Ahmadinejad is not Iran's President - احمدی نژاد رئیس جمهور ایران نیست - Ahmadinejad n'est pas le Président de l'Iran - Ahmadinejad is niet de president van Iran - Ahmadinedschad ist nicht der iranische Präsident - Ahmadinejad non è il Presidente dell'Iran - Ахмадинежад не президент Ирана - وأحمدي نجاد ليس الرئيس الايراني - 内贾德不是伊朗总统 - अहमदीनेजाद ने ईरान के राष्ट्रपति नहीं है - אחמדינג 'אד הוא לא נשיא איראן - Ahmadinejad bukan Presiden Iran - アハマディネジャドイラン大統領されていません - Ahmadinejad ไม่อิหร่านของประธานาธิบดี - Ахмадінежад не президент Ірану - 아마 디 네 자드이란 대통령이되지 않습니다 - Ahmedinejad İran Cumhurbaşkanı değildir - Ahmadinejad is nie Iran se president - Ахмадинеджад не е Иранският президент - Ahmadinejad ay hindi Iran's Pangulo - Ahmedinedžad nije Iran's President - Ahmadinejad ei ole Iranin presidentin - Ahmadineyad non é o presidente do Irán
۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

زمینه‌چینی دولت کودتا برای انقلاب فرهنگی دوم

موج سبز ایران : وقتی سخنان چند روز پیش آیت‌الله خامنه‌ای در جمع دانشجویان دستچین شده را می‌شنویم که از لزوم فعال بودن طیف خاص دانشجویان علیه تحرکات دشمن صحبت می‌کند، یا سخنان یکشنبه شب وی در ابراز نگرانی از تحصیل دو میلیون دانشجو در رشته‌های علوم انسانی! را می‌شنویم و یا کیهان دوشنبه را می‌خوانیم که از «تصرف دانشگاه‌های مادر» توسط دشمنان می‌نویسد و این را در کنار پیشنهاد یک متقلب برای وزارت علوم می‌گذاریم، بوی توطئه‌ی شوم کودتاچیان و تدارک کاریکاتوری از یک «انقلاب فرهنگی» علیه دانشگاه و دانشجو به مشاممان می‌رسد. برنامه‌ی دولت کودتا برای دانشگاه چیست؟

از چند هفته پیش و با توجه به سیری که دانشگاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم طی کرد و به عنوان بخشی از بدنه‌ی فعال جامعه وارد عرصه شد، و در پی حضور فعال دانشجویان در اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی اخیر که منجر به تقدیم شهدایی به جنبش راه سبز امید شد، این ذهنیت به طور جدی در بین فعالان سیاسی، مقامات و مسئولان نظام، نیروهای امنیتی و مدیران دانشگاه شکل گرفته که مقارن با آغاز سال تحصیلی جدید در مهرماه، اعتراضات دامنه‌داری در دانشگاه‌ها شکل خواهد گرفت. بسیار دور از ذهن می نماید که دانشجویان در مهرماه منفعلانه با رخدادهای اخیر برخورد کنند؛ به ویژه آنکه مواجهه‌ی دانشگاه با دولت کودتایی که دولت ملی، محبوب و مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرده، و به شهادت سه آذر اهورایی انجامید، به شکل عمیقی در حافظه‌ی تاریخی دانشجویان ریشه دوانده است و ناخودآگاه دانشگاه گره خورده با مقاومت در برابر کودتاست.

طبعاً، نوع طرح اعتراضات دانشجویی و سازماندهی آن، دغدغه‌ای پیش روی فعالان جنبش سبز، و مواجهه با اعتراضات دانشجویی و کنترل گستره‌ی آن در سطح دانشگاه و جلوگیری از نفوذ آن به جامعه، مساله‌ی هراس‌انگیز این روزها برای کودتاگران است. در یک سو، بدنه و گرایش عمومی دانشجویان قرار دارند که دلبسته‌ی راه سبز امیدند و در عین حال به حدی از بلوغ و آگاهی رسیده‌اند که از هم‌اکنون دغدغه‌ی آن را داشته باشند که اعتراضات خود به کشتار مردم و دانشجویان، هتک حرمت دانشگاه (حمله به کوی دانشگاه و دانشگاه‌های تهران، اصفهان، شیراز، خوابگاه دانشگاه امیرکبیر و ...) را چگونه ساماندهی نمایند که کودتاگران نتوانند این اعتراضات را به مسیر دلخواه خود که غایت آن ایجاد انفعال مجدد در بین دانشجویان است، هدایت کنند و دانشجویان بتوانند با کمترین هزینه‌ی ممکن به شکل مسالمت‌آمیز و مدنی به خونخواهی یاران دبستانی خود بپردازند.

در مقابل اما، کودتاگران به شدت از خیزش دوباره‌ی دانشگاه و بروز التهاب در فضای دانشگاه و سرایت آن به عرصه‌ی جامعه نگران‌اند و این نگرانی سبب‌ساز موضع‌گیری‌های متناقض و شتابزده از سوی آنان شده است. در حالی که هفته‌ی گذشته، مقام رهبری برای نخستین و طی عقب نشینی‌ای آشکار از وقوع «تخلفات و جنایت‌هایی» در جریان حوادث پس از انتخابات سخن گفت و بر برخورد قاطعانه با مهاجمان به کوی دانشگاه و ضرب و شتم و توهین به دانشجویان در هر مقام و جایگاه سازمانی تاکید کرد، احمدی‌نژاد در موضع‌گیری متفاوتی، با انتساب حمله‌ به کوی دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان و همچنین بازداشتگاه کهریزک به عوامل برانداز، عمق تناقض و شتابزدگی در ذهن کودتاگران در مواجهه با دانشگاه را نشان داد و البته در عین‌حال بار دیگر پتانسیل بحران‌آفرینی خود را در اعلام مواضع نشان داد.

انتساب حمله به کوی دانشگاه به عوامل برانداز، موضعی نسنجیده در حد «خس و خاشاک» نامیدن بخش وسیعی از مردم و مخالفان در روزهای پس از انتخابات توسط احمدی‌نژاد است؛ چرا که مواضع این‌چنینی موجب جریحه‌دار شدن احساسات طرف مقابل می‌شود و نتیجه‌ی عکس می‌دهد. در حالی که صدور مجوز حمله به کوی دانشگاه توسط شورای تأمین (که نهادی زیرمجموعه وزارت کشور و دولت است) قطعی و غیر قابل خدشه است، و در حالی که تعداد زیادی از دانشجویان در جریان حمله به کوی دانشگاه پس از برخوردهای به شدت خشونت‌آمیز، تحقیرکننده و اهانت‌بار به زیرزمین منفی چهار وزارت کشور منتقل شده‌اند و در آنجا مورد زشت‌ترین و کثیف‌ترین برخوردهای غیرانسانی واقع شده‌اند، انتساب مساله‌ی حمله به کوی دانشگاه به نهادی غیر از وزارت کشور و دولت، چیزی جز توهین به شعور دانشجویان و افکار عمومی است؟ گویا دولت کودتا از ثمرات دروغ‌گویی‌های چهارساله‌ی خود به قدر کافی متنبه نشده که همچنان بر طبل گفتن دروغ‌های بزرگ می‌کوبد.

فارغ از این موضع خام و نسنجیده‌ی احمدی‌نژاد، دو روز پیش شاهد بودیم که فرمانده‌ی سپاه پاسداران راساً اقدام به ارائه‌ی گزارشی از حمله به کوی دانشگاه کرد و در این گزارش ضمن پذیرش همراهی بخشی از نیروهای سپاه (بسیج) با گارد ویژه در حمله به کوی دانشگاه، با تطهیر این نیروها، برخوردهای زشت و غیرانسانی صورت گرفته با دانشجویان را به جریانی سازماندهی‌شده از نیروهای لباس‌شخصی خودسر منتسب کرد که قطعاً مورد برخورد و مجازات قرار خواهند گرفت؛ حتی سردار جعفری از برگزاری قریب‌الوقوع دادگاه برای این نیروهای خودسر نیز خبر داد. فارغ از اینکه این موضع‌گیری فرمانده سپاه نیز خلاف واقع است و دانشجویان حی و حاضرند که شهادت بدهند، این نیروهای خودسر نبودند که دست به برخورد غیرانسانی با آنها زده‌اند، بلکه دقیقاً همان نیروهای قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران (1) بودند که با پشتیبانی لجستیک نیروهای گارد ویژه به جان دانشجویان بی‌پناه یورش بردند، آیا نشانه‌ای آشکارتر از انتقال 46 تن از دانشجویان به منفی چهار وزارت کشور و تداوم شکنجه‌های غیرانسانی در این زندان برای نشان دادن عاملیت نیروهای دولتی و امنیتی در هتک حرمت دانشگاه لازم است؟ با این همه، پذیرش اینکه نیروهای سپاه نیز در جریان حمله به کوی دانشگاه نقش داشته‌اند از سوی فرمانده سپاه، با موضع نسنجیده‌ی رئیس دولت کودتا که حمله به کوی دانشگاه را به کلی به نیروهای برانداز نسبت می‌دهد، تفاوتی آشکار دارد. و علاوه بر این، نفس ارائه‌ی گزارش از سوی شخص فرمانده سپاه (و نه یکی از مقامات رده‌پایین‌تر سپاه) نشان‌دهنده‌ی اهمیت مساله برای مقامات مسئول و هراس جدی آنها از اعتراضات دانشجویی است.

تا اینجای کار، به طرق مختلف تلاش شده که احتمال وقوع اعتراضات دانشجویی تا حد ممکن کاهش یابد؛ برای نمونه اقدامات زیر صورت گرفته است:

- فعال کردن ماشین سرکوب کمیته‌‌های انضباطی در برخی دانشگاه‌ها نظیر دانشگاه مازندران، همدان و علم و صنعت تهران.
- صدور احضاریه‌ی دادگاه انقلاب برای تعدادی بالغ بر 14 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در اواخر تیرماه و شایعه صدور احضاریه‌های جدیدی در مردادماه برای حدود 50 نفر از دانشجویان.
- تهدید به اخراج برخی دانشجویان فعال و ترویج شایعاتی مبنی بر تهیه‌ی لیستی 100 نفره از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران به عنوان لیست سیاه اخراجی.
- گروگان گرفتن برخی دانشجویان فعال در زندان و پرونده‌سازی‌های حیرت‌انگیز برای معلق نگاه داشتن ذهنیت حلقه‌ی فعالان دانشجویی اطراف دانشجویان زندانی.

اقداماتی از این دست البته از قبل محکوم به شکست است و کودتاگران نیز به خوبی بر این مساله واقف‌اند؛ به چند دلیل ساده: نخست اینکه این قبیل روش‌ها در سال‌های گذشته بارها ناکارآمدی خود در تزریق یأس و به خاموشی کشاندن اعتراضات در فضای دانشجویی را به اثبات رسانده‌اند؛ چرا که راهکارهایی از جنس فوق به مثابه‌ی مسکن‌هایی برای مهار زودگذر التهاب هستند و نه رفع درازمدت مدنظر سرکوب‌گران. دوم اینکه کودتاگران تا امروز متوجه شده‌اند که این بار نه با بخش محدود و بریده از بدنه‌ای از دانشجویان فعال، که با عموم دانشجویان روبه‌رو هستند. به جرات می‌توان گفت که در جریان فعالیت پیشاانتخاباتی کوی دانشگاه و همچنین مقاومت دانشجویی در روزهای پس از انتخابات، هیچ یک از فعالان دانشجویی نقش راهبری یا سازماندهی فعالیت‌ها و اعتراضات را نداشتند، بلکه دقیقاً به مانند آنچه در جامعه رخ داد، بدنه‌ی عمومی دانشجویان طی نظم و سازماندهی خودجوش، به فعالیت پرداختند. بنابراین به فرض که با تعداد محدودی از فعالان دانشجویی برخوردهای انضباطی و قضایی صورت گیرد، با بدنه‌ی اکثریت دانشجویان چه خواهند کرد؟

کودتاگران در مواجهه با اعتراضات دانشجویی در آغاز سال تحصیلی جدید، اگر نخواهند واقعیت را بپذیرند که تاکنون همین را نشان داده‌اند، منطقاً دو راه کلی در پیش دارند: یا به نحوی در صدد تحمیل تعطیلی دانشگاه برخواهند آمد تا بدین طریق اصولاً بستر و زمینه‌ی عینی بروز اعتراضات را حذف کنند؛ در حالی که حذف اساساً ممکن نیست و تعطیلی دانشگاه نه تنها موجب مهار اعتراضات و فروکش کردن التهاب نخواهد شد که با تحریک و ایجاد حساسیت در بدنه‌ی کوچک بی‌تفاوت دانشجویی، و پیوستن این جمع به بدنه‌ی عمومی معترض دانشجویی، به گسترش و انباشت بیشتر اعتراضات خواهد انجامید؛ انباشتی که نهایتاً پس از پایان تعطیلی موقت دانشگاه‌ها سرریز خواهد کرد. دوم اینکه، بار دیگر عنان نیروهای امنیتی به نابخردان سپرده شود تا با سرکوب گسترده و احیاناً کشتار دانشجویان فضای رعب و وحشت را برای مدتی طولانی بر دانشگاه حاکم کنند.

هر دو گزینه‌ی اخیر، هزینه‌های هنگفتی برای کودتاگران در پی دارد. تعطیلی دانشگاه‌ها برای هر مدت زمانی‌، نوعی تزریق تشویش و التهاب در ذهنیت جامعه است؛ این سوال برای تک‌تک افراد جامعه مطرح خواهد شد که به چه دلیل دانشگاه‌ها را تعطیل کردند؟ بدین ترتیب تعطیلی دانشگاه‌ها علی‌رغم اینکه به حذف یکی از کانون‌های مقاومت خواهد انجامید، اما با برانگیختن و تحریک حس کنجکاوی مردم، به خودی خود به تزریق تشویش و تأیید این مساله در ذهنیت جامعه می‌انجامد که: «شرایط غیرعادی است».

راهکار دوم به مراتب خطرناک‌تر و هزینه‌زاتر است. سرکوب شدید دانشگاه، هم بر دامنه و عمق اعتراضات می‌افزاید و هم به تداوم مساله‌ی دانشگاه‌ها به شکلی حادتر می‌انجامد. نمونه‌ی روشن این امر، حادثه‌ی 16 آذر 1332 است؛ حتی حمله‌ی مستقیم نیروهای ارتش به محوطه‌ی دانشگاه و کشتار دانشجویان، به خاموشی همیشگی اعتراضات دانشجویی نینجامید، بلکه زمینه را برای شکل‌گیری و رشد جنبش‌های مسلحانه در سطح جامعه که از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی عضوگیری می‌کردند، فراهم آورد و بدین ترتیب موجب زیرزمینی شدن فعالیت‌ها و سرایت آن به سطح جامعه و نظامی شدن فاز مواجهات معترضان و رژیم شد که اینها جملگی از نتایج غیرقابل‌پیش‌بینی برای حاکمیت و حتی نیروهای سیاسی و مبارز بودند. در شرایط کنونی نیز سرکوب دانشگاه، به نتایج و پیامدهای غیرقابل‌پیش‌بینی در درازمدت خواهد انجامید.

سخنان هفته‌ی گذشته مقام رهبری در یک جمع دانشجویی دستچین شده و وابسته، اما راه سومی را ترسیم کرد که هم هزینه‌ها را در برخورد با اعتراضات دانشجویی کاهش می‌دهد و هم در درازمدت موجب تحلیل رفتن توان دانشجویان در تأثیرگذاری پیرامونی خواهد شد. از این راه سوم با عنوان «استراتژی رو در رو قرار دادن دانشجویان» نام برده‌ایم. البته این راه بی‌سابقه یا بدیع نیست، اما به نظر می‌رسد این‌بار به شاهراه کلیدی برای به خاموشی کشاندن دانشگاه بدل شده است. به طور ساده ماجرا از این قرار است که با تحریک و سازماندهی طیفی از نیروهای حامی حاکمیت (و به ویژه طرفداران رهبری و نه الزاماً هواداران دولت کودتا) با این دستاویز که کشور و نظام در خطر است، «منازعه‌ی دانشگاه با دولت» به «منازعه‌ی دانشجو با دانشجو» بدل می‌شود و درگیری‌های مداوم دانشجویان هوادار وضع موجود با دانشجویان معترض در درازمدت به فرسایش و تحلیل رفتن توان معترضان خواهد انجامید. فراموش نباید کرد که در این منازعه، حافظان وضع موجود با انواع اهرم‌های فشار انضباطی و امنیتی و قضایی پشتیبانی می‌شوند. بروز چنین منازعه‌ای در سطح دانشجویی به سادگی سبب خواهد شد که مساله‌ی اصلی که اعتراض به هتک حرمت حریم دانشگاه و ماهیت کودتایی دولت است، با مساله‌ای فرعی و حاشیه‌ای که نزاع دو طرف دانشجویی نمای بیرونی آن است، جایگزین شود.

بدین ترتیب، دانشجویان معترض که اکثریت بدنه‌ی دانشجویی را شکل می‌دهند، باید به دقت این مساله را مد نظر داشته باشند که منازعه‌ی اصلی آنها نه با بسیج دانشجویی و نه با طرفداران دانشجویی وضع موجود است و باید از افتادن در دام سناریوی طراحی‌شده برای تحلیل بردن توان اعتراضی دانشگاه به شدت بپرهیزند. در این راستا اتکا به برخی مشترکات دانشجویی می‌تواند راهگشا باشد. نباید فراموش کرد طیف نیروهای دانشجویی حافظ وضع موجود (از جمله حتی اعضای بسیج دانشجویی) در نهایت امر دانشجو هستند و چه بسا بتوان با آنها از موضع منافع مشترک صنفی و مهمتر از آن آرمان‌های مشترک اسلامی و انسانی به تفاهم حداقلی رسید یا لااقل از منازعه با آنها احتراز کرد.

یکی از روش‌های مؤثر در این راستا، سخن گفتن با زبان فطرت و انسانیت با این دانشجویان است. در هر صورت هیچ انسان منصف و آزاده‌ای از جنایاتی که بعد از انتخابات صورت گرفته، ابراز خشنودی و رضایت نمی‌کند. گفته می‌شود محسن روح الامینی که در زمره‌ی شهدای دانشجویی اعتراضات اخیر است، به لحاظ فکری نزدیک به طیفی از دانشجویان بسیجی بوده است. در جریان حمله به کوی دانشگاه نیز چند تن از دانشجویان بسیجی در زمره‌ی دانشجویان بازداشتی بودند که حتی یکی از آنها در بین شکنجه‌شدگان منفی چهار وزارت کشور نیز بود. باید از دانشجویان بسیجی پرسید که چگونه حاضرند در قبال ریخته شدن خون امثال روح الامینی‌ها سکوت کنند؟ چگونه حاضرند در قبال شکنجه‌ی دانشجویان در وزارت کشور که باید مأمن مردم باشد نه شکنجه‌گاه آنها، بی‌تفاوت باشند یا بدتر اینکه از این قضایا دفاع کنند؟

سناریوپردازان از هم‌اکنون تمهید ویژه‌ای برای بی‌اثر کردن برانگیختن ندای فطری دانشجویان حامی وضع موجود نیز اندیشیده‌اند و اعلام این مساله که دادگاه رسیدگی به تهاجم نیروهای خودسر به کوی دانشگاه به زودی برگزار خواهد شد، بی‌شک برای فراهم آوردن این توجیه بوده است که نیازی به اعتراض دانشجویان نیست و حکومت خود به مجازات خاطیان خواهد پرداخت. اما مساله این بار به این سادگی نیست. این بار، وزارت کشور راساً دستور حمله به کوی دانشگاه را صادر کرده و حتی زیرزمین خود را به شکنجه‌گاه دانشجویان بدل کرده است. آیا اکنون با انتساب این جنایات به نیروهای خودسر می‌توان از نقش وزیر کشور و دولت در بروز این جنایات چشم‌پوشی کرد؟ این سؤالی بی‌جواب است.

