محمد حسن (آرمان) اکبری
سن: 15 ساله
تاریخ شهادت : 28/4/88
محل شهادت: بیمارستان ام آر آی شیراز
علت شهادت: مرگ مغزی
به گزارش سایت شهدای سبز : نحوه شهادت از زبان یکی از بستگان : دقیقا نمیدونم 28 خرداد بود یا 30 خرداد اما توی هفته اولاعتراضات بود که همراه برادرش به قصد رفتن به استخردر شلوغی تجمع بلوار چمران (بین میدان دانشجو تا پل زرگری) گیر میفتن و با حمله ماموران یا لباس شخصی ها مواجه میشن به همین خاطر به منزل یکی از افراد ساکن در اون محله (ابیوردی)به همراه گروهی از معترضین پناه میبرن اما به خاطر پرتاب مداوم گاز اشک آور به دورن اون خونه مجبور میشن بیرون بیان که از داخل حیاط خونه تا توی کوچه بهشون حمله میشه هر چند اصرار داشته که برای رفتن به استخر از این مسیر رد شده نه تظاهرات اما با باتوم به سرش ضربه میزنن. برادرش دچار شکستگی کمر میشه و قدرت حرکت نداره. هر دو رو سوار ماشین میکنن اما وقتی میبینن بیهوش شده و خون زیادی ازش رفته به تصور اینکه مرده گوشه خیابون پرتش میکنن، اما مردم به بیمارستان می رسوننش 10 روز در کما بود و بعد از این 3 روز به هوش اومد اما مجددا به کما رفت به مدت 17 روزو اما متاسفانه تلاش پزشکان بی فایده بود. بعلت مرگ مغزی به شهادت میرسه ضمن اینکه اعضا بدنش و اهدا کردن. برادرش دچار افسردگی شدید شده. پدر نداره و مادرش به خاطر فشاری که بهش آوردن به جایی شکایت نکرده و توی یه جمع کوچیک عزاداری پسرش رو خاک سپرد. در اثر فشارها مجبور به ترک محله که توش زندگی میکردن شدن و از اونجا نقل مکان کردن.
سن: 15 ساله
تاریخ شهادت : 28/4/88
محل شهادت: بیمارستان ام آر آی شیراز
علت شهادت: مرگ مغزی
به گزارش سایت شهدای سبز : نحوه شهادت از زبان یکی از بستگان : دقیقا نمیدونم 28 خرداد بود یا 30 خرداد اما توی هفته اولاعتراضات بود که همراه برادرش به قصد رفتن به استخردر شلوغی تجمع بلوار چمران (بین میدان دانشجو تا پل زرگری) گیر میفتن و با حمله ماموران یا لباس شخصی ها مواجه میشن به همین خاطر به منزل یکی از افراد ساکن در اون محله (ابیوردی)به همراه گروهی از معترضین پناه میبرن اما به خاطر پرتاب مداوم گاز اشک آور به دورن اون خونه مجبور میشن بیرون بیان که از داخل حیاط خونه تا توی کوچه بهشون حمله میشه هر چند اصرار داشته که برای رفتن به استخر از این مسیر رد شده نه تظاهرات اما با باتوم به سرش ضربه میزنن. برادرش دچار شکستگی کمر میشه و قدرت حرکت نداره. هر دو رو سوار ماشین میکنن اما وقتی میبینن بیهوش شده و خون زیادی ازش رفته به تصور اینکه مرده گوشه خیابون پرتش میکنن، اما مردم به بیمارستان می رسوننش 10 روز در کما بود و بعد از این 3 روز به هوش اومد اما مجددا به کما رفت به مدت 17 روزو اما متاسفانه تلاش پزشکان بی فایده بود. بعلت مرگ مغزی به شهادت میرسه ضمن اینکه اعضا بدنش و اهدا کردن. برادرش دچار افسردگی شدید شده. پدر نداره و مادرش به خاطر فشاری که بهش آوردن به جایی شکایت نکرده و توی یه جمع کوچیک عزاداری پسرش رو خاک سپرد. در اثر فشارها مجبور به ترک محله که توش زندگی میکردن شدن و از اونجا نقل مکان کردن.
روحش شاد.
0 نظر ثبت شده:
ارسال یک نظر