار است. معنای این عنوان به اختصار این است:
1- منبع عمده در آمد دولت از صدور منابع مواد خام تامین می شود که منبعی تقریبا غیر تولیدی است. گرچه این صادرات برای کشور منابع ارزی تامین می کنند ولی ارزش افزوده ای ببار نمی آورند. مثال بارز آن استخراج و صدور نفت و گاز است.
2- در اختیار داشتن این منبع از یک سو و فقدان پیشرفت اقتصادی ضروری کشور را ملزم به واردات موادخوراکی و مصرفی می سازد که سرچشمه اصلی انباشت ثروت در دست گروه حاکم (طبقه دولتی) است که به تقسیم بخشی از آن در میان شبکه هواداران خود می پردازد و این شبکه پایه قدرت حکام است.
3- از آنجا که دولت با در اختیار داشتن این منابع قادر به تامین حداقلی از تامین اجتماعی است، علاقه ای به ایجاد و توسعه تولیدات کشاورزی و صنعتی که اقتصاد کشور را از وابستگی به خارج بی نیاز می سازد ندارد. حاصل اقتصاد رانت خواری تثبیت عقب ماندگی است.
این مدل که قابل انطباق بر تقریبا تمام کشور های صادر کننده نفت و گاز(وهمچنین دیگر کشورهائی که اقتصاد یک پایه دارند) است، تاثیراتی عمیق برساختار اجتماعی و سیاسی این نوع کشورهای رانت خوار می گذارد. به این معنی که این مدل و حفظ آن از یک سو پایه و اساس مشترک برای حیات نیروهای حاکم بر جامعه است و از سوی دیگر رقابت شدیدی میان خود آنها برای کنترل منابع درآمدهایشان وافزایش آن بر قرار است.(1) تا زمانی که در آمد ها نسبتا سرشار است در گیری های رقیبانه، اغلب حائز اهمیت نیستند. اما وقتی که در آمد کاهش یابد در گیری ها می توانند تا حد جنگ داخلی شدت گیرند( نمونه: الجزائر). ویژگی این نوع کشورهای رانت خوار این است که ساختار قدرت واقعی را بسختی می توان باز شناخت، زیرا شکل بیرونی ساختار این حکومت ها اغلب تقلیدی است از کشورهای غربی که دارای هیئت وزراء و پارلمان و غیره هستند. انتخابات هم بخشی از شکل بیرونی این گونه نظام هاست که معمولا بشدت کنترل می شوند .
یکی ازویژگی جوامع شرقی در خاور میانه و نزدیک آنست که خاندان ها هنوز هم مطمئن ترین ساختار قابل اعتماد اجتماعی و سیاسی را دارا هستند. این ساختارها معمولا در طول زمان های دراز بوجود آمده اند. اعتبار آنها اکثرا ناشی از تسلط آنها بر سطح بالائی از فرهنگ است و بر دو پایه استوار است زمینداری کلان یا داشتن موقعیت برجسته در بازار. و در عین حال داشتن هاله ای از هواداران. اعتبار شخصیت هائی که در رأس قومی (یا خاندانی) قرار دارند ناشی از حمایت آنان ازاعضای آن خاندان یا قوم و حمایت از افرادی است که تعلق به محلی یا منطقه ای یا یک مجمع مذهبی دارند. سران این خاندان ها تضمین کننده ایمنی اجتماعی این افراد هستند.
طبیعی است که تشخیص ساختار خویشاوندی در نظام قدرت در یک دولت متکی بر رانت خواری و شناخت شاخه ها و شعبات آن کاری است دشوار و از حیطه دانش و تشخیص اقتصاد دانانی که بر اساس معیار های غربی آموزش دیده اند، خارج. اقتصاد ایران در سالهای نخستین سده جاری رشد کرد ولی دلیل این رشد افزایش بهای نفت و گاز بود که 80 تا 90 در صد از در آمد دولتی را تشکیل می دهد. پالایشگاه های ایران در چنان وضع بدی هستند که ایران مجبور است 40 درصد از بنزین مورد نیاز را از خارج وارد کند. دادن پروانه واردات در اختیار دولت است و اغلب جنبه انحصاری دارد. در نتیجه صاحب امتیاز می تواند قیمت فروش در بازار را تعیین کند. از این رو برای گرفتن این امتیاز باید " حق العمل " پرداخت. این اصل تقریبا تمام عرصه های واردات بویژه واردات مواد غذائی، داروئی و مصرفی را در بر می گیرد. دولت برای حفظ ثبات سیاسی در کشور برای این اقلام از اجناس، مثلا بهای بنزین که بسیارحساس است یارانه می پردازد. به این ترتیب همه ایرانیان از یارانه ها بهره ور می گردند و نه فقط نیازمندان. در حدود 10 درصد از ایرانیان نوعی کمک هزینه اجتماعی دریافت می دارند. بهداشت رایگان گسترش یافته ، تحصیلات رایگان است و با پرداخت کمک هزینه های تحصیلی مورد حمایت قرار می گیرد. دلیل این که 60 در صد از دانشجویان زن هستند نیز همین است.