از سوی دیگر، در مواجهه با دانشجویان حامی وضع موجود، باید تفاوت ماهوی دولت نهم و دولت دهم را یادآوری کرد؛ گرچه در رأس هر دو دولت، محمود احمدی‌نژاد قرار داشته و دارد، اما این تشابه نباید موجب شود که ماهیت کودتایی دولت دهم فراموش شود. دولت نهم با وجود حرف و حدیث‌های فراوان درباره‌ی سلامت انتخابات در دور نخست و دخالت نیروهای نظامی در دور دوم به نفع احمدی‌نژاد، در نهایت امر برآمده از رأی مردم بود. اما دولت دهم با تقلب آشکار بر سر کار آمده و پایه‌های خود را بر خون بی‌گناهان بنا نهاده است. بنابراین باید از دانشجویان حافظ وضع موجود خواست که به دقت بر این مساله تأمل کنند که چنانچه دولت دهم دولتی قانونی و برآمده از رأی مردم بود، آیا لزومی به برخورد خشونت‌آمیز با اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم و سرکوب آنها داشت؟ آیا به جای پاسخگویی به ابهامات متعدد پیرامون سلامت انتخابات و اجرای پیشنهادات حداقلی نظیر تطابق ته‌برگ‌های تعرفه‌های رأی با اطلاعات ثبتی کشور، لزومی داشت که سوال ساده‌ی مردم (رأی من کجاست) با باتوم و گاز اشک‌آور و اسلحه پاسخ داده شود؟

اینها مسائلی است که در یک چارچوب گفت‌وگویی با دانشجویان اقلیت حافظ وضع موجود می‌توان مدنظر قرار داد. اما مساله‌ی اصلی، نه نفس گفت‌وگو با این دانشجویان که پرهیز از هرگونه ورود به میدان منازعه با آنان است. دانشجویان هرگز نباید اجازه دهند که نزاعشان با دولت به نزاعی درون دانشگاه تبدیل شود. دعوا با بیرون است، نه با درون دانشگاه.

------------------------------------

(1) الیاس نادران، نماینده‌ی مجلس، در روز 13 مرداد در گفت‌وگویی با سایت خبرآنلاین پیرامون نقش قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران در حمله به کوی دانشگاه می‌گوید: «[در جریان بررسی حوادث کوی] ما جلساتی با آقایان سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی، مسئولان قرارگاه ثارالله و کمیته‌ی مربوط به پیگیری حوادث کوی در خود دانشگاه تهران داشتیم. حتی برای آنکه اشرافمان به موضوع بیشتر شود، با افراد آسیب‌دیده هم دیدار کردیم و سخنان آنها را هم شنیدیم. گزارش نمایندگانی که مسئول بررسی حوادث کوی دانشگاه بودند تقریباً نهایی شده است .... گزارش قرارگاه ثارالله نیز حداقل در دو سطح تهیه خواهد شد که آن هم نزدیک به نهایی شدن است. یک سطح از این گزارش به مقامات عالی کشور داده می‌شود و یک سطح هم برای افکار عمومی و رسانه‌ها تنظیم خواهد شد .... قرارگاه ثارالله تهران مرجعی است که مأموریت دارد راجع به مسائل بعد از انتخابات پیگیر باشد. ما هم در جلساتمان با مسئولان این قرارگاه گفت‌و‌گو کردیم و اطلاعاتی را از آنها گرفتیم.»

آيت‌الله العظمی حسينعلی منتظری، از مراجع تقليد شيعيان، در پاسخ به يک استفتاء درباره‌ی نقش رضايت اکثريت ملت در جواز تصرف در حکومت، تصريح کرد که مشروعيت ولايت و
حاکميت غير معصومين (ع) با انتخاب صحيح و آزاد مردم محقق می‌شود و بدون آن، نه مشروعيت دارد و نه مقبوليت. ايشان در بخش ديگری از اين فتوای صريح خود، خاطرنشان کرد که در تاريخ ثبت نشده که امامان
شيعه برای گرفتن قدرت و حاکميت متوسل به زور و سلاح شده باشند.

« متن کامل سؤال مطرح شده از آيت‌الله العظمی منتظری و تصوير پاسخ اين مرجع تقليد را که به مهر شخصی ايشان ممهور شده است، در ادامه منتشر می‌شود:

متن استف
تاء از آيت‌الله العظمی منتظری

بسمه تعالی

با سلام خدمت مرجع گرانقدر جناب آقای منتظری

از آن جا که وقايع اخير منشاء بحث‌های تازه‌ای در مورد مبانی «نظريه‌ی حکومتی اسلام» شده است، و با توجه به اين نکته که بحث‌های مطرح شده خواه‌ناخواه واجد مخاطبين
پرشماری در ميان نسل حاضر و حتی نسل‌های بعدی است، لازم به نظر می‌رسد تا با بيان هر چه بی‌ابهام‌تر و بی‌واسطه‌تر نظرات مراجع بزرگ‌وار، اولا بستر مناسب برای ابلاغ احکام واقعی اسلام در اين موضوع فراهم شود، ثانيا زمينه‌ی بهر
ه‌برداری‌های مغرضانه را، که متاسفانه اغلب با خلط مباحث و استفاده از اصطلاحات فنی دور از دسترس عامه انجام می‌شود، به حداقل رساند.
مورد سوال در
موضوع «ميزان نقش رضايت اکثريت در جواز برای تصرف در حکومت» از منظر احکام اسلام است. به طور مشخص، اگردر زمان يکی از امامان معصوم گذشته، که بدون شک از جانب خدا واجد ولايت بر روی زمين بوده‌اند، شرايطی پيش می‌آمد که معصوم
(ع) به لحاظ قوای قهريه و نظامی امکان تصرف در حکومت را به رغم رضايت اکثريت داشت، بر اساس شناخت ما از سيره و روش آن بزرگواران، آيا ايشان با تکيه بر قوای ذکرشده خود را مجاز به تصرف معرفی می‌کردند؟

با تشکر و احترام.

تصوير پاسخ آيت‌الله العظمی منتظری

شفيعی کدکنی از ايران رفت!

شايد مسافران فرودگاه بين‌المللی امام خمينی (ره) هم نمی‌دانستند پيرمردی که چمدان به دست کنارشان ايستاده تا پله‌های هواپيما را بالا برود و برای هميشه با دلبستگی‌های سرزمين مادری‌اش خداحافظی کند، کسی است که فرهنگ اين سرزمين مديون سال‌ها از خود گذشتگی اوست و آنگاه ما اينگونه بی‌سروصدا از دستش داده‌ايم.

شايد مسافران پنج‌شنبه شب فرودگاه بين‌المللی امام نمی‌دانستند آوازخوان «کوچه باغ‌های نيشابور» برای اينکه ديگر طاقت خيلی چيزها را نداشت مجبور شد اسباب اثاثيه‌اش را جمع کند و به رفتنی تن بدهد که يک عمر از آن گريزان بود.

پنج شنبه شب گذشته دکترمحمدرضا شفيعی کدکنی، شاعر و پژوهشگر برجسته، تهران را به مقصد آمريکا ترک کرد تا فصل تازه‌ای را در آغاز دهه هفتم زندگی‌اش پيش بگيرد، اما ترديدی وجود ندارد که صندلی خالی آقای دکتر، سال‌ها در دانشگاه تهران خالی خواهد بود و دانشجويان حسرت روزهايی را خواهند خورد که مثل برق از کنارشان گذشته است. کسی شک ندارد که شفيعی کدکنی برای جامعه فرهنگی ايران ارزشمندتر از تصور خيلی‌ها بود؛ هرچند هيچ عکاس و خبرنگاری در فرودگاه حاضر نبود تا رفتن هميشگی او را به تصوير بکشد و کسی غير از خانواده‌اش برای بدرقه او نرفته بود.
خبر رفتن شفيعی کدکنی به آن سوی آب‌ها زمستان گذشته دهان به دهان چرخيد، اما کسی آن را جدی نگرفت. ماجرا از اين قرار بود که استاد در يکی از کلاس‌های درسش قصد خود برای عزيمت به خارج از کشور را مطرح می‌کند و از دانشجويان می‌خواهد تا کارهای نيمه تمامی را که به او مربوط می‌شود، انجام دهند. آن روزها يکی از دانشجويان حاضر در آن کلاس خبر را با خبرنگار يکی از روزنامه‌ها مطرح می‌کند و نگران اتفاقی است که قرار است شکل بگيرد. رفتن شفيعی کدکنی آن روزها برای اولين بار در يکی از وبلاگ‌ها منتشر شد، ولی کسی جدی‌اش نگرفت. رسانه‌ها از يک طرف اصل خبر را شايعه نويسنده وبلاگ می‌دانستند از طرفی ديگر نمی‌توانستند به راحتی از کنارش بگذرند. حتی همين اواخر يکی از نشريات تقريبا زرد يک بار ديگر به قول خودش به آن شايعه دامن زد و يادآور شد که خوشبختانه خبر تنها در حد شايعه باقی مانده است.

همه چيز همين‌گونه گذشت تا يکی از روزهای هفته گذشته فيض شريفی شاعر و منتقد شيرازی و از دوستان چهره بلند آوازه ادبيات ايران يک بار ديگر خبر رفتن شفيعی کدکنی را برای نويسنده همان وبلاگ تشريح کرد. انگار شفيعی کدکنی با تلفن از دوستانش خداحافظی می‌کرد. به هرحال آنقدر دست روی دست گذاشتيم و منتظر مانديم تا بالاخره اتفاقی که نبايد افتاد و شفيعی کدکنی به دعوت دانشگاه پريستون ترجيح داد زندگی‌اش را در آمريکا ادامه بدهد و در همان جا به تدريس بپردازد. او اولين استاد برجسته‌ای نيست که رفتن را به ماندن ترجيح داد؛ اما تا اين لحظه آخرين نفر از نسل طلايی اساتيد ايرانی است که بيشتر از اين ماندن را تاب نياورد. شايد هم از مهم‌ترين استاد دانشگاه‌های ايران به شمار بيايد که تاکنون ترک وطن کرده است.

پنج‌شنبه گذشته شفيعی کدکنی آخرين لحظات تهران را با دوستان قديمی‌اش مرتضی کاخی و محمدرضا حکيمی و خانواده‌اش گذراند. انگار دعوت دانشگاه پريستون يکساله است، ولی چون شفيعی گرين کارت دارد قصد کرده سال‌های بيشتری را در آمريکا بگذراند. جامعه دانشگاهی ايران يکی از علمی‌ترين چهره‌هايش را از دست داد. برای آنهايی که مثل مرتضی کاخی يک عمر را با شفيعی گذراندند اين روزها، به تلخی زيتون‌های رودبار می‌گذرد. حتما تا چند وقت ديگر که دانشگاه‌ها پس از تعطيلات تابستانی کار خود را شروع کنند روزهای تلخ دانشجويان دانشگاه تهران هم آغاز می‌شود که ناگهان با صندلی خالی استادی روبه‌رو خواهند شد که يکسال و اندی پيش بارها روی آن نشسته بود و خداحافظی قيصر را اشک ريخته بود.

مهرماه که بيايد تازه روزهای تلخ آغاز می‌شود و خيلی‌ها تنها می‌ايستند و زمزمه می‌کنند:

«به کجا چنين شتابان؟
به هر آن کجا که باشد، به جز اين سرا، سرايم
«سفرت به خير اما تو و دوستی، خدا را
چو از اين کوير وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه‌ها، به باران، / برسان سلام ما را»

پارلمان‌نيوز: عضو فراکسيون خط امام(ره) گفت:«علی‌غم تاکيد مقام معظم رهبری برای برخورد با جنايات صورت گرفته پس از انتخابات، به نظر می‌رسد برخی نهادها و دستگاه‌ها راه فرار رو به جلو را در پيش گرفته و اعلام برائت می‌کنند.»
نصرالله ترابی در گفتگو با خبرنگار پايگاه خبری فراکسيون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نيوز»، در پاسخ به سئوالی در مورد اظهارات سردار جعفری مبنی بر کشته شدن ۲۹نفر در حوادث پس از انتخابات که حدود ۲۰ نفر از آنها بسيجی بوده‌اند، گفت:« با توجه به اين آماری که می‌گويند پس چرا ما هيچ مراسمی نديديم که برای آنها بگيرند؟»
وی ادامه داد:« هروقت اسم رسمی دادند، قابل صحبت است اما چيزی که تاکنون ما ديديم يک نفربسيجی بيشتر نبود که برايش مراسم گرفتند.»
نماينده شهرکرد با بيان اينکه اگر سردار جعفری اسمی در اختيار دارند اعلام کنند، گفت:«در اين صورت حتما صدا و سيما دنبالش می‌رود.»
عضو فراکسيون خط امام(ره) مجلس تصريح کرد:«به نظر می‌آيد با اظهارات مقام‌معظم رهبری که گفتند بايد با عوامل جنايت برخورد شود، در حال حاضر برخی که در حوادث دخيل بوده‌اند در حال فرار رو به جلو هستند.»
وی ادامه داد:«اگر قرار باشد با جنايات بعد از انتخابات برخورد شود، مطمئنا موضوع گسترش پيدا می‌کند و فقط در رده‌های پايين نمی‌ماند.»
ترابی تصريح کرد:« در اين شرايط شايد دستگاه‌ها از خودشان اعلام برائت کنند و به سمتی بروند که بخواهند فرار به جلو داشته باشند.»
عضو فراکسيون خط امام(ره)مجلس در پاسخ به سئوال ديگری مبنی بر اظهارات يکی از اعضای کميته ويژه مجلس برای پيگيری وضعيت بازداشتگاه‌ها که عنوان کرده دادگاه متهمان کهريزک غير علنی خواهد بود، گفت:«تشخيص اين موضوع با دادگاه است.»
وی خاطر نشان کرد:«اگر نتيجه تحقيقات بازداشتگاه کهريزک به شکلی باشد که به منافع ملی برخورد نکند دادگاه علنی است اما اگر به نوعی باشد که افراد اسامی که نبايد اسمشان مطرح شود و بردن اسمشان به نظام لطمه بزند يا اسرار نظام فاش بشود در غير اين صورت علنی نمی‌شود.»

حمزه غالبی آزاد شد!

پارلمان‌نيوز: رئيس ستاد جوانان ستاد ميرحسين موسوی آزاد شد.
به گزارش خبرنگار پايگاه خبری فراکسيون خط امام(ره) مجلس «پارلمان‌نيوز»، حمزه غالبی ساعتی پيش آزاد شد.
وی که از اعضای جبهه مشارکت و از فعالان سياسی جوان بسيار نزديک به ميرحسين موسوی به شمار می‌رفت و نقشی اصلی را در ستاد انتخاباتی نخست‌وزير مورد تائيد و حمايت امام راحل ايفا می‌کرد، نزديک به هفتاد روز پيش بازداشت شد و در طی اين مدت بنابر اخبار رسيده همچون شهاب طباطبايی و محمدرضا جلايی‌پور برای اعتراف تحت فشار شديدی بود.
غالبی از چهره‌های اصلاح‌طلب مذهبی و معتدل بازداشت‌شده‌ای بود که به دادگاه اخير نيز آورده شد اما در کيفرخواست عمومی مطرح شده، اتهامی عليه او مطرح نشده بود.

پزشکی قانونی کشور هر گونه ابتلای مرحوم محسن روح الامينی به مننژيت را رسما نفی و طی گزارشی رسمی دلايل فوت وی را اعلام کرده است.
يک منبع آگاه در گفتگو با خبرنگار سياسی مهر ، افزود: کميسيون پزشکی قانونی کشور در تاريخ ۲۵/۵/۸۸ نتيجه نهايی و نظريه رسمی خود در باره علت فوت محسن روح الامينی را به مراجع قانونی و طرفين ذيربط ارائه نموده است.

وی افزود: بر اساس اين گزارش ، مرگ ناشی از استرس های فيزيکی ، شرايط بد نگهداری ، ضربات متعدد و نيز اصابت جسم سخت عنوان شده و قويا ابتلای آن مرحوم و فوت به علت بيماری و مننژيت نفی شده است.
اين منبع آگاه در خصوص محل حادثه نيز گفت: مرحوم محسن روح الامينی در بازداشتگاه کهريزک زندانی بوده و در شرايط نا مناسب جسمانی در حال انتقال به زندان اوين بوده که با توجه به تشديد حالت بد جسمانی در انتهای مسير و قبل از پذيرش با تاخير ۷۰ دقيقه ای به بيمارستان منتقل شده و متاسفانه فوت نموده است. بدين ترتيب وی اصولا در زندان اوين پذيرش نشده بود.

در حالی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار اخير دانشجويان با ايشان ، تاکيد فرمودند که با تخلفات و جنايات صورت گرفته در جريان بازداشتها از جمله در بازداشتگاه کهريزک بدون هر گونه مماشاتی برخورد قانونی و عوامل آن شناسايی و مجازات خواهند شد ، امروز برخی رسانه های رسمی دليل فوت محسن روح الامينی را ابتلا به بيماری عنوان کرده اند!

منبع فوق به مهر گفت: با توجه به حساسيت های ارزنده مسئولان عالی رتبه نظام در پيگيری تخلفات صورت گرفته ، هر گونه پيش داوری و انتشار اخبار کذب می تواند تلاشی برای انحراف از واقعيت و ضربه به روند قانونی مورد نظر مسئولان کشوربرای احقاق حق و اقامه عدالت ارزيابی شود. وی خواستار پيگيری اين خبرسازی ها از سوی مراجع مسئول شد.

به گزارش مهر ، رهبر معظم انقلاب در پی اولين گزارشاتی که از برخوردهای غير قانونی با بازداشت شدگان در بازداشتگاه کهريزک منتشر شد ، دستور تعطيلی آن بازداشتگاه و برخورد با عوامل خودسر و خاطی را صادر کردند. در اين راستا کميته های ويژه ای از سوی مجلس و شورای عالی امنيت ملی نيز طی ملاقاتهای مختلف با آسيب ديدگان در حال پيگيری موضوع هستند.

حضرت آيت الله خامنه ای شب گذشته نيز در ديدار اساتيد دانشگاه تاکيد کردند که نظام اسلامی در برخورد با تخلف و جنايت مجامله و گذشت نخواهد داشت.
خبرگزاری فارس: آقا می‌گويند: "اجازه بدهيد من چند جمله‌ عرض کنم به آقای روح‌الإمينی؛ اولاً طيب‌الله أنفاسکم. خيلی خوب صحبت کرديد. ثانياً اين نکته‌ لزوم پاسخ‌گويی که آقای روح‌الأمينی اشاره کردند، کاملاً درست است؛ ما اين را تصديق می‌کنيم...

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله العظمی خامنه‌ای، ديدار شب گذشته اساتيد دانشگاه‌ها با رهبر معظم انقلاب حاشيه‌هايی داشت که به شرح زير است:

- "آن ميکروفون چرا روشن نيست!؟ " صدای تذکر آرام رهبر، آن‌هايی را که هنوز ايستاده‌اند و شعار می‌دهند، به خود می‌آورد. ساعت ۱۷ و ۳۰ دقيقه است و آقا مهمانان خود را دعوت به نشستن می‌کند تا قاری شروع به تلاوت قرآن کند اما ميکروفون جلوی او خاموش است...
- هنوز برخی استادان و چهره‌های سياسی از انتهای حسينيه وارد جلسه می‌شوند و به دنبال گوشه‌ای می‌گردند برای نشستن. برخی مسؤولان هم پيش از آغاز جلسه خود را رسانده‌اند. رئيس دانشگاه آزاد رأس ساعت ۱۷ عصر، در خودرو خود نشسته و منتظر بود آخرين گيت ماشين‌رو به سمت حسينيه را سواره طی کند اما ظاهراً از سوی مسؤولان برگزاری مراسم، اين اجازه داده نشد. شخصی درِ عقب خودرو را برای رئيسِ دانشگاه آزاد باز کرد و او مسير باقی‌مانده تا حسينيه‌ را پياده رفت... هم‌زمان تعدادی از نمايندگان مجلس- مانند آقای کامران نماينده‌ی اصفهان- هم با آن‌که در چنين ساعاتی علی‌القاعده بايد برای رأی اعتماد به کابينه‌ی دهم در صحن مجلس حضور داشته باشند، منتظر ورود به حسينيه بودند.
- دومين سخنران جلسه از ميان استادان، "دکتر عبدالحسين روح‌الأمينی " رئيس انستيتو پاستور ايران است که محسنش را در حوادث پس از انتخابات رياست‌جمهوری از دست داده. سخنان او در دو بخش تنظيم شده و با اين آيه از سوره‌ی مائده آغاز می‌شود: "و لايجرمنّکم شنآن قوم ألاّ تعدلوا؛ إعدلوا هو أقرب لتقوی؛ واتقوا الله إن الله خبير بما تعملون. " بخش اول سخنان دکتر روح‌الأمينی درباره‌ لزوم مهندسی و مديريت پروژه‌های کلان علمی و فناوری برای انجام کارهای فاخر است. او در اين رابطه با گله از چندشغله بودن و کم‌کاری برخی مسؤولان، به خاطره‌ای از سال‌های دهه‌ شصت با آيت‌الله خامنه‌ای اشاره می‌کند که ايشان از قول سياست‌نامه‌ خواجه نظام‌الملک گفته بودند: "مردی و کاری، کاری و مردی! " و رهبر انقلاب، لبخند بر لب، بلافاصله گفته‌ او را اصلاح می‌کنند: "هرگز مردی را دو کار مفرمای؛ مردی و کاری! " روح‌الأمينی می‌گويد: "حالا حافظه‌ من ديگر... (خنده و صلوات حضار) مضمون اين بود؛ هنوز هم در گوشم زنگ می‌زند اين جمله! "
بخش دوم صحبت‌های دکتر روح‌الأمينی، پيرامون سرمايه‌ اجتماعی است. او از همه می‌خواهد به رفتار و گفتارشان توجه کنند تا باعث بی‌اعتمادی مردم و از بين رفتن اين سرمايه نشوند و البته از نبود فرهنگ عذرخواهی و استعفا در ميان مسؤولان و کارگزاران نظام گله می‌کند و آن را سبب بی‌اعتمادی مردم می‌داند. دکتر بعد از اين‌که نظام را بزرگ‌ترين مظلوم فتنه‌ اخير معرفی می‌کند، می‌گويد: "بعضی‌ها فکر می‌کنند ما که از نظام دفاع می‌کنيم، از حق‌مان هم می‌گذريم. خون‌خواهی در رابطه با عزيز از دست‌رفته‌ ما- محسن ما- به عهده‌ نظام است. جوانی بوده در اين جامعه که نظام در خون‌خواهی او مقدم است. وقتی در آن آيه‌ شريفه می‌فرمايد: "و لکم فی‌القصاص حياة " آن فرد را نمی‌خواهد برگرداند؛ اين حيات جامعه است و تضمين اين حيات است. إن‌شاءالله اين پاسخ‌گويی، قبول مسؤوليت و عذرخواهی در رده‌های مختلف تعريف بشود تا ما برسيم به آن وجه که شهيد مطهری در ابتدای پيروزی انقلاب فرمودند که "أليوم يئس‌ الذين کفروا من دينکم. " که إن‌شاء‌الله دشمنان ما بدانند آب در هاون می‌کوبند.
ما يک خانواده‌ بزرگيم با همه‌ مصيبت‌ها و گرفتاری‌ها و با همه‌ خوبی‌ها و خوشی‌ها. در هم است اين شور و شيرين. خودمان اداره می‌کنيم و احتياجی به دخالت آن‌ها نيست. البته اين نافی تکليف و وظيفه‌ی ما نيست... إن‌شاءالله دعا کنيد برای ما که مشمول اين فراز زيارت امين‌الله باشيم که "صابرة‌ علی نزول بلائک؛ شاکرة لفواضل نعمائک ". إن‌شاءالله ذخيره‌ی آخرت ما باشد و بتوانيم بر اين بليه‌ای که بر ما آمد، صبر کنيم. اما به فرموده‌ والده‌ آن عزيز، محسن ما خونش رنگين‌تر از ديگران نيست. محسن ما رفت، محسن‌های مردم را دريابيد! " و از رهبری تشکر می‌کند که از ۴۰ روز پيش و اولين ساعاتی که در جريان حوادث قرار گرفتند- در حالی که او امروز دارد شکايتش را مطرح می‌کند- به‌طور ويژه پيگير ماجرای قتل مشکوک فرزندش و ديگر آسيب‌ديدگان حوادث اخير بوده‌اند، دستور تعطيلی آن بازداشتگاه را صادر کرده‌اند و مسؤولين هم به شدت پيگير آن بوده‌اند. روح‌الأمينی در پايان صحبت‌هايش از رهبری می‌خواهد: "رويه‌ها اصلاح شود تا اين ضايعات را کم‌تر داشته باشيم و اين مظلوميت مضاعف نظام را هم پيش رو نداشته باشيم؛ إن‌ شاء‌الله در حق ما و در حق همه‌ی جوانان کشور دعا بفرماييد که عاقبت به خير شويم! "
سخنان روح‌الأمينی که تمام می‌شود، آقا می‌گويند: "اجازه بدهيد من چند جمله‌ عرض کنم به آقای روح‌الإمينی؛ اولاً طيب‌الله أنفاسکم. خيلی خوب صحبت کرديد. ثانياً اين نکته‌ لزوم پاسخ‌گويی که آقای روح‌الأمينی اشاره کردند، کاملاً درست است؛ ما اين را تصديق می‌کنيم. جزو اعتقادات بنده است از سابق. در طول اين سال‌ها گاهی اتفاق افتاده که از کسی تخلفی سر زده؛ يک قول و يک نظر اين بوده که به خاطر خدماتی که اين شخص کرده، ‌از آن تخلف بگذريم! يک حرف ديگر اين بوده که ما تخلف را در وزن خودش و اندازه‌ خودش محاسبه کنيم؛ به معنای واقعی کلمه؛ آثار تخلف را هم بر آن بار کنيم؛ به جای خود از خدمات هم تقدير کنيم. بنده به اين نظر دوم هميشه معتقد بودم و الآن هم معتقدم.
اين را هم اين برادر عزيزمان و خانواده‌ محترمشان، هم همه‌ کسانی که در اين قضايا يک آسيبی بر آن‌ها وارد شده- به هر نوعی، از سوی هر کسی- بدانند که بنای نظام و تصميم نظام بر مجامله کردن نيست. همان‌طور که ما با کسانی که با نظام صريحاً معارضه می‌کنند، بنای بر مجامله نداريم، معتقد به ايستادن در موضع قانون و موضع حق هستيم، عيناً همان‌طور، اگر چنانچه در مجموعه‌ منتسب به نظام، تخلفی انجام بگيرد، کار بدی انجام بگيرد، خدای نکرده جنايتی انجام بگيرد، باز هم اعتقاد من همين است. ما در موضع قانون، در موضع حق بايد بايستيم. خدای متعال کمک کند بتوانيم اين چيزی را که می‌خواهيم، انجام بدهيم. مسؤولين دارند تلاش می‌کنند در اين زمينه؛ إن‌شاء‌الله که همين خواهد شد.
حالا اين بخش قضيه، صورت قضيه است. قالب و جسم قضيه اين است. روح قضيه اين است که هر حادثه‌ای در عالم اتفاق می‌افتد، اين حادثه يک محاسبه‌ای پيش خدای متعال دارد. هيچ‌کدام از لذت‌ها و رنج‌های ما، از شادی‌ها و غم‌های ما در اين دنيا بدون ما به ‌ازا در محاسبه‌ الهی نيست؛ هيچ‌کدام. هر سختی‌ای که ما اين‌جا تحمل کنيم- چه به شکل بيماری باشد، چه به شکل تهی‌دستی باشد، چه به شکل مظلوم واقع شدن باشد، چه به شکل فقدان‌های دردناک باشد- هرچه باشد، پيش خدای متعال يک ما به ‌ازای نيک دارد. هرچه از اين کفه، کم بشود در آن کفه جبران خواهد شد؛ بدون ترديد. اين را بايد بدانيم. لذا همه‌ اين مصائبی که بر ما در زندگی وارد می‌شود، پيش خدای متعال اجر دارد. حتی حوادث بی‌اختيار. هيچ‌کس به اختيار خود بيمار نمی‌شود. اما در روايات دارد که بيمار و دردمند به خاطر بيماری پيش خدای متعال مأجور است. يعنی در حساب الهی، هيچ‌کدام از رنج‌های ما بدون پاسخ بدون ما به ازا باقی نخواهد ماند.
اين را فقط برای اين نگفته‌اند که ما تسلی پيدا کنيم در مواجهه‌ با رنج‌های ‌جهانی، زورآزمايی نکنيم. نه، آن زورآزمايی هم به نوبه‌ خود مجاهدتی است که هم لازم است و هم دارای اجر است. خطاست اين تهمتی که در طول سال‌های متمادی از سوی گروه‌هايی به اسلام زده می‌شود که در اسلام می‌گويند: صبر کنيد بر اين مصيبت‌ها به معنای اين‌که تحمل کنيد، مقابله نکنيد تا آن کسانی که مصيبت‌ها را وارد می‌کنند، راحت بتوانند خودشان را از سختی‌ها و پيگيری‌ها و انتقام‌ها رها کنند. نه، اين‌جور نيست قضيه. اينی که اسلام به ما می‌گويد اين مصيبت‌ پيش خدا اجر دارد، معنايش اين نيست که ما برای جبران اين مصيبت، برای جلوگيری از مصائب مشابه، ‌برای کم کردن همين مصيبت تلاشی نکنيم. نه، اين تلاش هم لازم است. بنابراين اجر الهی هم هست.
اين را هم شما بدانيد ما از اولی که اين قضايا برای چند نفری از قبيل شما اتفاق افتاد که بعضی‌شان از دوستان خود من بودند، بيشترين دعای من برای بازماندگان بوده. آن در گذشتگان که درگذشته‌اند و رفته‌اند و سر و کارشان با خداست اما اين بازماندگان، دچار دردهايی هستند. بيشترين دعای ما برای اين بوده که خدای متعال آرامشی به اين‌ها بدهد. إن‌شاء‌الله موفق و مؤيد باشيد. خدا تأييدتان کند. "
- ظاهراً جلسه‌ علنی مجلس پايان يافته که چهره‌های ديگری چون دکتر حداد عادل و حجت‌الإسلام ابوترابی هم خود را به جلسه‌ ديدار استادان دانشگاه رسانده‌اند. مجری برنامه دارد نحوه‌ مديريت جلسه و تنظيم وقت را برای "طرح سؤالات " اساتيد مشخص می‌کند که رهبری يک‌بار ديگر با لبخند، نکته‌سنجی می‌کند: "اين‌جور هم نيست که فقط سؤال باشد! ما می‌خواهيم نظرات را بشنويم و استفاده کنيم؛ چه سؤال باشد و چه... "
- وقتی صحبت‌های خانم دکتر زمانی از دانشگاه علوم پزشکی همدان، در ۸ بند که بيشتر جنبه‌ اجرايی دارند، تمام می‌شود، آقا به ايشان می‌گويند: "شما يادداشت‌تان را لطف کنيد به من بدهيد! " و خانم دکتر هم "چشم " می‌گويد و می‌نشيند.
- سخنان دکتر محامدی از دانشگاه خواجه نصير در مورد بی‌توجهی برخی نخبگان سياسی به قانون و رهنمودهای رهبری از سوی مدعيان قانون‌گرايی و پيروی از خط امام، با تکبير استادان همراه می‌شود.
- وقتی مجری در ميانه‌ جلسه محدوديت وقت را به اساتيد يادآور می‌شود و بار ديگر از رهبر انقلاب برای ادامه‌ جلسه اجازه می‌گيرد. آقا می‌گويند: "بله، بله صحبت کنند آقايان! حتماً! "
- آخرين سخنران رسمی جلسه، دکتر افروز روان‌شناس و چهره‌ تلويزيونی آشنا برای بسياری از حضار است. مجری برنامه ضمن معرفی و دعوت از او برای ايراد سخن می‌گويد: "آقای دکتر افروز می‌گويد من ۴۵ دقيقه صحبت دارم اما اين قابليت را دارم که در ۵ دقيقه آن را ارائه کنم! " و رهبری هم با حضار می‌خندد!
- ساعت ۱۰ دقيقه از ۱۹ گذشته که مجری می‌گويد نوبت استفاده از رهنمودهای رهبری رسيده اما آقا می‌گويند: "خانم‌ها مثل اين‌که گله دارند؛ (خنده‌ مهمانان!) يک‌نفر از خانم‌ها اگر در فهرستتان داريد، خوب است صحبت کنند... " و بلافاصله خانم دکتر امانی رئيس آزمايشگاه شيمی‌دارويی انستيتو پاستور پشت ميکروفون قرار می‌گيرد. او ابتدا توضيح می‌دهد که چگونه اين ديدار قسمتش شده: "چند شب پيش از تلويزيون، برنامه‌ دانشجويان را می‌ديدم. الآن که مدت سی‌ سال است انقلاب شده، من فقط موفق شدم دوبار حضرت امام خمينی را در قم ببينم اما شما را هرگز نتوانستم افتخار پيدا کنم. همين‌طوری توی دلم گفتم: خدايا می‌شود من ايشان را ببينم و کمی هم دردِ دل‌هايم را بگويم؟ نمی‌دانم خدا چگونه اين دعای من را قبول کرد. ای کاش طلب مغفرت گناهانم را کرده بودم که به اين زودی به من جواب داد! " باز هم خنده‌ای بر لب رهبر و مهمانانش می‌نشيند!
- حضور چهره‌های گوناگون علمی و سياسی در جلسه چشم‌گير و قابل توجه است، از دکتر احمد احمدی استاد و دکتر علی شريعت‌مداری اساتيد برجسته‌ی فلسفه‌ کشور تا دکتر ولايتی که پای تريبون نشسته و در اواخر صحبت‌های اساتيد، جای خود را به دکتر زرگر پزشک معالج آيت‌الله خامنه‌ای در هنگام ترور سال ۶۰ می‌دهد؛ و البته تا چهره‌هايی چون نادر طالب‌زاده و حجت‌الإسلام شهاب مرادی!
اگر سری بچرخانيم، دکتر عارف معاون اول رئيس‌جمهور سابق، دکتر محمد خوش‌چهره، دکتر محسن پرويز، دکتر محمدعلی رامين، دکتر حسين کچوئيان، دکتر فرهاد رهبر، دکتر اميدوار رضايی، دکتر مصباحی مقدم و دکتر حسن غفوری فرد را هم می‌توان لا‌به‌لای جمعيت فشرده‌نشسته‌ استادان دانشگاه‌های کشور پيدا کرد. دکتر لنکرانی و دکتر زاهدی هم که آخرين روزه‌های حضور در دولت را تجربه می‌کنند، در صف اول مهمانان مقابل رهبر انقلاب نشسته‌اند.
- بعد از صرف افطار بازار خوش‌ و بش‌ها و احوال‌پرسی‌ استادان گرم است. در انتهای حسينيه، عباس سليمی نمين با دکتر پورحسين مجری مناظره‌های جنجالی نامزدهای انتخابات دهم رياست‌جمهوری، گرم گرفته و... جمعيت آرام آرام حسينيه را ترک می‌کند.
- زمان برای ايجاد کانون و اهرم فشار بر رييس‌جمهور گذشته است


اسفندريار رحيم‌مشايی رييس دفتر رييس‌جمهور در نوشتاری در وبلاگ خود با انتقاد از برخی اخبار و شايعات منتشرشده درباره نحوه انتخاب اعضای کابينه، به پاسخگويی به آنها پرداخته است.

به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا در اين نوشتار آمده است:

بعضی رسانه‌ها ابتدا در مورخ چهارم شهريورماه با عنوان «خيز بلند مشائی برای فتح رياست‌جمهوری»، و سپس در فرصت های ديگر با تمسک به انواع اکاذيب و جعل اخبار عجيب و غريب کوشيده‌اند عصبانيت عده‌ای که از سوی آقای احمدی‌نژاد برای مسئوليت وزارت دعوت نشدند را به گونه‌ای نشان دهند که نه سيخ بسوزد، نه کباب، و بدين ترتيب احتمال ضعف و ناکارآمدی و عدم شايستگی کافی خود را که ممکن است در همان مرحله اول به ذهن مخاطب تبادر کند، منتفی و يا پنهان سازند. به هرحال يک طرف قضيه فردی مثل آقای احمدی‌نژاد است که مطابق مرام و آرمان الهی و بر اساس قولی که به مردم داده است بدون تعهد به دسته و گروهی و صرفاً بنا بر شاخص‌هايی نظير ولايت‌مداری، صداقت، پاکی، تعهد، ايمان، مردم‌داری، شجاعت و قدرت در تصميم‌گيری و ... وزرای خود را انتخاب کرده‌اند؛ همچنان‌که در برنامه تلويزيونی چهارشنبه شب گذشته به تفصيل در اين باره با مردم سخن گفته‌اند. امروز آن‌ها که از دور آقای احمدی‌نژاد را می‌شناسند، نيک می‌دانند که او در انتخاب همکارانش خدا را در نظر می‌گيرد و بر اساس تکليف شرعی و دينی و احساس وظيفه ملی و ناشی از مسئوليتش عمل می‌کند، چه رسد به کسانی که از نزديک او را شناخته‌اند. اين جفای بزرگی در حق اين مرد بزرگ است که انتخاب‌های او را تحت فشار و يا تأثير يک فرد قلمداد کنند، حال آن فرد مشايی باشد يا هرکس ديگری.
همان‌طور که آقای رييس‌جمهور تصريح کرده‌اند انتخاب‌نشدن افراد برای پستی مثل وزارت الزاماً به دليل عدم صلاحيت آنان نيست بلکه مجموعه‌ای از شرايط، کسی را برای تصدی مسئوليت در اولويت قرار می‌دهد و تشخيص اين امر با شخص ايشان است. اين مطالب نيز از سر پاسخ دادن به دروغ‌ها و جعليات رسانه‌ها و افراد مذکور نيست، زيرا دروغ و جعل خبر در اين رسانه‌ها ارزان است و اينجانب در گذشته نيز از تير تهمت‌های اين آقايان مکرر نصيب برده‌ام؛ چنان‌که پرونده مرتبط به برخی از اين موارد در محاکم قضايی مطرح است، اکنون هم می‌توانستم مثل بسياری موارد ديگر که به سکوت گذشته است، از آن چشم‌پوشی کنم، اما در مرحله نخست نتوانستم ظلم آشکار به خدمتگزار شايسته و بزرگ ملّت ايران را شاهد باشم و لب فرو بندم. از سوی ديگر نام برخی وزرای همکار در دولت نهم مطرح شد که بر خود فرض می‌دانم که از آنان به نيکی ياد کنم و حرمتشان را محفوظ نگه دارم و بر تداوم بی‌وقفه مهر و دوستی خود با آنان تأکيد و تصريح کنم که برخورد آقای رييس جمهور با همکاران خود در عين حال که جدّی و اصولی و قاعده‌مند است، از سر مهر و محبّت و بدون سياسی‌کاری و ملاحظات مورد نظر آقايان است.

آقای رييس‌جمهور، هم در دوران انتخابات و هم در اولين نطق تلويزيونی پس از انتخابات خود، بر ضرورت تغيير برخی وزرا و لزوم تحول در برخی حوزه‌ها تأکيد کرده بودند که واکنش‌هايی را هم برانگيخته بود؛ در حالی‌که نه مسئله معاون اول شدن بنده در آن زمان مطرح بود و نه موضوعاتی مثل نامه‌نگاری و امثال آن. تغيير مديريت در دو حوزه فرهنگ و اطلاعات، برای دوره دهم (به شرط انتخاب مجدد آقای دکتر احمدی‌نژاد) حداقل از يکسال پيش برای بسياری از افراد و از جمله دو وزير محترم مربوطه قابل پيش‌بينی بود.

ضعف در حوزه فرهنگ و هنر و ناتوانی در جذب هنرمندان و پاسخ به انتظارات جامعه در اين بخش موضوعی بود که آقای احمدی‌نژاد در مناظره تلويزيونی انتخاباتی خود بدان تصريح کرده بودند. ايشان تغيير در اين بخش را لازم می‌دانستند و اين ارتباطی به شخصيت و صلاحيت‌های انقلابی و مکتبی برادر عزيزم جناب آقای صفار هرندی نداشت. از طرف ديگر آقای دکتر احمدی‌نژاد از عملکرد وزارت اطلاعات در چهارسال گذشته رضايت کافی نداشتند و بارها اين مسئله را اظهار کرده بودند و اين موضوع هم، نه به شخصيت برادر بزرگوارمان جناب آقای محسنی اژه‌ای و نه به پرسنل خدوم و انقلابی وزارت، بلکه به نحوه مديريت در اين وزارتخانه بازگشت داشت که در مجموع نتوانست عملکرد موفقی ارائه نمايد. عدم قدرت تشخيص توطئه‌ای که حداقل از حدود يکسال پيش از سوی سرويس‌های جاسوسی بيگانه و عناصر مرتبط داخلی در موضوع انتخابات به طور جدی طراحی شده بود که در سخنرانی اخير مقام معظم رهبری بر آن تصريح شده است و ضعف در مديريت اطلاعاتی رويدادهای انتخابات و ماجراهای پس از روز رأی‌گيری که به خسارات مادی و معنوی گسترده و فريب و جريحه دار شدن احساسات بخش قابل توجهی از جامعه منجر گرديد، و اذعان وزير محترم به داشتن مشکل در مديريت مسائل اخير، موجب شد تا آقای دکتر احمدی‌نژاد سرانجام و به ناچار نسبت به تغيير در مديريت در اين وزارتخانه اقدام کند و تا زمان تعيين و آغاز به کار وزير جديد که قاعدتاً حداقل يک ماه به طول می‌انجاميد - چنانکه هنوز با گذشت حدود يکماه وزير جديد تعيين نشده است – شخصاً امور مربوطه را مديريت نمايند.