پایه کمک های اجتماعی بنیاد ها هستند. بنیاد ها در آغاز موسسات خیریه بودند ولی امروز شکلی حقوقی یافته اند و در تمام عرصه های اقتصاد، بویژه بازرگانی خارجی حضور دارند( و از امتیازات ویژه ای برخوردارند مانند: معافیت از پرداخت مالیات، برخوداری از تسهیلات برای دریافت اعتبار و ارز). بر اساس تخمین های کنونی 33 تا 40 درصد از تولید ناخالص ملی در اختیار این بنیادهاست. رویهم رفته حدود 120 موسسه از این نوع در ایران فعالند .
مهمترین این موسسات بنیاد مستضعفان است که دربرگیرنده حدود 400 موسسه در عرصه واردات و صادرات مواد خوراکی و نوشابه، مصالح ساختمانی، صنایع پتروشیمی، هتل داری و جهانگردی است. در راس این بنیاد محمد فروزنده قرار دارد که در آغاز دهده 80 میلادی وزیر سپاه و در پایان آن دهه وزیر دفاع بود(و اکنون رئیس ستاد کل نیروهای نظامی). این بنیاد حدودا به 12000هزار خانواده های جانبازان و شهداء ( در جنگ 8 ساله با عراق ) کمک می کند.
یکی دیگر از موسسات مهم آستان قدس رضوی است. بخشی از در آمد این بنیاد از صدقات تقریبا 8 میلیون نفر زائری تامین می گردد که به زیارت می روند.ارزش زمین هائی که در مالکیت آستان قدس قرار دارد به 20 میلیارد دلار آمریکا تخمین زده می شود.
دو دانشگاه خصوصی، کوکاکولای ایران و موسسات صنعتی کوچک دیگر نیز به آستان قدس تعلق دارند. در راس بنیاد آستان قدس رضوی آیت الله عباس واعظ طوسی، عضو شورای نگهبان قرار دارد که ریاست آن با علی اکبر رفسنجانی رئیس جمهور سابق ایران است. ثروت او به یک میلیارد دلار تخمین زده می شود. یکی از پسران او شرکت هواپیمائی ماهان را تاسیس کرد، یکی دیگر از پسران او مترو تهران را بنا می کند، سومین پسرش در عرصه معاملات نفت فعال است. پسر دیگر در رأس املاک غول آسای خانوادگی قرار دارد. پسر واعظ طبسی با دختر خامنه ای ازدواج کرده است.
یک موسسه دیگر بنیاد نور است که واردات شکر، تولیدات داروئی و مصالح ساختمانی را در اختیار دارد و صاحب املاک فراوانی است. در راس این بنیاد محسن رفیق دوست قرار داشت. او نخستین وزیر پاسداران بود که بعد رئیس بنیاد مستضعفان شد. پاسداران، نیروی ویژه رژیم نیز در زمینه اقتصاد نقشی با اهمیت ایفا می کند که پیوسته مهمتر نیز می گردد. کمک مالی به فرماندهان سپاه را میتوان بعنوان گسترش پایه قدرت احمدی نژاد دانست. سپاه پاسداران برنده پروژه ای با سرمایه گذاری 2.3 میلیارد دلار برای یک حوزه بزرگ اکتشاف گاز در جنوب شد.
استراتژی سیاسی احمدی نژاد با این امر در ارتباط مستقیم است: او در انتخابات قبل با توسل به قول های مردم فریب اعلام کرد که می خواهد "پول نفت را بر سر سفره مردم بیاورد". او از ایجاد آنگونه موسسات دولتی حمایت کرد که برای مستضعان کار ایجاد کند، افزون براین به مردم تهیدست کمک های مالی کرد. پروژه ای برای پرداخت وام های ویژه به کشاورزان کوچک ایجاد کرد. سازمانی برای پرداخت به جوانانی که تازه ازدواج می کنند تاسیس کرد. نزدیکی او با "موسساتی" که پاسداران در آن نقش مرکزی ایفا می کنند دست او را برای انجام اقداماتی در زمینه های اجتماعی باز کرد تا به پایه های اجتماعی خود، یعنی قشرهای تهیدست و در رأس آنها ساکنان روستاها کمک کند.