مسئله ديگر که در ترکيب کابينه جديد نقش داشت، استفاده از مديريت زنان بود که آقای دکتر احمدی‌نژاد از مدت‌ها پيش بدان می‌انديشيدند. ايشان تصميم داشتند در دوره دهم حتماً با معرفی زنان به عنوان وزير به نگاه نادرست «ناتوان بودن» زنان در عرصه‌های بالای مديريتی پايان بخشند. ايشان همانطور که در برنامه تلويزيونی چهارشنبه شب هفته گذشته تشريح کردند، در اين مورد مطالعه کردند و سرانجام (شايد) برای شروع کار تصميم گرفتند از وجود زنان برای تصدی مسئوليت در سه وزارتخانه رفاه، آموزش و پرورش و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی استفاده کنند. ايشان معتقدند علاوه بر حضور جمعيت بسيار زياد زنان در دو وزارتخانة اخير، توانايی زنان در مأموريت‌های آموزشی، بهداشتی ، درمانی و رسيدگی به محرومان و نيازمندان از مردان حتماً کمتر نيست و بلکه دقايق فکری و حسی زنان می‌تواند آنان را موفق‌تر سازد. ايشان به عنوان يک فرد واقع‌گرا، البته به اين واقعيت هم توجه داشته و دارند که به علت نبود تجربه قبلی در موضوع وزارت زنان، شايد در آغاز کار به دليل وجود افکار مردسالار در بخشی از مردان جامعه و به ويژه مردانی که شخصاً به حضور در سطوح مديريتی علاقه ای وافر دارند و لذا با حضور زنان در اين سطوح موافق نيستند، موفقيت زنان مورد خدشه قرار گيرد. در اين صورت طبيعی است که نواقص و کاستی‌ها و مشکلات که به طور طبيعی در مديريت مردان هم وجود دارد، در مديريت زنان بزرگ جلوه داده شود. ايشان مکرر گفته‌اند که با حضور زنان به عنوان وزير، فشارهای بيشتر تبليغاتی منفی متوجه شخص‌شان خواهد بود امّا همواره اذعان می‌داشتند که به اين مساله افتخار می‌کنند و آن را به عنوان يک تکليف، از جان و دل پذيرايند. بدين ترتيب بود که برای تصدی سه وزارتخانه يادشده به تحقيق و تفحص برای يافتن گزينه‌های مناسب‌تر پرداختند. ايشان البته در اين مورد با مشکلات و محدوديت‌هايی هم مواجه بودند؛ زيرا نبود تجربه قبلی، مانع از آمادگی قشر وسيعی از زنان برای پذيرش چنين مسئوليت‌هايی می‌شد؛ امّا اين اعتقاد وجود دارد که حضور زنان به عنوان وزير، موجب خواهد شد تا دختران و زنان بسياری با درک مسئوليت‌های فراتر و نيز گشوده ديدن راه برای نقش‌آفرينی‌های بالاتر، در آينده ظرفيت‌های بزرگ‌تر مديريتی را در تمام سطوح در پيش روی نظام قرار دهند و روند پيشرفت کشور سرعت بيشتری خواهد گرفت، اين بود که عملاً سه وزير عزيز دوره پيشين فارغ از بحث در مورد توانايی‌های آنها نمی‌توانستند در دوره جديد هم حضور داشته باشند. اينجانب برای اين دوستان عزيز احترام قائلم و آنان نيز به خوبی از مراتب علاقه و احترام حقير نسبت به خود آگاهند. ذکر اين محبّت و احترام نيز نه بخاطر شخص آنان بلکه برای آن دسته از افرادی است که ممکن است جهلشان نسبت به مسئله به گناهشان بيندازد. در مورد برادر عزيزم جناب آقای محصولی نظر آقای دکتر احمدی‌نژاد بر تغيير از وزارت کشور به وزارتخانه ديگر بود. ايشان از جناب آقای محصولی برای دو وزارتخانه دفاع و نيرو دعوت به همکاری کردند. تا آنجا که بنده در جريان قرار گرفتم آقای محصولی به حضور خود در وزارت کشور علاقه‌مند بودند و حضور در دو وزارتخانه ديگر را نپذيرفتند. اين مساله را خود ايشان هم به من گفتند. در هر حال از آن جا که آقای دکتر احمدی‌نژاد تغيير در وزارت کشور را لازم می‌دانستند و اين مسئله به هيچ وجه ربطی به توانايی و صلاحيت آقای محصولی برای تصدی مسئوليت وزارت ندارد و اينکه نوشتند آقای محصولی يار چند ده ساله آقای احمدی‌نژاد، از وی به حالت قهر جدا شده و اعلام کرده ديگر به دولت بر نخواهد گشت از اساس دروغ است. امّا در مورد ديگر وزير دولت نهم که برای دولت دهم از ايشان به عنوان وزير دعوت به همکاری نشد. بايد عرض کنم که جناب آقای فتاح از دوستان نزديک آقای احمدی‌نژاد و مورد علاقه و اعتماد ايشان بوده و هست و جناب آقای دکتر احمدی نژاد نيز بارها شايستگی‌های ايشان را اظهار کرده‌اند.

رييس محترم جمهوری در مورد علّت تغيير در اين وزارتخانه، در صحبت‌های مکرر اخير خود در جمع گروههای مختلف نمايندگان محترم مجلس و ساير افراد شاخص و مسئول و از جمله به دوستان نزديکتر خود بارها تصريح کرده‌اند که انتقادات ايشان به وزارت نيرو در مورد عملکرد برخی معاونان وزير محترم در حوزه آب و برق و به ويژه در مسئله خاموشی‌های برق بوده است و نه شخص ايشان. لکن روحيه شخصی جناب آقای فتاح مانع از قاطعيت در تعويض مديران مورد انتقاد بوده است و بس.

بديهی است در مورد موفقيت و يا عدم موفقيت يک وزارتخانه، تشخيص با رييس‌جمهور است و نه يک فرد بی‌اطلاع و غيرفنی در يک رسانه، ضمن آنکه بايد دانست فلسفه هر تغييری تنها ضعف عملکرد گذشته يک وزير نيست، بلکه چه بسا افق‌های بلندتر و قابل دستيابی وجود دارد يا بايد ايجاد شود و يک فرد خاص الزاماً برای آن مناسب نباشد که البته تشخيص اين مسئله با رئيس محترم جمهور است. قطعاً جناب آقای فتاح برای مسئوليتهای گوناگونی شايستگی دارد که از نظر رييس محترم جمهوری پنهان نيست؛ زيرا ايشان را به خوبی می‌شناسند. امّا اين که گفته شده از ماجرای معاونت اولی او خبری نشد، چيزی است که برای اولين بار در يک رسانه داستان‌پرداز آمده و چنين خبری در گذشته طرح نشده است. اينکه رييس‌جمهور وی را به عنوان رييس نيروگاههای کشور منصوب کرده است نيز حتماً صحت ندارد، زيرا اصولاً چنين حکمی از سوی رييس محترم جمهوری صادر نشده است و اساساً چنين حکمی توسط وزير نيرو صادر می‌شود و نه رييس‌جمهور. بنده آقای مهندس فتاح را فرد شايسته‌ای می‌دانم و ايشان را دوست می‌دارم و اطمينان دارم که همين محبت نيز به طور متقابل در قلب ايشان وجود دارد و اميدوارم در جايگاه شايسته و اثرگذاری به خدمت بپردازند تا کشور از خدمات ايشان بهره‌مند شود. به هرحال در هر دوره‌ای برخی از وزرا تغيير می‌کنند و اين طبيعی است و مسئوليت جديد وزرای قديم نبايد دستمايه‌ای برای سوء‌استفاده سياسی باشد.

و اما وجه ديگر از ضرورت پاسخ به نوشته‌های رسانه‌های دروغ‌پرداز اين است که در نقد روند انتخاب وزرای جديد هم به رياست محترم جمهوری و هم به وزرا توهين کرده‌اند. اعلام اينکه ملاک انتخاب وزرای جديد تبعيت از مشايی است علاوه بر آنکه دروغی روشن و عجيب است، اهانت آشکار ديگر به رياست محترم جمهوری و وزرای محترم معرفی‌شده جديد است. اين داستان‌پردازی‌ها هم به قصد تخريب تصميم حکيمانه و هدفمند و از روی تحقيق و مطالعه رياست محترم جمهور و هم تخريب وجهه وزرای جديد است. لازم است تأکيد کنم که در انتخاب وزرای جديد گروهی از معتمدان رييس‌جمهور که بنده هم عضو کوچکی از آن بودم به دستور شخص ايشان، با رايزنی‌های مختلف و بررسی درباره بيش از چند هزار شخصيت علمی، فرهنگی، سياسی، اجتماعی و اقتصادی سرانجام فهرست چند صد نفر و از جمله وزرای فعلی را برای تصميم‌گيری به محضر ايشان ارائه کردند. علاوه بر اين، افراد ديگری از گروهها و محافل مختلف دينی، سياسی، فرهنگی و اجتماعی و از جمله تعداد قابل توجهی از نمايندگان محترم مجلس نيز فهرست‌هايی از افراد را برای تصدی وزارتخانه‌ها به ايشان معرفی کردند. ايشان نيز پس از بررسی‌های تفصيلی و گفت‌وگوهای زياد نهايتاً از بين همه آنها، تعدادی را انتخاب و به مجلس محترم معرفی کردند. شهادت می‌دهم که شخص ايشان ساعات بسيار زيادی که از شماره خارج است را به انتخاب وزرا اختصاص دادند. بنده با ديدن اين همه پشتکار و جدّيت و حجم سنگين کارها در اين زمينه، می‌توانم با جرأت بگويم بعيد است اين همه دقت و جدّيت در تعيين وزرا در گذشته سابقه داشته باشد. در هر حال لازم است يادآوری کنم اينجانب در فرايند انتخاب وزرا به جز مشارکت در هيئت معتمد مذکور که چند صد نفر و از جمله وزرای فعلی را به جناب آقای رييس‌جمهور پيشنهاد کرده، نقش ديگری نداشته‌ام. تعدادی از وزرای جديد و از جمله وزرای محترم بهداشت و درمان، رفاه و مخابرات را در گذشته اصلاً از نزديک ملاقات هم نکرده بودم. وزير محترم دادگستری را نيز رييس محترم قوه قضائيه پيشنهاد کرده‌اند و همين‌طور راجع به تعدادی ديگر از وزرا که بنده تنها آنها را به دليل آنکه در سطح معاون وزير فعاليت داشتند و يا خانم آجرلو که نماينده مجلس بودند، می‌شناختم ولی ارتباط کاری مستقيم با آنان نداشتم.

و امّا برخی تلاش کرده‌اند انتخاب آقای رييس‌جمهور را صرفاً به خاطر نبودن نام بعضی‌ها در فهرست نهايی زير سوال ببرند. اين عده چون مدعی اصولگرايی و حمايت از آقای احمدی‌نژاد هستند نتوانسته‌اند مستقيماً رييس‌جمهور را مورد استنطاق قرار دهد. از اين رو خواسته‌اند با طرح دخالت اينجانب در انتخاب وزرا به هدف خود نائل شوند، غافل از آن که ناشيانه‌تر از هميشه سهم‌خواهی خود از رييس‌جمهور را برملا ساخته‌اند. کدام عاقلی است که متن خبرهای مذکور را بخواند و درنيابد که نويسنده متن تا چه اندازه رييس محترم جمهوری را متهم به عدم احساس مسئوليت! در انتخاب وزرا کرده است. آنچه در اخبار مذکور آمده، مشتی تحليل‌های وارونه است که به مدد اخبار جعلی قصد کرده است تا هم عصبانيت خود را از عدم انتخاب عده ای زياده‌خواه به عنوان وزير خالی کند و از اين طريق از آقای رييس‌جمهور انتقام بگيرد و هم در ادامه خط قيم‌گرايی، سعی کند با ارائه تصويری غيرواقعی از وزرای معرفی شده، نمايندگان محترم را در دادن رای منفی به آنان تشويق نمايد. اينجانب به دليل اطاله مطلب از ورود به برخی جزئيات کذب ديگر در اين ادعاهای واهی اجتناب کردم و آنها را به آينده موکول می‌نمايم. اما يادآوری می‌کنم که با آوردن اخباری کاملاً ساختگی و نادرست مثل خبر دروغ انتصاب قريب‌الوقوع نزديکان فکری بنده در صنايع خودروسازی کشور و يا تلاش ناکام اينجانب در معاون رييس‌جمهور کردن ! آقای ملک‌زاده که با دخالت! رئيس محترم وقت قوه قضائيه منتفی شد! در کنار انتصاب جناب آقای بقايی در مسئوليت رياست سازمان ميراث فرهنگی، صنايع دستی و گردشگری (که البته با توجه به سابقه قائم‌مقامی و احاطه و آشنايی و توان مديريتی ايشان، آن را يکی ازبهترين انتخاب‌ها می دانم) کوشيده است، آن اخبار جعلی را واقعی نشان دهد. نويسنده اگر چه در خبر جعلی اول، با زيرکی اسمی از فردی نياورده است تا دستش در آينده رو نشود، اما در خبر دوم با آوردن نام، قصد خود را لو داده است. بايد تصريح کنم که اساساً بحثی از معاون رئيس‌جمهور شدن آقای ملک‌زاده مطرح نبوده است تا از سوی حضرت آيت‌اللـه شاهرودی منتفی شود. اين حرف البته علاوه بر اهانت به بنده و آقای ملک‌زاده، اهانت به شخصيتی مثل آقای شاهرودی است. بديهی است طرح نام حضرت ايشان امکان سنجش صحت اين خبر را برای همگان فراهم آورده است. آنچه به بنده مربوط است، تکذيب اساس اين خبر است تا چهره گردانندگان رسانه‌های مذکور بيش از پيش روشن شود و اما درباره اظهار نظر جناب آقای شاهرودی البته صلاح مملکت خسروان خويشتن دانند.

ممکن است برخی از دوستان به بنده خرده بگيرند که چرا پاسخ اين مطالب سخيف و بی‌ارزش را می‌دهم. اينجانب ضمن عذر خواهی از اين عزيزان عرض می‌کنم که اگر پاسخ نمی‌دادم در اين صورت همانطور که از هوچی گران انتظار می‌رود بايد منتظر می‌ماندم تا به پذيرش اخبار و تحليل‌های انحرافی آنان متهم شود. اينجانب علاوه بر اين پاسخ، پيگيری قضايی نسبت به تشويش اذهان عمومی و انتساب اکاذيب به خود را حق خود دانسته و اقدام خواهم کرد. همچنان‌که اين حق برای رياست محترم جمهور، دولت و عزيزانی که نام و عنوان آنان در نوشته مذکور متأسفانه به ارزانی آمده است محفوظ خواهد بود.

*و اما سخن آخر

در کنار مخالفان نظام و دشمنان خارجی و عوامل و مرتبط داخلی اين ملت که سخت از پيروزی دکتر احمدی‌نژاد در انتخابات دوره دهم رياست‌جمهوری برآشفته و ناراحتند، به طور طبيعی افراد زيادی هم وجود دارند که با اعتقاد به نظام و داشتن انتقاداتی در انتخابات شرکت کرده، با گرايشاتی متفاوت به گزينه‌ای غير از آقای دکتر احمدی‌نژاد رای داده‌اند. در مقابل جمعيت بی‌نظيری با شرکت در انتخابات با تأييد راه طی شده انقلاب و با اميد به اجرای عدالت و برخورد با عوامل فساد و تبعيض و بی‌عدالتی و اعتقاد به توانمندی‌های فرزند برومند ملت در پيشبرد اهداف انقلاب و نظام و قطع دست ويژه خواهان و رانت‌خواران، دکتر احمدی‌نژاد را برگزيدند و از او انتظاری جز تعقيب آرمان‌ها و برنامه‌هايشان ندارند. در خيل جمعيت بيست و پنج ميليونی کسانی معدود وجود دارند که هم در جريان انتخاباتی و هم پس از آن کوشيده‌اند تا اين دستاورد عظيم را با تمسک به نام و عنوان مشترک به حساب خود منظور و احمدی‌نژاد را بدهکار خود کنند. برخی از اين افراد که به دروغ خود را همسو با آقای احمدی‌نژاد معرفی می‌کنند نيز به دليل قدرت‌طلبی و آلودگی، عدالت او را برنمی‌تابند. کسی از رای پنهان آنها آگاه نيست ولی از خط و نشان کشيدن آنها در دوره نهم و نيز در دوران انتخابات و پس از آن می‌توان به روشنی دريافت که آنها از رای بالا، بی‌نظير و حماسی مردم به احمدی‌نژاد راضی نيستند. بعضی از آنها در همان روزهای انتخابات پيروزی ديگر نامزدها را مايه نگرانی نمی‌دانستند و در محافل خصوصی چندان تفاوتی برای نتايج مختلف انتخابات قائل نبودند. در هر حال در بهترين صورت، پيروزی با رأی پايين آقای احمدی‌نژاد برای آنها گوارا می‌نمود؛ زيرا در اين صورت زبانشان برای اعمال فشار و سهم‌خواهی دراز بود و می‌توانستند خود را در رأی او شريک قلمداد کنند. اما خواست خدا اين بود که ملت به پاس ايستادگی روی اصول و ارزش‌ها و نفی اشرافيت و آلودگی‌ها، رييس‌جمهوری داشته باشد با رأی بسيار بالا و بی‌نظير که بتواند قاطعانه با تکيه بر ارزش‌ها و اصول و منويات امام و رهبری و استفاده از همه ظرفيت‌های اجرايی، قانونی و قضايی، گامهای بزرگتر و استوارتر را در مسير تعالی و پيشرفت کشور بردارد. خواستم به روزنامه‌ای که علاوه بر استقبال از اکاذيب يک سايت، اتهام ديگری مبنی بر وابستگی و يا ارتباط شکل گيری«فراکسيون در امتداد مهر» در مجلس به اينجانب را در ادامه خط دروغپردازی مطرح کرده است بگويم که زمان برای ايجاد کانون و اهرم فشار بر رييس‌جمهور گذشته است و بهتر است شرايط را به خوبی درک کنند و بدانند مردم هشيار و بيدار توهين به رييس‌جمهور خود را برنمی‌تابند. در آينده درباره کسانی که با تکيه بر زر و زور و تزوير و وابستگی به شکست‌خوردگان و زخم‌خوردگان می‌خواهند به کانون فشار عليه رييس‌جمهور تبديل شوند و نيز درباره روابط و مسائل پنهان آنها با محافل قدرت سخن خواهم گفت.

سحام نيوز : دبيرکل حزب اعتمادملی گفت: توقيف روزنامه و فيلتر کردن سايت اعتمادملی خدشه ای در اراده ما برای مسيری که می پيماييم ايجاد نمی کند و حرکت ما متوقف نمی شود، شما بايد با اراده و جديت به فعاليت تشکيلاتی و حزبی خود ادامه دهيد.
کار تشکيلاتی و حزبی را با جديت ادامه می دهيم

مهدی کروبی در جمع اعضای شورای مرکزی حزب اعتمادملی که عصر شنبه برگزار شد گفت: "اکنون در شرايط خاصی قرار داريم ولی بايد در اين شرايط نيز کار تشکيلاتی و حزبی را با جديت ادامه دهيم و در اين راستا بايد به برنامه ريزی بپردازيم."

بايد نشان دهيم که مصمم هستيم و از ميدان بيرون نمی رويم

وی با تاکيد بر اينکه حوادثی که روی داده نبايد منجر به سرخوردگی و انفعال شود گفت: "نبايد حوادثی که روی داده موجب انفعال شود بلکه بايد نشان دهيد که مصمم هستيد و از ميدان بيرون نمی رويم . بنابراين غم توقيف روزنامه و سايت را نخوريد بلکه نشان دهيد که با اراده به راه خود ادامه می دهيد."
کروبی خاطرنشان ساخت: "در اين انتخابات يک سهيمه بندی صورت گرفت و به هر يک از کانديداها يک ميزان رای اختصاص يافت برای احمدی نژاد حدود ۲۵ميليون، موسوی ۱۳ ميليون و برای بنده ۳۰۰ هزار رای و برای محسن رضايی نيز ميزان رای اختصاص يافت که اين سهيمه بندی پيامی داشت، هرچند مسئولانی که چنين برنامه ای را تنظيم کرده بودند به هيچ يک از نتايجی که از آن تقسيم رای مدنظر داشتند نرسيدند و حتی نتيجه ای عکس گرفته شد که بنده در آينده در اين باره صحبت خواهم کرد. ولی بنده بدون توجه به اين مسائل با قاطعيت به راه خودم ادامه دادم و ما بايد در ميدان حضور داشته باشيم و نشان دهيم که زنده هستيم."
دبيرکل حزب اعتمادملی تصريح کرد: "بايد در اين دوران سخت پايمردی و ايستادگی کنيم اين روزهای سخت هم به زودی می گذرد."
وی افزود: "اصلا نبايد بگوييم که در انتخابات تقلبی صورت گرفته است بلکه بايد بگوييم که سهميه بندی شده و بنابر اين انتخابات سالم نبوده است."

هرگاه حرفی زده ام تا آخر پای آن ايستاده ام

مهدی کروبی با ابراز تاسف نسبت به برخوردهايی که صورت گرفت افزود: "متاسفانه با اين شيوه برخوردی که در پيش گرفته شده است به سمت يک چاه ويل حرکت می کنند و هيچ کس نمی داند که سرانجام به کجا خواهيم رسيد. هرچه فکر می کنيم نمی توانيم به تحليل درستی از اتفاقی که افتاده است برسيم و سرنوشت مشخص نيست ولی من اميدوارم که هر چه است به منافع ملی کشور ضربه ای وارد نشود."
وی با اشاره به شرايطی که اصلاح طلبان در آن قرار گرفته اند گفت: "اکنون امکاناتمان بسيار محدود است و بسيار تحت فشار هستيم بسياری از کسانی که دانشگاهی بودند و يا فعالان سياسی که از ما حمايت کردند اکنون تحت فشار قرار دارند و در شرايط سختی قرار داريم ولی بايد ايستادگی کنيم و تا از آن عبور کنيم."
کروبی با اشاره به هجمه ای که به وی به علت نگارش نامه ای به هاشمی رفسنجانی شد گفت: "من هيچ گاه بدون سند حرف نمی زنم و هرگاه حرفی زده ام تا آخر پای آن ايستاده ام و تا جايی که بتوانم از حقوق مردم دفاع می کنم."
وی با اشاره به دادگاه هايی که برای فعالان سياسی برگزار شد گفت: "در دادگاه هايی که برگزار شد همه اين چهره های سياسی می گويند که تقلبی در انتخابات صورت نگرفته و خارجی ها در حوادث پس از آن دخالت داشتند من نمی دانم که اين حرف ها در چه شرايطی مطرح می شود ولی من می خواهم اين را بگويم هنگامی که فردی از درون زندان و در شرايط خاص بگويد که در انتخابات تقلب نشده اثری در افکار عمومی ندارد."
وی خطاب به مسئولان گفت: "شما که مدام می گوييد در انتخابات تقلبی نشده و اين افراد هم که اين را در اين شرايط خاص و تحت فشار تکرار می کنند پس ديگر ترس شما از چيست. اگر شما به گفته های خود اعتقاد و اطمينان داريد يک برنامه ای را در تلويزيون برگزار کنيد و استدلال های خود را برای اينکه تقلبی صورت نگرفته بيان کنيد و آن گاه از طرف ما هم دو نفر می آيند و استدلال های خود را مطرح می کنند و شما که معتقديد مردم خود می فهمند اجازه دهيد که قضاوت نهايی با مردم باشد."
وی تاکيد کرد: "شما که معتقديد انتخابات سالم برگزار شده و مردم نيز حدود ۲۵ ميليون به يک کانديدا رای داده اند و مدام اين را برای مردم تکرار می کنيد پس چرا از چنين اقدامی می ترسيد، به نظر می رسد که شما بهتر می دانيد که مردم حرف هايتان را مبنی بر سالم بودن انتخابات قبول ندارند و پيش بينی می کنيد که قضاوتشان متفاوت از آنچه است که شما می خواهيد. اگرمعتقد هستيد که مردم پشتيبان شما هستند پس چرا هر کجا که برنامه ای حتی برای فاتحه ای برگزار می شود مجموعه عظيمی از نيروهای امنيتی و انتظامی سپر به دست در آنجا به حالت آماده باش می ايستند!؟"

فشار بر فعالان سياسی و دانشگاهی نشانه ضعف جناح رقيب است

وی تاکيد کرد: "اين فشارهايی که بر فعالان سياسی و دانشگاهی وارد می شود نشان دهنده ضعف جناح رقيب است و ما در برابر اين فشارها ايستادگی می کنيم و مصمم و با اراده به حرکت در مسير اصلاحات ادامه می دهيم."
وی خطاب به اعضای شورای مرکزی و تمامی حاميان و هوداران خود گفت: "به مانند هميشه اين روزهای سخت نيز می گذرد و دوباره روزنامه و سايت هم فعال خواهند شد. بنابراين شما بايد با اراده و مصمم به راه خود ادامه دهيد و با برنامه ريزی با جديت به فعاليت تشکيلاتی و حزبی خود بپردازيد."

قوچانی بی دليل بازداشت شده و بايد آزاد شود

کروبی با اشاره به مطالبی که برخی از روزنامه ها درباره اظهارات محمد قوچانی در زندان نوشته اند گفت: "برخی روزنامه ها مطالبی را درباره آقای قوچانی نوشتند که يکی از روزنامه ها نيز با آب و تاب نوشته بود که قوچانی گفته برويد و کروبی را بازداشت کنيد من در اين باره توضيحاتی دارم. آقای قوچانی سردبير روزنامه توقيف شده اعتمادملی است و کارمند، مشاور و همکار من می باشد که به علت نامه ای که من نوشتم او را بی دليل بازداشت و اکنون نيز بی جهت او را نگه داشته اند."
وی افزود: "من نامه ای را نوشتم و بنابر اينکه آقای قوچانی مشاور مطبوعاتی بنده و سردبير روزنامه اعتمادملی است به ايشان دادم تا آن را برای حروف چينی و ويراستاری به روزنامه ببرد و از آنجا که اعتمادملی روزنامه بنده است اين امری طبيعی است. همان شب ايشان نامه را قبل از آنکه منتشر شود تلفنی با بنده هماهنگ کرد و به نظر من برای آنکه امضای بنده پای نامه است قوچانی مسئوليتی نسبت به مطالبی که در نامه آمده بود و ايشان تنها آن را ويراستاری کرد، ندارد وليکن همان شب او را به دليل همين نامه بازداشت کردند."
وی گفت: "من بارها به مسئولان قضايی گفته ام که بازداشت ايشان بی دليل بوده و البته مسئولان نيز مدتی است که حکم آزادی ايشان را با قرار وثيقه صادر کرده اند ولی يکی از مسئولان وقت از آزادی ايشان ممانعت کردند و او را بی دليل نگه داشته اند که اميدوارم با مساعدت مسئولان قضايی وی را هرچه سريعتر آزاد کنند."
وی گفت: "خود محمد قوچانی نيز در آخرين ملاقاتی که با همسرش داشته اظهار کرده که انتظارش اين بود که آزاد شود و افطار را نزد خانواده اش باشد وليکن يکی از مسئولان قضايی وقت مانع از اجرای حکم صادر شده برای وی شد."
ادوارنيوز: در پی گذشت ۷۵ روز از بازداشت عبدالله مومنی و ۲۵ روز بی خبری مطلق از وضعيت وی، رقيه مومنی فرزند شهيد احمد علی مومنی و دختر خوانده عبدالله مومنی در نامه سرگشاده‌ای خطاب به آيت الله علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی، ضمن تشريح وضعيت عموی خود خواهان آزادی او از زندان شده است.

متن نامه فرزند شهيد مومنی بدين شرح است:
حضرت آيت الله خامنه‌ای
رهبر معظم انقلاب
با سلام و تحيت

بسيار خرسندم که فرزند و وارث پدری هستم که در قهقهه مستانه‌اش به تمام ظواهر دلفريب دنيای فانی، مرا در اوان طفوليت و بدون آنکه بتوانم تصويرش را در ذهنم مجسم نمايم در دامان مادری ماتم زده رها کرد و در راه دفاع از کيان اين مرز و بوم، بزرگ‌ترين سرمايه‌اش را در جهان هستی که جانش بود، تقديم اين امت شايسته ساخت و دعوت حق را لبيک گفت. ليک دريغ از آنکه پس از سال‌ها انتظار نه تنها نتوانستم تصوير رويايی صورتش را با چهره واقعی او تطبيق دهم، بلکه پلاکی فلزی همراه مقداری از خاک جبهه و استخوان‌های بازمانده از تن لطيفش نتوانست تسلايم دهد. شب‌ها و روزها با آرزوی ديدن چهره واقعی اش می‌زيستم و عجيب آنکه اين رويا مرا به آينده اميدوار می‌کرد.

در کوران اين اميد سازنده ولی مبهم، به تنهايی خويش و حوادث آينده می‌انديشيدم که ناگهان دست محبت عمويم عبدالله مومنی را بر سر خود و مادر داغدارم احساس کردم، کسی که در آن هنگام ۱۷ سال بيشتر از عمرش نگذشته بود و فقط بخاطر جلب رضايت پدر و مادرش که پيرانی دل شکسته بودند و خواسته آنها سرپرستی از من بود، به اين وصلت رضايت داده بود و اين مسووليت خطير را به دوش کشيد.

آن روزها که کودکی بيش نبودم گمان می‌کردم اين احساس مسووليت برخاسته از عقلانيت نبوده و ممکن است بعدا موجب اشکال گردد. اما هر چه پيش‌تر می‌رفتم اين احساس مسووليت را بيشتر در چهره‌اش می‌ديدم، احساس مسووليت نه تنها نسبت به من و مادر بلاکشم که نسبت به جامعه و آزادی‌های مشروع مبتنی بر خواست جمعی مردم روز به روز در او بيشتر می‌شد و من نه تنها هراسم به اميد تبديل شد بلکه به وجود چنين سرپرستی توانمند و لبريز از محبت به خود می‌باليدم.

بارها از زبان حضرتعالی شنيده بودم که فعاليت‌های دانشجويی در زمينه‌های مختلف علمی و سياسی را نه تنها مفيد می‌دانيد بلکه لعنت می‌فرستيد بر کسانی که نمی‌خواهند دانشگاه سياسی باشد، خصوصا در زمينه توصيه به گرم کردن تنور انتخابات و فعاليت در اين زمينه نصايح شما را به خاطر دارم.
اما برای ما خانواده عبدالله مومنی مايه تعجب است که عمويم روزی به خاطر تحريم انتخابات و نقد قدرت و دوری از آن زندانی و محاکمه می‌شود و امروز به جرم مشارکت فعال در انتخابات زندانی است.

رهبر انقلاب!
تعجب من زمانی بيشتر شد که در ملاقات مورخه ۱۴ مرداد گذشته با وی در محوطه زندان اوين وضعيت روحی او را چنان نابسامان ديدم که تکرار آن صحنه در آينده مرا وحشت زده خواهد نمود. عمويم عبدالله مومنی قادر به تکلم نبود و تعادل خود را کاملا از دست داده بود. از آن روز آرزوی ديدار دوباره پدر شهيدم به آرزوی خلاصی و رهايی عموی اسيرم «عبدالله» از اين وضع تبديل شده است.

مايلم بدانم آيا با گذشت بيش از ۷۵ روز حبس انفرادی و گذران عمر در سلولی که به قبر شبيه‌تر است تا زندان، هنوز زمان بازجويی و تحقيقات مقدماتی تمام نشده است؟ و بدتر از اين آيا سزاوار است که بخاطر مصاحبه با روزنامه و بيان وضعيت نابسامان وی، اعضای خانواده حتی از تماس تلفنی او محروم شوند؟

رهبر انقلاب!
اينک توقع من به عنوان فرزند و تنها يادگار آن شهيد و آرزوی مادرم به عنوان همسر شهيد و کسی که عمو و پسردايی خود را تقديم اسلام و انقلاب کرده است و ديگر برادران عبدالله مومنی که خود عمری را در جبهه‌های جنگ سپری نموده‌اند اين است که شاهد آزادی ايشان از زندان و پايان دادن به اين کابوس باشيم. بديهی است کماکان اعتلا و سربلندی ايران اسلامی آرزوی ديرينه ما است.

با احترام
رقيه مومنی
فرزند شهيد احمد علی مومنی

رونوشت:

رياست محترم قوه قضاييه حضرت آيت الله لاريجانی جهت صدور دستور شايسته
رياست محترم مجلس شورای اسلامی جناب قای دکتر لاريجانی جهت استحضار و اقدام لازم
رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام حضرت آيت الله‌هاشمی رفسنجانی جهت استحضار و اقدام لازم

شيرين کريمی - ماشالله شمس الواعظين، سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات به وزارت اطلاعات احضار و تهديد شد که حق هيچ گونه مصاحبه ای ندارد. در چهل روز گذشته اين دومين باريست که اين روزنامه نگار سرشناس به وزارت اطلاعات احضار و به او تکليف می شود که از مصاحبه با رسانه ها خودداری کند.

شمس الواعظين در پی احضار به وزارت اطلاعات در اين وزارتخانه حاضر شد؛ در آنجا بازجويان برخورد نامناسبی با وی داشتند و متن مصاحبه های او را به صورت پرينت شده در مقابلش گذاشتند و او را تهديد به برخورد کردند.

پيش از اين احضار، روزنامه کيهان در مطلبی با عنوان "نگرانی های يک آشوبگر ناکام ۱۰ سال بعد" در ستون اخبار ويژه اين روزنامه ادعا کرده بود که شمس الواعظين، در ماجرای آشوب های خيابانی تيرماه ۷۸ از طريق روزنامه نشاط نقش ويژه ای در تهييج به آشوب ايفا کرده است.
روزنامه حسين شريعتمداری مدعی شده بود که: "محمود شمس سردبير نشريه کيان و برخی روزنامه های زنجيره ای توقيف شده، از جمله عناصر نشان شده و بدسابقه ای است که از سوی برخی محافل آمريکا کمک مالی دريافت کرده است و در ميان روزنامه نگاران جبهه اصلاحات نيز، عنوان مهره کار چاق کن شناخته می شود."
شمس الواعظين پيش از اين و به دنبال احضار قبلی به وزارت اطلاعات به" روز" گفته بود: هيچ دليل و مبنای قانونی برای ممنوعيت مصاحبه من وجود ندارد.
وی با بيان اينکه "به او گفته اند با عدم مصاحبه و اطلاع رسانی در سهم خود در کاهش بحران نقش ايفا کند" به روز گفته بود: بر اساس تعهدی که از من گرفته شده مصاحبه نمی کنم اما اوضاع کشور با حرف نزدن و سکوت اين و آن حل نمی شود بلکه با حرف نزدن نخبگان و روزنامه نگاران، راه برای شخصيت های نظامی هموار می شود تا يکی برای امام زمان نامه بنويسد، يکی تهديد کند و ديگری با گاز اشک آور به جان مردم بيفتد.
شمس الواعظين تاکيد کرده بود: روزنامه نگاران و نخبگان بايد حرف بزنند و ابراز عقيده کنند؛ بحران کشور با سکوت اين روشنفکران نه تنها حل نخواهد شد بلکه اين وضعيت تشديد خواهد شد.

بازداشت مهدی حسين زاده

همزمان خبرها حکايت از آن دارد که مهدی حسين زاده، روزنامه نگار و تحليل گر اقتصادی هم از سه هفته پيش در بازداشت به سر می برد. گفته می شود بازداشت اين روزنامه نگار که پيش از اين در روزنامه های همبستگی، توسعه و اعتماد مشغول به کار بوده، در راستای اخذ اعترافات عليه يکی از مقامات نظام انجام گرفته است.

دبیرکل حزب اعتمادملی گفت: «توقیف روزنامه و فیلتر کردن سایت اعتمادملی خدشه‌ای در اراده ما برای مسیری که می‌پیماییم ایجاد نمی کند و حرکت ما متوقف نمی‌شود، شما باید با اراده و جدیت به فعالیت تشکیلاتی و حزبی خود ادامه دهید».

مهدی کروبی در جمع اعضای شورای مرکزی حزب اعتمادملی که عصر شنبه برگزار شد گفت: «اکنون در شرایط خاصی قرار داریم ولی باید در این شرایط نیز کار تشکیلاتی و حزبی را با جدیت ادامه دهیم و در این راستا باید به برنامه ریزی بپردازیم».
وی با تاکید بر اینکه حوادثی که روی داده نباید منجر به سرخوردگی و انفعال شود گفت: «نباید حوادثی که روی داده موجب انفعال شود بلکه باید نشان دهید که مصمم هستید و از میدان بیرون نمی‌روید. بنابراین غم توقیف روزنامه و سایت را نخورید بلکه نشان دهید که با اراده به راه خود ادامه می‌دهید».

کروبی خاطرنشان ساخت: «تقسیم رای که در عرصه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری صورت گرفت پیامی داشت مبنی بر اینکه بگویند شما جایگاهی ندارید ولی بنده بدون توجه به این مسائل با قاطعیت به راه خودم ادامه دادم و ما باید در میدان حضور داشته باشیم و نشان دهیم که زنده هستیم».

دبیرکل حزب اعتماد ملی تصریح کرد: «باید در این دوران سخت پایمردی و ایستادگی کنیم این روزهای سخت هم به زودی می‌گذرد».

مهدی کروبی با ابراز تاسف نسبت به برخوردهایی که صورت گرفت افزود: «متاسفانه با این شیوه برخوردی که در پیش گرفته شده است به سمت یک چاه ویل حرکت می‌کنند و هیچ کس نمی‌داند که سرانجام به کجا خواهیم رسید. هرچه فکر می‌کنیم نمی‌توانیم به تحلیل درستی از اتفاقی که افتاده است برسیم و سرنوشت مشخص نیست ولی من امیدوارم که هر چه است به منافع ملی کشور ضربه‌ای وارد نشود».

وی با اشاره به شرایطی که اصلاح طلبان در آن قرار گرفته‌اند گفت: «اکنون امکاناتمان بسیار محدود است و بسیار تحت فشار هستیم بسیاری از کسانی که دانشگاهی بودند و یا فعالان سیاسی که از ما حمایت کردند اکنون تحت فشار قرار دارند و در شرایط سختی قرار داریم ولی باید ایستادگی کنیم و تا از آن عبور کنیم».

کروبی با اشاره به هجمه‌ای که به وی به علت نگارش نامه‌ای به هاشمی رفسنجانی شد گفت: «من هیچ گاه بدون سند حرف نمی‌زنم و هرگاه حرفی زده‌ام تا آخر پای آن ایستاده‌ام تا جایی که بتوانم از حقوق مردم دفاع می‌کنم».

وی با اشاره به دادگاه‌هایی که برای فعالان سیاسی برگزار شد گفت: «در دادگاه‌هایی که برگزار شد همه این چهره‌ها می‌گویند که تقلبی در انتخابات صورت نگرفته و خارجی‌ها در حوادث پس از آن دخالت داشتند من نمی‌دانم که این حرف‌ها در چه شرایطی مطرح می‌شود ولی من می‌خواهم این را بگویم هنگامی که فردی از درون زندان ودر شرایط خاص بگوید که در انتخابات تقلب نشده اثری در افکار عمومی ندارد».

وی خطاب به مسئولان گفت: «شما که مدام می‌گویید در انتخابات تقلبی نشده و این افراد هم که این را در این شرایط خاص و تحت فشار تکرار می‌کنند پس دیگر ترس شما از چیست. اگر شما به گفته‌های خود اعتقاد و اطمینان دارید یک برنامه‌ای را در تلویزیون برگزار کنید و استدلال‌های خود را برای اینکه تقلبی صورت نگرفته بیان کنید و آن گاه از طرف ما هم دو نفر می‌آیند و استدلال‌های خود را مطرح می‌کنند و شما که معتقدید مردم خود می‌فهمند اجازه دهید که قضاوت نهایی با مردم باشد».