آنچه در بالا گفتیم فقط اشاراتی است به ساختار شبکه جیره خواری در ایران .برای ترسیم تابلو دقیق تری از ساختار بافت سیاسی ایران، شاخه بندی ها، ارتباطات، رقابت ها وهمدستی ها در آن باید پژوهش های دقیق تر و ظریفتری صورت گیرد.
معهذا همین اشاراتی که ما بر ویژگی های برجسته ساختار شبکه جیره خواری در ایران افکندیم به قدر کافی گویای رقابت ها و هم پیمانی ها هستند که گام بگام با هم پیش می روند و می توانند به در گیری های بسیار جدی تبدیل گردند .اگر نگاهی به منبع مرکزی رانت ها و پایه مادی مهمترین بازیگران نیفکنیم تحلیل سیاست ایران ناقص و نامفهموم خواهد ماند.
در نتیجه برای شناخت این سیاست به تفسیر مباحثات مداحانه مذهبی بسنده خواهیم کرد بی آن که علائق بازیگران را حتی اندکی شناخته باشی بخش مواد سوختی مهمترین منبع در آمد دولتی است و از این رو صحنه اصلی نبرد در نظام سیاسی ایران. تقریبا ده درصد از منابع نفت جهان که تا کنون شناخته شده متعلق به ایران است، منابع گاز ایران از این هم بیشتر و با اهمیت تر است و بعد از روسیه که مقام اول را در جهان دارد در مرتبه دوم است. آنچه بعد از انقلاب در مرکز توجه قرار گرفت بهره برداری حد اکثر مالی از منابع نفتی بود. در بیست سال اول بعد از انقلاب درعرصه انرژی سرمایه گذاری نشد .
در نتیجه تولید نفت که در زمان شاه (1974) روزی 6 میلیون بشکه بود پس از انقلاب به روزی 3،9میلیون بشکه در روز کاهش یافت که 2،4 میلیون بشکه آن صادر می شد . همانطور که در بالا اشاره کردیم پالایشگاه های ایران در حال حاضر در چنان وضع اسفناکی قرار دارند که دولت مجبور است نیمی از بنزین مورد نیاز را از خارج وارد کند که خود این منبع سود و بهره برداری برای وارد کنندگان است.
در اواخر دهه 90 دولت تصمیم گرفته شد دستگاه های رو به ویرانی را تعمیر یا نو کنند. استخراج گاز نیز بشدت افزایش یافت. برای انجام این کار نیاز به سرمایه گذاری سنگین خارجی بود. در زمینه استخراج نفت و گاز ایران نه تنها با کشورهای صنعتی غرب بلکه با سرسخت ترین رقیب غرب هم وارد معامله شد. مبلغ قرار دادهائی که ایرن برای بیست و پنج سال آینده تنها با چین منعقد کرده به صد میلیارد دلار بالغ می گردد. رهبری ایران در اثر همکاری با کشورهای خارجی با تناقضی جدی روبرو می گردد. طبق دکترین سیاسی ایران سرمایه گذاری های خارجی هیچگاه نباید منبع خطری برای استقلال ایران گردد. راهی که برای خروج از این بن بست یافت شده "بازپرداخت از طریق فروش تولیدات" نام داردpay-back- Arrangements : به این معنی که موسسات خارجی کلیه مخارج را متقبل می شوند و می پردازند ولی بعدا پول هائی را که پرداخته اند با چند در صد ربح به تدریج پس از فروش تولیدات نفتی پس می گیرند.اما اتخاذ تصمیم سیاسی برای این که قرار داد با کدام شرکت منعقد گردد همیشه همراه با دریافت مبلغ قابل توجهی " حق العمل " برای کسی است که اجازه تصمیم گیری دارد و این یک از منابع مهم در آمد است.
میان سال های 1996 و 2005 برای استخراج نفت و گاز ایران حد اقل 15 میلیارد دلار سرمایه گذاری شده است.