وی افزود: «شما در روز قدس نیز بار دیگر قدرت مردم را خواهید دید و متوجه می‌شوید که مردم از چه فکر و اندیشه‌ای حمایت می‌کنند زیرا مردم به قول شما خودشان می‌فهمند و درباره آنچه روی داده است داوری می‌کنند».

وی تاکید کرد: «این فشارهایی که بر فعالان سیاسی و دانشگاهی وارد می‌شود نشان دهنده ضعف است و ما در برابر این فشارها ایستادگی می‌کنیم و مصمم و با اراده به راه خود ادامه می‌دهیم».

وی در نهایت خطاب به اعضای شورای مرکزی حزب متبوع‌اش گفت: «به مانند همیشه این روزهای سخت نیز می‌گذرد و دوباره روزنامه و سایت هم فعال خواهند شد. بنابراین شما باید با اراده و مصمم به راه خود ادامه دهید و با برنامه‌ریزی با جدیت به فعالیت تشکیلاتی و حزبی خود بپردازید».
اطلاعات جدیدی درباره‌ی یک شهید گمنام جنبش سبز از دو روز قبل به «موج سبز آزادی» رسید که در این دو روز جزئیات آن را مورد بررسی قرار دادیم و از صحت آن مطمئن شدیم. این خبر دردناک حاکی از آن است که یک دختر دیگر، همچون «ترانه موسوی»، قربانی جنایت‌پیشگی برخی بسیجیان شده و پس از آن هم جنازه‌ی وی با اسید سوزانده شده و در نهایت بدون حضور خانواده‌اش به صورت مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است. جالب است؛ تقدیر این بوده که خبر این جنایت، درست در روزی منتشر شود که دولت کودتا نمایش تشکیل کابینه را در دستور کار دارد؛ دولتی که بی‌اغراق با خون‌ریزی و جنایت بر سرکار آمده است.
به گزارش موج سبز آزادی، سعیده پورآقایی (آمایی) دختر جوانی است که اکنون پیکر او در یکی از قبور گمنام قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است. سعیده پورآقایی تنها فرزند جانباز شهید عباس پورآقایی (آمایی) است که در یکی از شب‌های پس از کودتا در حالی که به الله اکبر گفتن شبانه بر پشت بام خانه‌شان در خیابان دولت تهران مشغول بود، از سوی نیروهای لباس شخصی وابسته به بسیج دستگیر شد و پس از 20 روز جنازه او در یکی از سردخانه‌های جنوب تهران از سوی مادرش شناسایی شد. اما مسئولان ذی‌ربط از تحویل جنازه به مادرش خودداری کردند و حالا پس از هفته‌ها بی‌خبری خانواده‌اش مطلع شده‌اند او به صورت مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.

بر اساس این گزارش، خانواده این شهید جنبش سبز طی هفته‌های اخیر به شدت تحت فشار بودند تا از افشای ماجرا خودداری کنند. اما بالاخره سکوت درباره این ماجرا شکسته شد و ماجرای تاسف‌برانگیز ظلمی که بر این فرزند شهید رفته، از سوی برخی افراد مطلع، شرح داده شده است که «موج سبز آزادی» برای رعایت مسائل امنیتی از ذکر نامشان معذور است.

به گفته‌ی مطلعان، سعیده پورآقایی پس از بازداشت مورد تجاوز وحشیانه قرار گرفته و سپس به قتل رسیده است. متجاوزان جنازه‌ی وی از زانو به بالا در اسید سوزانده‌اند تا آثار این جنایت شنیع به صورت کامل از بین برود. سپس خانواده‌ی وی تحت فشار قرار می‌گیرند تا علت مرگ دخترشان را بیماری شدید کلیوی اعلام کنند.

این موضوع در حالی اتفاق می‌افتد که جنازه‌ی سعیده اساسا به خانواده تحویل نشده است و شنیدن خبر بیماری سعیده موجب تعجب اقوام وی شده است که اطمینان دارند سعیده سابقه‌ی هیچ نوع بیماری نداشته است؛ و همین دروغ بود که در نهایت به افشای ماجرا منجر شد.

گفتنی است مراسم ختم شهید سعیده پورآقایی (آمایی) روز شنبه هفتم شهریور به صورت محدود در مسجد جامع قلهک (محل زندگی وی) برگزار شد و نمایندگانی از جنبش سبز برای همدردی با خانواده داغدار این شهید مظلوم در این مراسم حضور یافتند.

لازم به ذکر است که برخی اطلاعات تازه که به محض تکمیل منتشر خواهد شد، نشان می‌دهد اکثر کسانی که به صورت مخفیانه و بی‌نام و نشان در بهشت زهرا دفن شدند، دخترانی هستند که مورد تجاوز وحشیانه‌ی نیروهای امنیتی و شبه نظامی قرار گرفته‌اند و دفن شبانه و غیرقانونی آن‌ها نیز برای جلوگیری از افشای ابعاد جنایات رخ داده صورت گرفته است.
دانشجويان گرامی و مردم بيدار ايران زمين

نزديک به سه ماه است که گروهی از دانشجويان ستاره دار و محروم از تحصيل زندانی اند. همان دانشجويانی که وجودشان بارها از سوی مقامات دولت نهم انکار شده و همچنان نيز می شود.
گويا مسئولان، از اين دانشجويان که ستمکارانه حق تحصيل شان سلب شده است، انتظار داشته اند که پس از ادعاهای رييس جمهور در انکار وجود دانشجويان ستاره دار در مناظره های تلويزيونی، با سکوت خود بر اين ادعاها مهر تأييد بزنند و حال که اين گونه نشده و دانشجويان ستاره دار مظلوميت خود را فرياد زده اند، بازداشت می شوند.
اينک دانشجويان محروم از تحصيل به خاطر حق طلبی، مبارزه با دروغگويی و تزوير و درخواست برابری در برخورداری از حقِ انسانیِ تحصيل، زندانی، تهديد، شکنجه و مجازات می شوند.
بنا بر اطلاعات رسيده، دوستان ما در زندان برای اعتراف به همکاری با «سازمان منافقين» و «خط گرفتن از خارج» به شدت تحت فشارند.
اين اتهام ها که زاييدۀ ذهن های بيمار و تخيلات گمراه است در برخی نشريات حامی دولت مطرح شده و در کيفرخواست دادگاه رسيدگی به اعتراضات پس از انتخابات نيز تکرار گرديده است.
بی اساس بودن اين اتهامات روشن تر از آفتاب است و همگان می دانند که اين اتهام زنی ها و محاکمه ها تلاشی هايی اند برای خفه کردن صدای دانشجويان ستاره دار.
«شورای دفاع از حق تحصيل»، آزادی دانشجويان محروم از تحصيل: عليرضا خوشبخت، زهرا توحيدی و حسام سلامت را پس از دو ماه اسارت به خانواده ها و دوستان ايشان تبريک گفته و در ادامه آزادی ديگر دانشجويان محروم از تحصيل: سيد ضياالدين نبوی، مجيد دری، شيوا نظرآهاری و پيمان عارف و همچنين کيوان صميمی –فعال حق تحصيل- را قاطعانه از مسئولان خواستار است.
شورا آزاد کردن اين دانشجويان را به صلاح مسئولان و حفظ حيثيت نظام می داند چرا که اين دانشجويان نه اطلاعات پنهانی دارند که به درد بازجوها بخورد، نه علی رغم فشارها اتهامات بی اساس آنها را قبول می کنند و نه اگر مجبور به پذيرش آن ها شوند، ملت آنها را قبول می کنند. نبايد نيازی به گفتن باشد که اعتراف گيری ديگر شيوه ای قديمی و نخ نما شده و مثال آب در هاون کوبيدن است.
اميد که درخواب ماندگان نيز به زودی به جماعت هشياران بپيوندند.

شورای دفاع از حق تحصيل
۹ شهريور ۸۸
سحام نیوز : دبير كل جبهه پيروان خط امام و رهبري معتقد است كروبي نخبه‌اي است كه در جريان پس از انتخابات گم شد.
حبيب‌الله عسگراولادي در جمع كاركنان دفتر مركزي و دفتر استان تهران حزب موتلفه اسلامي با بيان اينكه راي اعتماد به وزراي دولت دهم امتحان نهايي انتخابات است كه بايد با تعامل و صميميت ميان مجلس و دولت انجام شود اظهار داشت: خداوند به رسول اكرم(ص) مي‌فرمايد به كساني كه ايمان آورده‌اند بگو زماني كه با هم حرف مي‌زنيد با بهترين روش و گفتار باشد.
وي افزود: به نمايندگان محترم مجلس پيشنهاد مي‌كنم زماني كه رييس‌جمهور به معرفي وزرا مي‌پردازد و از آنها دفاع مي‌كند به بهترين شكل برخورد كنند و هم‌چنين به رييس‌جمهور محترم پيشنهاد مي‌كنم اگر نماينده‌اي مخالف و يا موافق در جلسه راي اعتماد سخن مي‌گويد، به بهترين روش و آن چه مورد نظر و رضاي خداوند است، عمل كنند.
عسگراولادي ادامه داد: آنچه در امتحان راي اعتماد مجلس به كابينه رييس‌جمهور مهم است اين كه همه بايد خوب و سنجيده حرف بزنند تا نسل جوان كه مخالفت و موافقت‌هاي مجلس را مي‌شنود، متعهدتر به نظام شود.
عضو شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي در ادامه با بيان اين كه برخي نخبگان پس از انتخابات گم شده‌اند، اظهاركرد: اگر هنوز التهاب پس از اتفاقات اخير مانده است به اين دليل است كه برخي نخبگان ما گم شدند و راههايي را رفتند و سبب اين شد كه دشمن به وسيله رسانه‌هايش به اهداف خود نزديك شود.
وي تصريح كرد: يكي از نخبگان كه پس از انتخابات در اين جريان‌ها گم شد آقاي كروبي بود. ايشان نامه‌اي به آيت‌الله هاشمي رفسنجاني نوشت كه محرمانه و سري بود اما به صورت علني منتشر كرد كه اين سخنان براي دشمن بي‌مزد و مواجب كار كرده است و ديديم كه در شبكه‌هاي رسانه‌هاي دشمنان اين مطلب بسيار بازتاب داشت.
عضو شوراي مركزي موتلفه اسلامي خاطرنشان كرد: آقاي كروبي نخبه‌اي از نخبگان است كه در خط امام(ره) بود و در مجلس ششم در آهنگ ولايت امتحان خود را پس داد، اما در اين اتفاقات گم شد.
وي تصريح كرد: آقاي كروبي طي مصاحبه‌اي گفتند كه من عصباني بوده‌ام و اين نامه را منتشر كردم اما پس از آن دوباره اعلام كردند به دنبال بررسي و اثبات اين موضوع هستند كه به نظر من ايشان بايد اعلام مي‌كردند اشتباه كرده‌اند اين نامه را علني كرده‌اند.
دبير كل جبهه پيروان خط امام و رهبري ادامه داد: گم‌شدن بعضي از نخبگان در سطح نامزدهاي انتخابات جناح‌بندي‌ها و طرفدارانشان التهابي را در جامعه پديد آورد كه دشمن از اين التهاب بالاترين استفاده را كرد.
عسگراولادي در پايان تاكيد كرد: شرايط انتخابات بسياري از نسل جوان ما را در وسط ميدان آورد كه اين‌ها با تعامل صحيح و صميميت قانع مي‌شوند.
سحام نیوز: امروز حدود 10 نفر از بازداشت شدگان حوادث اخیر به همراه اعضاء خانواده با مهدی کروبی دیدار کردند.
به گزارش سحام نیوز در این دیدار تعدادی از بازداشت شدگان از نحوه بازداشت خود و از رفتار و برخوردهایی که با آنها در بازداشت گاه شده است در بازداشت گاهها صحبت و گزارشی را به اطلاع دبیرکل حزب اعتمادملی رساندند .
بنابراین گزارش بازداشت شدگان و خانوادهای آنان از پیگری و تلاش های کروبی برای احقاق حقوق بازداشت شدگان حوادث اخیر قدردانی کرده و ضمن حمایت از کروبی آمادگی خود را برای هر گونه همکاری اعلام نمودند.
لازم به ذکر است در این دیدار آقای کروبی از نزدیک در جریان شکنجه های اعمال شده قرار گرفت و قول دادند مراتب را به مراجع قانونی منعکس نمایند.
مشروح خبر این دیدار متعاقباً به اطلاع خواهد رسید.
سحام نیوز: ابطحی در سومین نوشته خود از زندان یه تنهایی اش اشاره می کند:


ادر زندان، برای من، صبح ها که میخواهم از خواب بیدار شم، بدترین اوقات است. آدم وقتی خواب است، یادش می رود که در زندان است و در یک اطاق تنها باید روز را سر کند. معمولا وقتی از خواب بیدار می شوم که درخواب در کنار خانواده و یا دوستان گرم صحبت هستم. در سلول انفرادی که بودم و اطاقم سه در سه بود، ساعت 7.30 صبح از یک پنجره ای که زیر در آهنی بود، صدای قیژی می آمد و پنجره ای باز می شد و یک بسته نان و پنیر و یک لیوان چای را هل میدادند تو. در آن حالت خوش آزادی در خواب، این صدا من را بیدار می کرد. وقتی می دیدم باز هم در همان اطاق ولو هستم، غم عالم بر دلم می نشست. حالا که به یک جای دیگر منتقل شدم. اطاق بزرگی دارد با تلویزیون و حیاط 100 متری که بدون چشم بند میشود در آن قدم زد. تا پنجشنبه گذشته، که در این محل جدید تنها بودم. صبح ها، اینجا هم که از خواب بیدار می شدم در این اطاق بزرگ بیشتر تنهائی را حس می کردم. بدون قیژ در ورودی باز هم همان غم موقع بیداری وجود دارد. پریروز عصر پنجشنبه رفته بودم اطاق بازجوئی که وبلاگم را بنویسم. آمدم دیدم یک تخت دیگر در اطاقم گذاشته اند. چند دقیقه بعد هم سر و کله ی سعید شریعتی پیدا شد که بار و بندیلش را به دست گرفته و با چشم بند وارد حیاط شد. خیلی خوشحال شدم. بعد از 71 روز غیر از باز جو وتیم قضائی، یک نفر را می دیدم که میخواست با من بماند. موقع افطار هم دیدم که در حیاط با تشریفات ویژه اش باز شد و محمد عطریان هم آمد وافطار را با هم خوردیم ولی بعد افطار بردندش. آی چسبید. همان جا به سختی و به صورت تصادفی فهمیدیم که از همان پنجشنبه خیلی از بچه ها و دوستان زندانی مان در اوین چند نفری با هم شده اند وبه اطاق های عمومی منتقل شده اند. بیشتر خوشحال شدیم. با اینکه زندانی هستیم و رنج تنهائی تا اعماق وجود همه مان وجود دارد، ولی همین اندازه که سه نفری افطار خوردیم کلی لذت بردیم. سعید شریعتی 40 روز بعد از ما دستگیر شده است.کلی اخبار بیرون زندان را در این 40 روزه تعریف کرد. چه اوضاعی بوده است و ما بی خبر بودیم. خیلی سعی کردم از سعید شریعتی بفهمم که با چه هدفی و با چه برنامه ای این کارها صورت گرفته و کجای آن به سود مردم بوده، نفهمیدم. او هم نمی دانست. فقط ماجراها را تعریف می کرد. از حمایتهای با مزه آدمها و طیف های مختلفی که در خارج از کشور لباس سبز پوشیده بودند هم حرف زد. شیر تو شیری بوده خوشمزه. بی خبری هم عجب عالمی است. هر کس ایران امروز را بشناسد می داند که دود آشوبهای خیابانی تنها به چشم مردم و تاریخ وعظمت ایران میرود. واین واقعیت را بیش از دیگران ، آنهائی میدانند که مردم به دفاع از آنان به خیابان ها آمدند. در هر حال ما را چه به سیاست. اینکه در این چند روزه از تنهائی در آمده ایم، و افطارها غوق نمی کشیم عجالتا خوشحالیم.
سحام نیوز: خبرگزاری فارس که در زمینه کشف سلاح مهمات و ابزارهای براندازی(!) ید طولای دارد این بار به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران آورده است:

به گزارش فارس، خبرنامه دانشجويان ايران نوشت؛ برخي اعضاي اين تشكل كه در انتخابات اخير هم از حاميان جدي ميرحسين موسوي بودند، با ارتباط گيري با عناصر افراطي چند دانشگاه مثل علامه طباطبايي در حال آماده شدن براي پذيرايي مهربانانه! از دانشجويان هستند.
بر اين اساس، حمل تعداد قابل توجهي از اقلام مختلف سلاح‌هاي سرد به انبار زيرزمين دفتر انجمن دانشگاه تهران در حالي صورت مي‌گيرد كه "م.ع " به همراه برخي عناصر اخراجي از دانشگاه علامه طباطبايي مانند "مهديه.گ " براي ساماندهي به اين اقلام فعاليت جدي دارند.
در مراسم غير قانوني طيف غير دانشجويي علامه كه روز 17 آذر سال گذشته در دانشگاه تهران به كمك انجمن اسلامي اين دانشگاه برگزار شد، آسيب شديدي به دانشگاه تهران وارد شد.
"ح.ن "، "غ.م " و ... از سران انجمن دانشگاه تهران هستند كه در ستاد مشاركت و مجاهدين ميرحسين موسوي مسئوليت داشتند.

این ادعا در حالی است که انجمن اسلامی دانشگاه تهران در میان سایر تشکل های واقعا دانشجویی دیگر از مشی متعادل تری برخوردار بوده و حتی در دولت نهم که تقریبا تمامی تشکل های منتقد دولت به محاق تعلیق و یا لغو مجوز رفتند این تشکل به فعالیت خود ادامه داده است.

زیان‌ 123میلیاردی ایران‌خودرو

سحام نیوز : در حالی که بیش از 300 هزار سهامدار شرکت ایران خودرو پس از چندین ماه بی‌خبری از وضعیت مالی این شرکت طی هفته‌های اخیر در برابر هجوم اخبارهای ضد و نقیضی مبنی بر وضعیت زیان این شرکت و از طرفی مطلع شدن از وضعیت جدیدی که حاکی از آن بود که در صورت برگزاری مجمع ایران خودرو سودی عاید سهامداران نخواهد شد و در این راستا حرف از ورشکستگی 10 میلیارد تومانی ایران خودرو که مزید بر علت شده بود تا بر آشفتگی سهامداران بیفزاید، بالاخره روز گذشته مجمع ایران خودرو به دور از همه این حرف‌ها در سالن اجتماعات ساپکو برگزار شد و مدیران اعتراف به زیان 123 میلیارد تومانی این گروه صنعتی کردند.

قابل ذکر است مجمع در حالی برگزار می‌شود که ارزش سهام ایران خودرو به 138 تومان یعنی نزدیک به قیمت اسمی رسیده است و مروری بر شرایط سهام این شرکت در بورس اوراق بهادار نشان می‌دهد در حالی که معادل 4 میلیارد تومان تقاضای واگذاری سهام به کارگزاران ارائه شده، هیچ تقاضایی برای خرید وجود ندارد.

براساس آخرین افزایش، سرمایه شرکت ایران خودرو 630 میلیارد تومان ثبت شده است که با احتساب این رقم می‌توان گفت زیان 123 میلیاردی معادل 19 درصد دارایی شرکت است. در ابتدای این مراسم مدیر عامل شرکت ایران خودرو به ارائه گزارشی از عملکرد فعالیت‌شان طی یکسال گذشته پرداخت و در ادامه این مجمع اعلام شد که ایران خودرو تا سال 1390 هشت محصول جدید را معرفی و روانه بازار خواهد کرد.

همچنین زیان انباشته این شرکت در سال گذشته 123 میلیارد تومان اعلام شد. از سهامداران حقوقی زیرمجموعه ایران خودرو 13 شرکت در مجمع حاضرند که در مجموع 76/8 درصد از سهامداران حقوقی و 5/54 درصد سهامداران حقیقی درجلسه حاضر بودند که در مجموع می‌توان گفت 62/81 درصد از کل سهامداران در این مجمع حضور دارند. اما آنچه در این راستا ذهن را با خود درگیر می‌کند این است که؛ بنگاه خودروسازی ایران خودرو یک شرکت صرفاً اقتصادی نیست بلکه این شرکت به دلیل ابعاد اجتماعی و همچنین نقش اقتصاد فرامرزی که با تأسیس سایت‌های مختلف خارجی ایفا کرده از نظر سیاسی اهمیت زیادی نزد دولتمردان پیدا کرده است.

شرکتی که بیش از ده‌ها سایت تولید یا مشارکت در سرمایه‌گذاری یا صادرات خودرو را به کشورهای دیگر کلید زده و به بهره برداری رسانده همچنین محصولات آن در کوچه و خیابان و در مناطق مختلف فقیر و غنی کشور در رفت و آمد است طبیعی است که موقعیت آن از بعد سیاسی از حساسیت بالا برخوردار می‌شود. از بعد اقتصادی نیز این شرکت بازار را در انحصار خود داشته و می‌توانست بر ثبات خود بیفزاید. اما متأسفانه برخلاف آنچه منطقی پیش‌بینی می‌کرد سیاست‌های دولت نهم در خصوص وضعیت اقتصادی این شرکت نه تنها کمکی به ایران‌خودرو نکرد، بلکه بر مشکلات غول بیمار خودروسازی کشور نیز افزود.

از آنجایی که دولت این اطمینان را به خودرو سازان داده بود که از محل انحصارات دولتی می‌تواند همچنان بازار خود را حفظ کند ومحصولات خودر را با حمایت دولت به فروش برساند و نظام بانکی با ارائه وام‌های مختلف توان خرید خودرو را در میان مردم تقویت کند اما متأسفانه تنها چیزی که عایدش شد زیان 123 میلیاردتومانی بود.

در این جلسه مسئولان ایران خودرو درزمانی که از عدم پرداخت سود به سهامداران خبر دادند برای راضی نگه‌داشتن سهامداران سریعاً برای حمایت و دلجویی از سهامداران جزء، ازعدم پرداخت پاداش به مدیران شرکت و تخفیف در فروش خودرو به این سهامداران خبر داد تا کمی از بار ناراحتی سهامداران جزء برداشته شود و حتی محمد جواد نجم‌الدین بدون هیچ رودروایستی به سهامداران گفت: «امسال سودی برای تقسیم نداریم و برای راضی نگه داشتن سهامداران جزء تصمیم گرفتیم تا به ازای هر سهم از 10 تا 20 تومان تا 50 هزار سهم به سهامداران حقیقی و حقوقی بر اساس جدولی، تخفیف در خرید خودرو ارائه کنیم.»

وی افزود: «در این میان زمانی را مقرر می‌کنیم که اگر شخص تا زمان یاد شده خودرو خریداری نکرد، به شرکت‌های لیزینگ مجموعه مراجعه و مبلغ مورد نظر را دریافت کند. این طرح حدود 132 هزار سهامدار را تحت‌پوشش قرار می‌دهد. البته باید توجه داشت که این طرح نیز برای ما هزینه دارد، ولی در این میان سعی کردیم با توجه به این‌که سودی اعلام نکردیم، بتوانیم بخشی از حق سهامداران را ادا کرده باشیم.» در انتهای این جلسه البته اعلام شد که «امسال مدیران این شرکت پاداشی دریافت نخواهند کرد و طی امسال ایران خودرو به سودآوری معادل 220 میلیارد تومان خواهد رسیدکه در این رقم فروش دارایی‌های ثابت لحاظ نشده است که با توجه به زیانی که ایران خودرو در سال گذشته داشت، این رقم به 110 میلیارد تومان خالص به عنوان انباشته‌ سال 1388 خواهد رسید.» در این جلسه محمد جواد نجم‌الدین مدیر عامل ایران خودرو؛ با ارائه برنامه‌ریزی‌هایی برای افزایش تولید خودرو در این گروه و همچنین ارائه محصولات جدید که منجر به افزایش سود آوری این گروه صنعتی خواهد شد، پرداخت. به این جهت وی از ارائه 8 محصول جدید تا سال 1390 خبر داد.
نجم‌الدین اولویت این شرکت را مراقبت جدی هزینه‌ها و اجتناب از سرمایه گذاریهای توسعه‌ای دانست و افزود: با توجه به توسعه ظرفیت سازیهای انجام شده، این شرکت دوران جدیدی را با اهداف ارتقای بهره وری و خلق ارزش ازداشته‌ها و دارائیها آغاز کرده است.

مدیر عامل گروه صنعتی ایران‌خودرو تصریح کرد: درسایه برنامه‌های راهبردی این شرکت در سال‌جاری، امید است با افزایش حاشیه سود محصولات و بهبود ترکیب تولید به نفع محصولات سود آور بتوانیم سود خوبی را رقم زده و EPS مناسبی برای سال 88 داشته باشیم.

افشاگری‌های منطقی پس از استعفا
چندی پیش منوچهر منطقی با بیان اینکه الان در صورت‌های مالی ایران‌خودرو سه اتفاق افتاده است، توضیح داده بود: اول اینکه یک سری زیان‌ها، بیش از حد واقعی دیده شده، دوم آنکه برخی سودها را کم در‌نظر گرفته یا اعمال نکرده‌اند و سوم هم اینکه برخی هزینه‌ها را بالاتر از حد واقعی به حساب آورده‌اند. وی با ارائه مثال برای هر سه مورد گفت: ما سال گذشته 122میلیارد تومان از ستاد تبصره 13 طلبکار بودیم و پس از تلاش‌های زیاد این طلب را وصول کردیم. میزان دریافت طلب طبق اعداد اعلام شده از حوزه مالی بود، ولی پس از ارائه صورت‌های مالی حدود 20میلیارد تومان را جزو زیان انباشته ایران‌خودرو به حساب آورده‌اند. مدیر عامل سابق ایران خودرو با افشای این موضوع که سود بعضی از سایت‌های شرکت را اعمال نکردند بیان کرده بود: به عنوان مثال ایران‌خودرو تبریز 22میلیارد تومان سود تحصیل کرد و با بهانه‌های مختلف سود آن را محاسبه نکردند و یا 40درصد سود یک‌میلیون دلاری سایت سوریه و 60درصد از سود 800هزار دلاری سایت سنگال که متعلق به ایران‌خودرو است را. . . مورد محاسبه قرار ندادند. منطقی با این توضیح که عمده زیان انباشته‌ای که در صورت‌های مالی سال 87 ایران‌خودرو آمده است را می‌توانستیم به نفع سهامدار و نفع حفظ دارایی‌های ایران‌خودرو در نظر نگیریم افزود: معتقدم نگرشی که هم‌اکنون به وضعیت مالی ایران‌خودرو وجود دارد، سخت‌گیرانه و شاید هم جهت‌گیرانه است. ایران‌خودرو به دلیل حساسیت و پیچیدگی بسیار بالایی که بخش مالی آن دارد باید از افراد مجرب و حرفه‌ای و فارغ از جهت‌گیری‌های خاص استفاده کند تا به یکباره سودآوری 11 ماه طی یک ماه به زیان تبدیل نشود! البته با وجود اینکه این شرکت اعلام زیان کرده است اما همچنان سهامداران آن می‌توانند امید‌وار باشند با وجود اینکه این شرکت مشمول ماده 141فانون تجارت شد این امکان را دارد که بلافاصله از این سازمان حذف نشود و به دنبال آن می‌تواند با اصلاح مالی به فعالیت مجدد خود ادامه دهد. در حال حاضر وضعیت این شرکت بدین صورت است که مدیران ایران خودرو به این نتیجه رسیده‌اند که با سازمان حسابرسی به توافق برسند تا یکسری هزینه‌ها را شناسایی و ذخیره لازم را بگیرند. سال گذشته این شرکت از تابلوی اصلی بورس به تابلوی فرعی تنزل یافت که مقاومت‌هایی هم در این راستا صورت گرفت، با توجه به این که تابلوها و بازارهای مختلف بورس نشان‌دهنده ریسک شرکت‌ها هستند، اما سازمان بورس این کار را انجام داد و به نوعی با اطلاع‌رسانی در بازار سهامداران و خریداران این سهام متوجه شدند که خرید سهام این شرکت از ریسک بالایی برخوردار است. هم‌اکنون نماد ایران خودرو با تنزل از تابلوی فرعی به فهرست اولیه بورس منتقل شده است.

فروش 300 میلیارد تومان اوراق مشارکت برای رفع مشکل بدهی
اما در این راستا یکی از اقداماتی که این شرکت به منظور رفع مشکل بدهی خود می‌توانست انجام دهد بنا به گفته قائم مقام محصول و کیفیت ایران خودرو فروش 300 میلیارد تومان اوراق مشارکت بر‌اساس مصوبه شورای پول و اعتبار بود.
میر‌جواد سلیمانی متذکر شد: بر‌اساس مصوبه شورای پول و اعتبار و برای رفع مشکل بدهی ایران خودرو سقف اعتباری این شرکت هزار میلیارد تومان افزایش یافت که 500 میلیارد تومان آن از طریق بانک‌ها، 200 میلیارد تومان از محل فروش دارایی ایران خودرو از جمله سهام بانک پارسیان و 300 میلیارد تومان بقیه نیز از طریق فروش اوراق مشارکت تأمین خواهد شد.
به تعبیر دیگر ایران خودرو در ویترین اقتصاد بین‌المللی و داخلی که دولت برای خود چینش کرده آن هم در جایگاه مطرح قرار داده بنابر‌این سخن گزافی است بپذیریم ایران خودرو ورشکست شده است و به همین راحتی از کنار آن رد شد و در صورت باور کردن چنین حرفی به نظر می‌رسد اگر بدین صورت باشد دولت و مجلس تاکنون بسیار غافل بودند چه بسا که شرکتی با این دبدبه و کبکبه با بی‌تدبیری مدیرانش امروز به اینجا رسیده است و به همین راحتی آیا می‌توان از کنار آن گذشت؟!
اعتماد،حسن محمدي، عليرضا خامسيان؛مساله مقبوليت و مشروعيت حکومت ديني يکي از مباحث چالش برانگيز دوران پس از حاکميت جمهوري اسلامي در ايران بوده است اما پس از انتخابات اخير، اين بحث به جدلي ميان برخي علما و زعماي قوم تبديل شد تا جايي که حتي در مجلس خبرگان رهبري هم نگاه هاي متفاوتي نسبت به اين موضوع شکل گرفت و ديدگاه هاي علما از جدل طلبگي به جدال سياسي تبديل شد که برخي از تحليلگران اين جدال کلامي را شکافي بين روحانيت مي دانند به گونه يي که حتي برخي مراجع از جمله آيت الله موسوي اردبيلي نسبت به شکاف ايجاد شده بين روحانيت هشدار دادند. هر چند آيت الله بيات زنجاني از ديگر مراجع تقليد که پيشتر عضو هيات بازنگري قانون اساسي هم بود معتقد است اين شکاف هم نعمت است و هم نقمت.گفت وگو با آيت الله بيات زنجاني که امروز در قم بيتوته کرده است به بهانه بحث مشروعيت و مقبوليت حکومت ديني صورت گرفت اما در طول گفت وگو سمت و سوي بحث به مسائل اخير هم کشيده شد.

---

-در ابتدا مي خواستيم در خصوص بحث مقبوليت و مشروعيت يک حکومت ديني توضيح دهيد و ديدگاه شما را بدانيم.

من تشکر مي کنم که مطبوعه شما زمينه يي را فراهم مي کند تا يکسري مسائل و احکام جدي و قابل تحقيق و تامل مطرح شود و زمينه بحث و بررسي را براي همگان فراهم مي کند.براي روشن شدن اين قضيه من ناچار هستم به چند نکته اشاره کنم. يک نکته اين است که اصلاً بحث مقبوليت و مشروعيت چرا در انديشه هاي سياسي مطرح شده است. به عبارت ديگر نظريه هاي سياسي و حتي نظريه هاي فلسفي، عمدتاً در جايي مطرح است که يک سلسله سوالاتي بوده که اين سوالات دغدغه هايي را در ذهن ايجاد کرده. براي اينکه اين دغدغه ها رفع شود صاحب نظران آمدند جواب هايي مطرح کردند که اين جواب ها در قالب نظريه هاي فلسفي يا به عنوان نظريه سياسي، کلامي و عقيدتي مطرح شده است، بنابراين داستان مشروعيت يا مقبوليت يا مرز بين اين دو، تلازم بين اين دو يا تخالف اين دو، اينها بخش هايي است که به طور جدي بايد مطرح شود. به اعتقاد من خود اين سوال نيز از يک سوال جدي تري که در انديشه سياسي مطرح است به وجود آمده است و آن اين است که کدام حکومت روي کار آمدنش، تصدي اش و دخالت اش در امور صحيح است و کدام حکومت تصدي و دخالت اش صحيح نيست و به عبارت ديگر چرا مردم بايد از حاکم و حکومت تبعيت کنند؟ چون معناي اطاعت و تبعيت عبارت است از اينکه به عنوان مثال از اراده ديگري به نوعي پيروي کند و فرمان يک فرمانروا را به گردن بگيرد. اين از نظر حقوقي جاي سوال دارد به همين دليل گفته اند هر حکومتي که مشروع باشد طبعاً اطاعت از او لازم است و هر حکومتي مشروع نشد تبعيت از او لازم نيست به همين دليل بعضاً مي گويند فلان حکومت گرفتار بحران است.طبعاً رابطه حاکم و مردم را رابطه مطيع و مطاع، رابطه فرمانبر و فرمانده مي گويند. در اينجا براي لزوم اطاعت فرمانبر از فرمانده، توجيه و مبناي حقوقي نياز است که از آن به مشروعيت اطلاق مي کنند. مشروعيت به اين معنا مساوي است با قانوني بودن. يعني وقتي ما مي گوييم اين حکومت اطاعتش لازم است، چون مشروع است يعني حکومت قانوني است. پس قانوني بودن حکومت، مشروعيت آور است. مشروعيت يک حکومت، اطاعت را پشت سرش دارد. به همين دليل هر حکومتي که نامشروع شد يا حکومتي که آدم در مشروعيت و نامشروعيت اش شک پيدا کرد طبيعي است که از نظر حقوقي، اطاعتي را پشت سرش ندارد و نتيجتاً مردم حق دارند در آن موقع راجع به اصل آن حرف بزنند، از آن سرپيچي کنند

-آيا اين شک بين عوام است يا نخبگان را هم شامل مي شود؟

هيچ فرقي نمي کند. در اين جهت هر کسي در قانونيت و مشروعيت يک تشکيلات شبهه کند، نمي تواند با آن همکاري کند و اين موضوع، مربوط به زمان و افراد خاص نيست. البته اگر بنا شود ما اين شک را تسري دهيم ممکن است نتيجه اش هرج و مرج باشد اما مادامي که منجر به هرج و مرج نشده است، مجاز است. به همين دليل ما در مباني ديني مي گوييم در اصل امر به معروف و نهي و از منکر، جاي گفت وگو و صحبتي نيست، در واقع وقتي مي گوييم امر به معروف و نهي از منکر لازم است، منظورمان خواص نيستند، امر به معروف و نهي از منکر يعني انتقاد. انتقاد در جايي است که انسان در مورد يک مساله يي دغدغه و سوال دارد. دغدغه، نوعي سوال در مورد مجاز بودن ونبودن، مشروعيت و نامشروعيت در يک بخش خاص است. نامشروعيت گاهي به اصل برمي گردد، گاهي به بخش، گاهي به واحد و گاهي به نوع برخورد. مثلاً اگر يک بخشنامه دولت غيرقانوني شد اين بخشنامه لازم الاطاعه نيست به همين دليل افرادي که اين بخشنامه در رابطه با آنها به وجود آمده، حق دارند براي مثال از طريق ديوان عدالت عليه آن بخشنامه ادله خود را اعلام کنند. اين موضوع مهم است و بايد توجه شود که اعلام جرم و شکايت در جايي است که طرف در مشروعيت او بحث دارد.

شما اگر به وصيتنامه سياسي الهي امام نگاه کنيد، آنجا امام به حزب الله خطاب مي کند. منظور از حزب الله در آن زمان حزب اللهي است که در تعبير قرآن به کار برده شده است يعني کساني که نوعي رابطه عميق با دين، انقلاب و با مجموعه گردانندگان نظام که در مسير نظام هستند و از مسير اصلي انقلاب اسلامي مورد تاکيد امام و مردم عدول نکرده اند، دارند. اين انسان ها وقتي در جايي انحراف ديدند امام مي فرمايند شما منتظر اجازه نباشيد. شما خودتان حق داريد اعتراض کنيد، حق داريد به خيابان ها بريزيد، حق داريد دقيقاً مطالب تان را به آگاهي عموم برسانيد.

بنابراين روشن شد که داستان مشروعيت چرا در انديشه سياسي پيدا شده است. پاسخ اين سوال از نوع رابطه مردم و حکومت نشات مي گيرد، رابطه حکومت و مردم اين است که بالاخره حاکم فرمانروا است و مردم فرمانبر، لازمه فرمانروايي و فرمانبرداري عبارت از اطاعت و تبعيت است، اطاعت و تبعيت مبنا و ريشه حقوقي مي خواهد که همان قانوني بودن است. با توجه به اين مطلب قطعاً اين بحث مطرح مي شود که چرا بحث مقبوليت الان مطرح است. براي اينکه اين دو براي ما جا بيفتد بهتر است در اين خصوص واژه شناسي صورت گيرد تا ببينيم واقعاً مقبوليت و مشروعيت دو چيز است يا دو چيز نيست. مشروع صيغه مفعول و مشروعيت، مصدر جعلي است، اسم فاعل آن شارع است، مصدر آن شرع است، حاصل مصدر آن شريعت است.

گاهي مشروعيت از ريشه شريعت گرفته مي شود. وقتي مي گويند اين دين و اين حکومت مشروع است اينجا شريعت و مشروع يعني دين و ديني بودن. آقاياني که آمدند ميان مقبوليت و مشروعيت فرق اين طور فکر کرده اند که مشروعيت يعني ديني بودن.

نتيجه اين تحليل اين گونه مي شود که دين از خدا و مقبوليت از آن مردم است، پس بين مقبوليت و مشروعيت تفاوت وجود دارد. معناي اين سخن در مورد موضوع مورد بحث، عبارت است از اينکه حکومت مشروع است، مشروع يعني چه؟ يعني اين حکومت شرعي است. شرعي يعني چه؟ يعني اين حکومت، حکومت ديني، خدايي و الهي است. لازمه اين سخن اين است که اين آقايان بايد اين مطلب را اثبات کنند که دين براي مردم سيستمي از حکومت را ارائه کرده است که با سيستم هاي ديگر فرق مي کند. يعني توضيح دهند که اين حکومت مشروع يا ديني مورد نظرشان چيست و تفاوتش با دموکراسي و سوسياليست چيست؟

-معناي اين سخن شما اين است که اين افراد براي دين يک سيستم خاصي از حکومت در نظر گرفته اند به همين دليل آقايان آمده اند گفته اند ولايت فقيه انتخابي نيست، انتصابي است. چرا؟

براي اينکه اين افراد براي حکومت ديني تعريفي خاص در نظر گرفته اند. يکي از خصوصيات حکومت ديني با در نظر گرفتن تعريف اين افراد عبارت است از اينکه حاکمش را خدا معين کند. مردم بايد بروند آنچه خدا معين کرده را بگردند و پيدا کنند. بنابراين در عصر پيامبر(ص) پيامبر بود، در اصل اهل بيت(ع)، اهل بيت بودند، در عصر غيبت هم فقيه واجدالشرايط. پس حکومت ديني در نگاه آنان يعني چه؟ يعني حکومتي که حاکمش از طرف خدا براي فرماندهي آنها نصب شده، مردم بايد بروند و بگردند آن را پيدا کنند و در حقيقت مردم مامور هستند، او را قبول کرده و نسبت به او ايمان بياورند. که ايمان هم همان يعني قبول داشتن است. و معناي مقبوليت يعني ايمان و اعتقاد به او پيدا کردن، پس لازمه حکومت ديني اولاً منصوب بودن حاکم است، ثانياً تکليف مردم و ايمان و قبول کردن حاکم. يعني از ناحيه فقها عرضه کردن خود و از ناحيه مردم وظيفه و تکليف پذيرفتن است، اينجاست که بعضي ها که اين حرف ها را گفتند اين گونه مطرح کردند که وظيفه آقايان اين است که خودشان بگويند ما آمادگي داريم، مردم هم بگويند حالا که شما آمادگي داريد ما هم قطعاً بايد شما را بپذيريم. روي همين تحليل به دست مي آيد که مقبوليت از آن مردم و مشروعيت هم از آن خداست.