مقامات رهبری در ایران توجه استراتژیک ویژه ای به صدور گاز دارند. لوله حمل گاز از جنوب ایران به تبریز، ارمنستان، از آنجا به ارض روم در ترکیه کشیده می شود تا از آنجا به بندر نفتی سیهان منتقل گردد. این لوله می تواند در ارض روم به لوله نابوکو متصل گردد که قرار است از سوی اتحادیه اروپا برای حمل نفت و گاز از حوزه خزر و گذشتن از مسیر باکو، تفلیس و دوری از خاک روسیه و رد شدن از کنار صربستان به اتریش و چک کشیده شود . خطری که در حال حاضر این برنامه را تهدید می کند، رقابت روسیه است که لوله ای بنام “ South Stream “میکشد که قرار است آن هم از باکو، تفلیس بگذرد و پس از عبور از خاک روسیه از طریق دریای سیاه و بلگراد به وین و پراگ برسد. در حال حاضر اینطور بنظر می رسد که امکان تحقق پروژه روسیه بیشتر است زیرا روسیه هم اکنون با ایتالیا قراردادی نیز امضاء کرده است. طبق این قرارداد باید از "وارنا" لوله ای منشعب گردد و از طریق شمال یونان پس از عبور از دریای آدریا به دماغه جنوبی ایتالیا برسد. این پروژه های غول آسا برای تامین انرژی در عین حال نمایانگر مناسبات استراتژیک نیز هستند و اهمیت گرجستان را در برخورد ناتو با روسیه روشن می سازد.
و سرانجام نباید از نظر دور داشت که دو پنجم نفتی که در جهان استخراج می گردد باید از تنگه هرمز بگذرد. این واقعیت می تواند آن دلیلی باشد که دستگاه حکومتی بوش را از جنگ با ایران باز داشت و اسرائیل را بر آن داشت که کوتاه بیاید، زیرا ایران تهدید کرده بود که اگر به تاسیسات اتمی آن حمله ای صورت گیرد گذرگاه هرمز را غیر قابل عبور خواهد کرد.
افزون براین ایران با روسیه قراردادی منعقد ساخته است برای صدور نفت به هند وچین. ایران با هر دو کشور قرار داد فروش نفت و گاز منعقد ساخته است. علاوه براین، ایران در ایجاد اتحادیه کشور های صادر کننده گاز - طبق نمونه اپک – نیز سهیم است. در این باره ایران در حال حاضر مشغول مذاکره با بزرگترین تولید کنندگان گاز است که عبارتند از: روسیه، ایران، قطر، الجزائر و ونزوئلا . شرکت مصر و نیجریه در این کارتل هنوز روشن نیست. البته اعلام مناقصه برای ایجاد لوله ای از نیجریه به سواحل الجزائر در دریای مدیترانه را نیز که در حال حاضر در دست اقدام است باید از همین مجموعه دانست که گاز الجزائر را از طریق لوله به اروپا و بصورت مایع به آمریکا خواهد رساند. موسسه روسی گاسپروم هم اکنون لوله کشی از دلتای نیجر به مرز شمالی کشور را آغاز کرده است. ایران هم بدلیل موقعیت جغرافیائی خود و هم داشتن منابع عظیم نفت و گاز در مرکزعلائق کشورهای قدرتمند قرار دارد. در پس صحنه سازی اختلافات اتمی و جنجال رسانه ای بر سر آن، سیاست پر تناقضی قرار دارد. باین معنی که با وجود تصمیم کنگره آمریکا مبنی بر تحریم تجارت با ایران (Iran-Libya-Sanctions- act) نه دردوران کلینتون ونه دوران جورج بوش موسسات آمریکائی بدلیل سرمایه گذاری در ایران مجازات نشدند. ولی دولت بوش از طرح مشترک با گاسپروم برای لوله کشی به چین و هند ابراز " نگرانی شدید " کرد: از قرار معلوم صدور نفت ایران به آمریکا خطرناک نیست ولی صدور گاز به چین و روسیه و همکاری ایران با قدرتهای بزرگ آینده خطرناک است.
به این ترتیب رانت بلائی است که گریبان همه کشور های رانت خوار را گرفته است:زیرا مانع رشد اقتصادی و اجتماعی آنها می گردد. در عین حال پدید آورنده یک نظام سیاسی هم هست که فی نفسه نه اصلاح پذیر است ونه خواستار اصلاح و از سوی دیگر همین " بلا " حفظ نظام جیره خواری، آرام نگه داشتن نسبی توده ها و در نتیجه حفظ قدرت را ممکن می سازد. وجه دیگر آن این است که قدرت سیاسی و اقتصادی طبقه متوسط کاهش می یابد، نکته ای که در آخرین انتخابات ایران و تظاهرات متعاقب آن در شهر های بزرگ ایران بوضوح تمام مشاهده شد و نظام سیاسی مختل گردید. ولی ایران برخلاف دیگر کشور های رانت خوار دارای یک طبقه متوسط قابل توجه و رشد یابنده است. این که آیا این طبقه با همکاری و همپیمانی با طبقه کارگر، در یک اقدام انقلابی، موفق به ساقط کردن این رژیم بشود یا نه پرسشی است که فعلا پاسخی ندارد. سران رژیم در ارتباط تنگاتنگ با بافت اقتصاد رانت خواری هستند، بویژه سپاه پاسداران انقلاب که خود جیره خوار و پرورده این نظام است، دست کم تا زمانی که از طریق جیره خواری حداقل زندگی مادی توده ها قابل تامین است مانع تغییر سیاسی رژیم خواهد شد.
سپاه در عین حال بخاطر ادامه منافع بلاواسطه خود حفظ و تداوم نظام رانت خواری را با تمام عواقبی که در زمینه عقب ماندگی و فساد و جیره خواری دارد تضمین می کند.
توجهی که از سوی رسانه های عمومی غرب به ایران معطوف می گردد در نگاه نخست ناشی از آنست که پس از اوباما، احمدی نژاد، دست کم در غرب، مشهورترین رئیس جمهور است. حتی این ادعا که ایران در تلاش دست یافتن به سلاح اتمی است نیز توجیه کننده این توجه عظیم رسانه ای به انتخابات ایران و تظاهرات متعاقب آن نیست، زیرا" جامعه بین المللی " که هسته مرکزی آن پیمان ناتو است، به دور از هر مسئله ایبا سلاح اتمی هند، پاکستان و اسرائیل و در این اواخر حتی با کره شمالی کنار آمد. آنچه حائز اهمیت و تعیین کننده است دو واقعیت است : یکی این است که ایران تن به کنترل غرب نمی دهد، دیگر آن که موقعیت جغرافیائی آن برای آینده سیاست انرژی جهانی ، در عصری که عصر نفت است پیوسته حساس تر می شود.
تصادفی نیست که در آخرین تحلیل استراتژیک امنیت ملی آمریکا گفته شده "چالش هیچ کشوری با امریکا به بزرگی چالش ایران با آمریکا نیست". حتی اگر فرض کنیم که ایران قصد " تولید بمب " هم دارد، ادعائی که تمام سازمان های اطلاعاتی آمریکا یک سال و چند ماه پیش، در یک اقدام بی سابقه، مشترکا اعلام کردند که اطلاعی مبنی بر درستی این ادعا ندارند، تازه ایران سیستم های حمل و نقل این سلاح ها را ندارد (بر خلاف اسرائیل که دارای زیر دریائی های اتمی دریافتی از آلمان است). با توجه به این نکات دلیل این صحنه سازی هول انگیز فقط منابع و ذخائر نفتی ایران، موقعیت استراتژیک آن و تنوع صادرات سوختی آنست.
کسی که واقعا خواهان تغییر در ایران است باید از دخالت در امور ایران و تبلیغات صرفنظر کند و حل مسئله ایران را به زنان و مردان ایران واگذارد. در غیر اینصورت خواست های دموکراتیک و اعلام آنها که در مباحثات مشاجرات اخیر نیز دیدیم حتی ذره ای بخت پیروزی ندارند. ولی این احتمال هم هست که در پس این شعارها هدف دیگری خفته باشد. یعنی: نخست سلب مشروعیت و بعد حذف رژیمی که تنها کشور در این منطقه است که سیاست مستقل خارجی و نفتی دارد و پس از حذف عراق بعنوان یک دولت اینک ایران به یک قدرت منطقه ای تبدیل شده است.
1 Dazu Rachid Ouaissa: Staatsklasse als Entscheidungsakteur in den Ländern der Dritten Welt. Struktur, Entwicklung und Aufbau der Staatsklasse am Beispiel Algerien, Münster 2005
2 Aseri stammen ursprünglich aus Aserbaidschan. Im Iran leben etwa 18 Millionen Aseri, das entspricht 24 Prozent der iranischen Bevölkerung
3 Die hier angeführten Daten stützen sich vor allem auf den Congressional Research Service des US-State Departments. Dort werden auch die Hearings mit Experten dokumentiert. Zu diesem Beitrag siehe insbesondere die folgenden Berichte: CRS Report RS20871, CRS Report RS21592, CRS Report RS21548, CRS Report RS22323
* Werner Ruf ist emeritierter Professor für Internationale Politik an der Universität Marburg

0 نظر ثبت شده:

ارسال یک نظر

ارسال به بالاترین Balatarin ارسال به دنباله Donbaleh ارسال به فیس بوک

سایر اخبار را در اینجا بخوانید