پس فرق بين مقبوليت و مشروعيت در جايي است که ما مشروعيت را به معناي ديني بودن و ديني بودن را به اين معنا در نظر مي گيريم که حاکم منصوب از طرف خدا است.

-واقعاً چنين ديدگاهي درست است؟

من هر دو اينها را عرض مي کنم تا ببينيد ايراداتي که ما بر اين تئوري و نظريه وارد مي دانيم يکي، دو تا نيست. يکي از ايرادات عبارت است از اينکه اين معنا درباره پيامبر و اهل بيت رسول خدا اگر درست باشد، در عصر غيبت اصلاً درست نيست. در عصر غيبت ما انتصاب نداريم، در عصر غيبت هيچ فقيهي ادعا نکرده است که فرد واجد شرايط(فقيه) از طرف خدا منصوب است براي حاکميت.

-عصر غيبت هم همين طور است؟

به بحث شما توجه دارم و به آنجا هم مي رسيم؛ پس ما معيناً روي کسي نصب نداريم و اگر فقها هم ادعا کرده اند، ادعايشان نصب خاص نيست، نصب عام است. نصب عام يعني چه؟ اصطلاحات فقها اين است که مي گويند نصب عنوان است، ما يک عنوان داريم يک معنون، يک عنوان مجتهد داريم يک فرد، شيخ مرتضي انصاري معنون است، کلمه مجتهد عنوان است. شيخ مفيد معنون است، کلمه فقيه عنوان است. در عصر غيبت اگر هم آقايان ادعا کردند نصب است، نصب عنوان است. عنوان يعني چه؟ يعني ائمه آمدند براي مردم يک ضابطه گفته اند. آمدند يک قاعده گفته اند. فرمودند بعد از ما شما به چه کسي مراجعه کنيد؟ به فقيهاني که چنين شرايط و خصوصياتي را دارند. اين شبيه آن حرفي است که افلاطون در نظام حکومتي خود دارد. افلاطون به فيلسوف شاه معتقد بود. او شاه را منصوب مي دانست؟ نه، اما معتقد بود که حکومت فن است، حکومت تخصص مي خواهد. چون حکومت از قبيل فنون است و تخصص مي خواهد، پس بايد حاکم هم داراي فن و تخصص باشد. به همين دليل نيز معتقد بود طرف بايد فيلسوف و فلسفه دان باشد. من سوالم از اين آقايان اين است، اينکه آقايان گفتند نصب، نصب هم که گفتند عام و عنوان است که طبيعتاً لوازمي دارد، نصب کلي است، نصب عنوان است يا نصب شخص؟ طبيعتاً نصب شخص در دوره غيبت که معنا ندارد و به همين دليل است که هيچ فقيهي نگفته است نصب عنوان است. به همين دليل ما در قانون اساسي آمديم خبرگان را مطرح کرديم چرا؟ براي اينکه ما بحث ولايت فقيه را يک امر تخصصي مي دانيم. افراد متخصص بايد تشخيص دهند که آيا اين تخصص رايي منفرد دارد يا ندارد. پس اولاً اگر بحث انتصاب مطرح شود براي ائمه هم اگر قابل توجيه است، براي رسول اکرم اگر قابل توجيه است، در عصر غيبت چنين چيزي امکان ندارد، اگر هم گفته شده است، نصب عام است. نصب عام معنايش عبارت است از اينکه نصب عنوان است، عنوان معنايش اين است که يک ضابطه است و گفته اند اگر اين خصايص را کسي داشته باشد آن فرد صلاحيت اين کار را دارد، فرض مثال کسي نماينده مي شود، وقتي که رفت و دستگاه هاي ذي ربط به لحاظ قانوني گفتند که اين آدم مي تواند خود را طرح کند، معني اش اين است که اين آدم منصوب است؟ قبل از آنکه مردم راي بدهند اين آدم منصوب شده؟ در واقع معناي اين حرف اين است که غير از اين آدم نمي تواند خودش را مطرح کند چراکه واجد شرايط قانوني نيست ولي اين آدم مي تواند خود را مطرح و اعلام کند آمادگي اين کار را دارد.

-در حال حاضر برخي خواص و علماي حوزه، حکومت اسلامي را امري ماورايي و خدايي مي دانند، به نظر شما حکومت در يک جامعه ديني امري ماورايي است يا بشري؟

متاسفانه آقايان نتوانستند بفهمند حکومت، يک امر ماورايي نيست. حکومت، امر خدايي نيست. حکومت، امر بشري است. حکومت، جزء مباحث و بحث هاي سياسي است. فلسفه سياسي جزء فلسفه هاي عملي است. جزء علوم ساخته شده توسط بشر است. خداوند عالم سيستم خاص حکومتي توسط جبرئيل به پيامبر نازل نکرده است. آقايان بين امامت و بين ولايت به معناي حکومت، خلط کردند. پيامبر نبي پيامبر است، چه مردم راي دهند و چه مردم راي ندهند. نبوت پيامبر يک امر اجتماعي نيست و انتخابي نيست، انتصابي است. امامت هم از همين قبيل است. امامت علي(ع) يک امر ماورايي است، يک امر خدايي است. همين طور که در داستان حضرت ابراهيم(ع) داريم؛ اما خلافت علي(ع) به معناي حاکميت سياسي علي(ع) است. نه تنها حاکميت سياسي علي(ع) بلکه حاکميت سياسي رسول اکرم(ص)، اين يک امر عقلايي است. به همين دليل اميرالمومنين(ع) چه مردم با او بيعت کنند چه بيعت نکنند در امامتش شکي نيست، اما اميرالمومنين(ع) اگر مردم با او بيعت کردند مي شود خليفه و رهبر سياسي مسلمين و اين ولايت و حکومتش به معناي ولايت اعتباري، به معناي حاکميت سياسي تحقق پيدا مي کند. امام در نتيجه عدم اقبال مردم، در اداره حکومت 25 سال خانه نشين مي شوند، در طول اين 25 سال امام بود اما حاکم مسلمين نبود. اينکه آقايان مي گويند نه، حاکم بود. چرا، حاکم بود يا حق الحاکميت داشت اما حاکم بالفعل نبود. پس اگر مشروعيت به معني ديني بودن باشد، بين مشروعيت و مقبوليت مي شود فرق گذاشت. يک ايراد مهم تري اينجا مطرح است و آن اين است که در دوران امام به دليل جايگاه امامت، به دليل اينکه در هر عرصه يي دو امام نيست، حتي اگر کساني که صلاحيت امامت را دارند اگر در عصر امام قبلي باشند، امامت براي امام قبلي است. نمونه اصلي در دوره حيات رسول اکرم(ص) است که امام علي(ع)، امام حسن بن علي(ع) و امام حسين(ع) در قيد حيات ظاهري هستند، همه اين چهار نفر صلاحيت ولايت را دارند اما مادامي که رسول اکرم(ص) است آن سه نفر امام نيستند، آنها ماموم هستند، آنها بايد از امام قبلي تبعيت کنند اما فقيه در دوران غيبت اين طور نيست. ولي فقيه ولايت بر فقهاي ديگر ندارد. هيچ فقيهي حق ندارد از فقيه ديگر تبعيت کند چراکه اگر تبعيت کند مجتهد نيست، به همين دليل است که امام خميني(ره) هم تاکيد مي کند هيچ فقيهي بر ديگر فقها ولايت ندارد. مساله بعدي اينکه آن مجتهد منتخب نه تنها بر فقيهان ديگر ولايت ندارد بلکه او ولايت بر خبرگان را هم ندارد. چرا؟ براي اينکه خبرگان او را از ميان ديگر فقيهان انتخاب مي کنند نه او خبرگان را. به علاوه ولي فقيه هم تابع قانون اساسي است هم تابع قوانين عادي ولي ائمه معصوم همين طوري که سخن شان براي ما ملاک است، عمل شان هم براي ما ملاک است

-اگر در چارچوب اداره کشور هم قرار گيرد چطور؟ آيا اين مساله خودش قضيه جداگانه يي است؟

بله، به همين دليل است که قوه قضائيه همين طور که عليه ديگران حق دارد اقامه دادرسي کند، در رابطه با خود شخص رهبري هم مي تواند اين کار را بکند. من ناچارم خاطره يي بگويم. آيت الله موسوي اردبيلي مي فرمودند ما روزي نشسته بوديم، ديدم حاج احمد آقا تلفن زدند سوال کرد، آقاي موسوي، اسم يک قاضي را برد. گفت آن آقا را مي شناسيد؟ گفتم؛ بله. سوال کردم؛ حاج احمد آقا قضيه چيست؟ گفت؛ آن قاضي امام را احضار کرده است. گفتم؛ چطور؟ گفت؛ متن احضاريه را فرستاده اند. ظاهراً شخصي عليه امام شکايت کرده است و آن قاضي نوشته متهم سيدروح الله فرزند سيدمصطفي راس فلان ساعت در فلان شعبه از دادگاه حضور پيدا کند. بعداً معلوم شد يکي از سلطنت طلبان در آبادان، آن زماني که سينماي رکس آبادان را آتش زدند، ايشان يکي از کساني بود که در آنجا آسيب ديده بود، آمده بود شکايت تنظيم کرده بود عليه امام و گفته بود منشاء اين آتش سوزي امام خميني است، بنابراين ايشان بايد بيايند دادگاه. آقاي موسوي مي فرمودند که من به قاضي گفتم شما اين متهم را مي شناسيد؟ گفت؛ بله. ايشان آقاي سيدروح الله، فرزند آقا مصطفي هستند و الان هم رهبر انقلاب هستند. شاکي دارند، من قاضي هستم، قاضي مستقل است، حق دارم به شکايت رسيدگي کنم.

بنابراين با توضيحاتي که عرض کردم اگر مشروعيت را به معناي ديني بگيريم، هماني مي شود که توضيح داده شد اما زماني که مي گوييم دين يک امر خدايي است، در همان جا ادامه مي دهيم که حکومت يک امر بشري است، کمااينکه سياست هم يک امر بشري است. اگر ما حکومت ديني را بپذيريم معنايش اين نيست که دين يک سيستم خاصي از حکومت را از بالا نازل کرده و در اختيار بشر قرار داده است. نه، چنين چيزي نه مبناي قرآني و نه مبناي علمي و نه مبناي تاريخي دارد و برخلاف نصوص قرآني و برخلاف جملاتي است که اميرالمومنين به کار مي بردند. به همين دليل وقتي در نوفل لوشاتو از امام سوال کردند شما که مي خواهيد بگوييد سلطنت نباشد، جمهوري اسلامي باشد، جمهوري اسلامي يعني چه؟ فرمودند جمهوري اسلامي يعني جمهوري به همان شکلي که در جاهاي ديگر مردم با راي خود روي کار مي آيند، در جمهوري اسلامي هم مردم با راي خود کسي را روي کار مي آورند اما اسلامي چرا؟ به خاطر اينکه مردم مسلمان هستند. طبيعي است مردم تقيدشان چون به اسلام است، انتظارشان از حاکم اين است که مسائل اسلامي را مدنظر قرار دهد. بنابراين جمهوريت در اينجا با جمهوريت در غرب، شرق، خاورميانه و جاهاي ديگر فرقي ندارد و محتواست که با بقيه نظامات متفاوت است.

حالا که حکومت معناي بشري پيدا کرد يعني اينکه مردم اگر بخواهند کسي بر آنها حکومت کند، مردم اين حکومت و حاکميت را بايد بفهمند، بايد بدانند، بايد بشناسند و بايد بپذيرند. اگر معناي حکومت اين شد امام هم اصرارش اين است، مي گويند شما فکر نکنيد ولايت فقيه يک ولايت و منصب خدايي است. چه کسي مي گويد ولايت فقيه يک منصب خدايي است؟ ولايت فقيه يعني حکومت فقيه، حکومت فقيه يعني حکومت کسي که دين شناس و صاحب نظر در شرايط مختلف باشد. بنابراين ولايت به معناي سياسي يک امر مقدس آسماني نيست. اگر شما مشروعيت را به معناي قانونيت گرفتيد، طبيعي است در جايي که مردم مسلمانند، حکومت مشروع شان حکومتي است که تقيد و مفاهيم ديني دارد. اينجاست که مشروعيت مي شود قانونيت. قانونيت و مقبوليت هر دو يکي هستند. براي اينکه معناي قانونيت يعني مردم بپذيرند و قبول کنند. پذيرفتن و قبول داشتن يعني مقبوليت. پس آنهايي که آمدند بين مقبوليت و مشروعيت فرق گذاشتند، آنها خيال مي کنند حکومت ديني يک سيستم خاصي از حکومت است جدا از حکومت هاي رايج بشري، ما چنين چيزي نداريم.

در نظام جمهوري اسلامي مشروعيت و مقبوليت نه تنها جداي از هم نيستند بلکه مکمل همديگر هستند. معنايش اين است که وقتي مردم قبول کردند، شارع هم قبول مي کند، کمااينکه اگر مردم قبول نمي کردند، شارع هم قبول نمي کرد و شاهد قضيه اين است، الان فرض بفرماييد امام خميني زنده هستند، همه فقهاي بزرگواري که غير از امام خميني(ره) بودند مگر مجتهد نبودند؟ مگر عادل نبودند؟ همه شان عادل بودند، همه شان نمازخوان بودند، مگر مقلد نداشتند؟ اما چون مردم امام را به عنوان ولي معرفي کرده بودند به صورت طبيعي غير از امام خميني(ره)، ولي فقيه شخص ديگري نبود، شرايط ولايت را داشت اما ولي فقيه نبود. پس اگر کسي بگويد در دوران 25 سال اميرالمومنين(ع)خليفه بود يا نه، مي توان گفت بود. حق خلافت را داشت. صلاحيت واقعي را از آن خود کرده بود. اما عملاً نشد و به همين دليل در آخر خطبه شقشقيه، اميرالمومنين(ع)مي فرمايد؛ «اگر مردم حاضر نبودند و اگر حجت را تمام نکرده بودند با حضورشان، من اين خلافت را نمي پذيرفتم.»

-پس، از اين منظر يعني حاکميت سياسي پيامبر و اميرالمومنين هم نيازمند بيعت مردم است؟

بله. اگر اميرالمومنين(ع) منصوب براي حکومت بود چرا يک بار ديگر مي گفت اگر مردم نمي آمدند من نمي آمدم؟ اگر خلافت و ولايت سياسي امري الهي و فوق بشري بود، مگر دست او بود که قبول نکند؟ اين آقاياني که توجه نمي کنند، اشتباه شان همين جا است. اگر اميرالمومنين براي حاکميت و خلافت سياسي منصوب بود، چرا مي فرمايد که من مشاور باشم بهتر از اين است که در صحنه کار مستقيم باشم؟ پس او امامتش منصوب است کمااينکه نبوت پيامبر منصوب است اما حاکميت سياسي پيامبر و حاکميت سياسي اميرالمومنين دقيقاً بيعت مردم را مي خواهد. لذا رسول اکرم در مکه نبي بود و حق الولايت را هم داشت، اما حاکميت سياسي براي او بالفعل نبود. وقتي که وارد مدينه شد و مردم بيعت کردند علاوه بر اينکه نبوتش بود و شئون ديگر را داشت با بيعت مردم شد حاکم سياسي و اگر وقتي مردم بيعت شان را از کسي بردارند و بروند سراغ کسي ديگر، صلاحيت او از بين نمي رود اما ولايت سياسي خود به خود از بين خواهد رفت. دقيقاً فرمايش امام(ره) هم پيرامون اينکه «ميزان، راي ملت است» به واسطه توجه ايشان به همين مطلب بود.

بنابراين مشروعيت در اينجا به معني قانوني بودن است و به عبارت ديگر يعني منظور از حاکم و حکومت مشروع، آن حکومتي است که قانوني است و اسلام هم او را امضا کرده است. يعني اگر مردم کسي را نپذيرند تبع قضيه است که حاکميت او زير سوال خواهد رفت.

-حضرتعالي فرموديد حکومت را امري بشري مي دانيد، در بين فقهايي که الان داريم چند درصد فکر مي کنيد اين نظر را قبول دارند، يعني اکثريت قبول دارند؟

من بعيد مي دانم فقيهي باشد که قبول نداشته باشد اما فقيه؛ براي اينکه ذهن شما روشن شود خوب است مثالي را ذکر کنم. از يکي از بزرگان سوال کردند شما خودتان را مجتهد مي دانيد؟ گفت؛ تعريفي از مجتهد به من بگوييد. اگر منظورتان از مجتهد کاشف الغطا است من نيم مجتهد هستم. اگر منظورتان فلاني است من دو مجتهد هستم. من فقيه به کسي مي گويم مانند سيدمرتضي، امام خميني. من فقيه به کسي مي گويم مثل ملا احمد نراقي، شيخ مرتضي انصاري. يعني کسي که مجموعه فقه را دارد، کليات فقه را دارد، قواعد فقه را دارد، فهم فقه را دارد، در کنار اين قضيه من فقه که مي گويم معنايش اين نيست که صرفاً حلال و حرام است يعني فقه به معناي فقه اصغر و فقه اکبر يا هر دو. هم فقه اصغر را مي داند و هم فقه اکبر را. يعني اين فرد همان طوري که عقل را حجت مي داند، شرع را هم حجت مي داند. اين آدم همان طور که وحي را حجت مي داند عقل را هم حجت مي داند. همان طور که انبيا را حجت مي داند، عقل را هم حجت مي داند. اين عين عبارت امام موسي بن جعفر است. اگر اين جور باشد هيچ فقيهي نمي توانيد پيدا کنيد که بگويد اسلام يک شيوه خاصي از حکومت آورده است و اين براي ما روشن است.

بنابراين منظور از ولايت که اين آقايان مي گويند ولايت سياسي است، ولايت سياسي يعني چه؟ امام صراحتاً مي گويد ولايت فقيه عيناً مثل ولايت يک مادر است. مادري که بر فرزندانش ولايت دارد، ولايت چه؟ ولايت حضانت، يعني حق شير دادن اين فرزند بر عهده چه کسي است؟ مثل ولايت پدر است. پدر وقتي بر بچه هاي خودش ولايت دارد يعني چه؟ اين ولايت معنايش اين است که اين اولويت نسبت به او دارد. بله خدا ولايت او را امضا کرده است. من هميشه اين را عرض کردم که ولايت سياسي عيناً مثل خريد و فروش است. ما خريد و فروش آسماني نداريم. ما در عالم نداريم که در لوح محفوظ در آنجا مثلاً بيع بايد اين طور باشد.

بنابراين هيچ فقيهي در عالم نمي توانيد پيدا کنيد که بگويد حکومت فقيه حکومتي است با شکلي خاص، يداً بيد، از رسول اکرم به ما رسيده است. پس حکومت چه اسلامي باشد و چه نباشد، در همان معناي متفاهم عرض اش، عرفي است منتها اسلام در حاکم شرايطي را مدنظر قرار داده کمااينکه از حيث مقررات هم روي احکام الهي تاکيد ورزيده است.

-بنابراين خلافت به همان معني عرفي است؟

بله. ولايت در اينجا به معناي ولايت تکويني نيست بلکه به معناي ولايت عرفي، اجتماعي، عقلايي است. يعني همان حاکميت است بنابراين حاکميت همان تعريف خود را دارد و شما در عبارات فقها نمي توانيد عبارتي پيدا کنيد که دقيقاً براي ولايت يک معناي ويژه يي کرده باشند. شما به کتاب مرحوم آقاي ناييني هم نگاه کنيد آنجا هم به همين معنا است. ايشان وقتي بحث ولايت را مطرح مي کنند براي ائمه به همين معنا تعريف مي کنند.

بنابراين ولايت به اين معنا يک امر عقلايي، اجتماعي است منتها طبق معناي گذشته، اگر ولايت فقيه عادل، مجتهد جامع الشرايط و امين محقق شد و طرف، متصدي امور مسلمانان شد، شارع آن را امضا کرده است. اين مثل بيع است. در خريد و فروش اگر فروشنده مالک باشد و شرايط ديگر صحت معامله را داشته باشد و بفروشد، شارع امضا کرده است اما معناي بيع همان بيع عرفي است. و آن را نقد کنند.
ارسال به بالاترین Balatarin ارسال به دنباله Donbaleh ارسال به فیس بوک

سایر اخبار را در اینجا بخوانید